شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
72812
نام: م
شهر: تهران
تاریخ: 1/12/2010 1:32:34 PM
کاربر مهمان
  به این نتیجه رسیدم که هر کسی که تا الان هنوز نفهمیده که طرف حق کدام طرف است، اسلام را نمی شناسد.
و هر کس اسلام را نمی شناسد پس مسلمان نیست.

و حالا فهمیدم اهل کوفه یک مشت منافق بودند که فقط صورتک مسلمان به چهره داشتند.

فدای غربتت یا علی(ع)
72811
نام: مهدی
شهر: همین نزدیکی ها
تاریخ: 1/12/2010 9:33:30 AM
کاربر مهمان
  ما و مجنون هم سفر بودیم در دشت جنون

او به مطلبها رسیدو ما هنوز آواره ایم

شهید آوینی
72810
نام: .
شهر: .
تاریخ: 1/12/2010 9:12:40 AM
کاربر مهمان
  سلام

میشه بحث سیاسی رو تموم کنید؟؟؟؟؟؟؟؟

اینجا با همون جو معنوی که داشت زیباست ، آدم سبک میشه ،انرژی میگیره و نا خود آگاه دلش میخاد اینجا سر بزنه ، دنبال ختمهایی که دوستان عزیز زحمت میکشن بگرده و ....
ممنون
72809
نام: ديده
شهر: امام رضا (ع)
تاریخ: 1/12/2010 8:37:02 AM
کاربر مهمان
  اقاي رضا از تبريز ممنون كه اين متن زيبا(گنجشك ..خدا..) روگذاشتيد.

زندگي از آرزوها سلام وتسليت
مارا در غم خود شريك بدانيد خداوند عزيز به همه صبر عطا فرمايد

انا لله وانا اليه راجعون

بزودي همه بايد اين دنيا ي فاني رو ترك كنيم.. برادرتان در دنياي باقي زندگي تازه اي دارد براي آمرزشش منم دعا ميكنم براي آمرزش همه رفتگان.

اللهم صل علي محمدوال محمد وعجل فرجهم

72808
نام: haji
شهر: www.iranian-information.com
تاریخ: 1/12/2010 2:23:34 AM
کاربر مهمان
  ماشین نیروی انتظامی درست کردند و از روی مردم رد شدند کاری برای اینها نداره کاریکاتور من را دست کاری فتو شاپ کنند.من تنها هنرمندی هستم که در خارج آمریکا را به زبان فارسی و انگلیسی رسوا می کنم. هیچ خبر داری پول آقا زاده ها به حساب سازمان مجاهدین خلق واریز می شود؟ شما در ایران هیچ از اینها نمی دانید من که کمکی از احمدی نژاد نگرفتم .اما چقدر ازش حمایت کردم .
شما سانسور می کنید بعد از من جواب می پرسی اخوی ؟
72807
نام: نفیسه
شهر: لس انجلس
تاریخ: 1/12/2010 2:12:48 AM
کاربر مهمان
  سلام به رسم ادب به رسم وفا
دوروزنمیام ببین چه خبراکه نمیشه بابادم بروبچه های ایرونی گرم.سلام به بزرگای سنگروسلام به استادوامیدامیدامیدمثل اینکه سخت مشغول امتحانایی انشاالله همشوخوب بدی قدرشوبدون خیلی دلم برای فضای امتحانات ایرانی تنگ شده خودت ک بهتردرجریانی کف دستو پاکن و خودکارو خلاصه تقلبو...بیخیال،واتنای گلم که شمام مثل اینکه سرت باامتحانات ناجورشلوغه نیستی انرژی بدی!دعامیکنم هرکی هرجایی امتحان داره خیلی خوب بده سرافرازشه خودش وخانوادش دلم لک زده برای یه ورق زدن کتابای دانشگام ادامه میدم مطمئنم که هیچکسی نمیتونه جلوموبگیره شجاعتو داشتید!
خب بگذریم.بابت مطالب واقعا جالب اینبارازهمگی ممنونم ویه تشکر خیییییییییییلی بزرگ بدهکارم به بوی سیب به خاطراینکه باموشکافیه کاملامنطقیش کمکم کردتابزنم توی پوز اینوریا وجوابشون روکه مدتهابودتوگلوم گیرکرده بودو بدم وبه داشتن چنین دوستی البته اگه ماروقابل دوستی بدونیدافتخارمیکنم.واقعاممنونم
ویه تشکرویژه تقدیم به استادکه نامی هم ازمن بردن یه کیفی کردم وقتی خوندم خیلی ممنونم.هستم درخدمتتون.
واما حرف دل خودم کلی حرف بادوستی دارم که برادرشون به تازگی پروازکردن به ملکوت اعلی اولاواقعاخوش بحال اونکه رفت تااین بیحرمتی هاروبیشترازین تحمل نکنه بعدشم مطمئنم جاش خیلی بهترازمنوشماس غصه اونونخور لااقل جایی که اون الان هست جنگ وخون و...نیست.

نمیدونم کی هستی امایازینبی که حسینشوازدست داده که بعدازدیدن اون همه داغ شجاعانه ایستادوگفت جززیبایی ندیدم یا حسینی که عباسشوازدست داده که بازم بعدازدیدن اون همه داغ نگاهش به خیمه هابود نه به جنازه ی برادر.توبایدموسی باشی که اگرچه هارونت درکنارت نیست اما ده فرمانت توی دست راستت ولباس مشکیت توی دست چپت بایدباشه گرفتی منظورمو؟بذارواضحتربگم:
درسته که توبرادرتوازدست دادی اماچه کوچیکترچه بزرگترالان بایدبپذیری که وظایف اون بین تووخواهروبرادرای ازدواج نکردت تقسیم میشه.بذاریه جوردیگه حرفموبهت بگم:سه زاویه دیدمختلف برات میگم خوب دقت کن ومنوببخش که بویی ازاحساس توی حرفام نیست وبدون توجه به کوچیکتری بزرگتری دارم برات مینویسم:
72806
نام: خودم هم نمی دانم
شهر: یک جای این دنیای بی‌ خود
تاریخ: 1/12/2010 12:59:25 AM
کاربر مهمان
  سلام

خیلی‌ احساس خستگی می‌کنم به انداز تمام دنیا دلم گرفته احساس بد دارم

فکر می‌کنم تمام زندگیم رو دارم از دست میدم چرا اینطور شد نمیدونم

لطفا برام دعا کنید دوباره به آرامش برسم تمام امیدم به دعائ شما عزیزان هست

72805
نام: مهدی
شهر: تهران
تاریخ: 1/12/2010 12:42:32 AM
کاربر مهمان
  عشق یعنی این که : هر sms ای که بهت می رسه ، امیدواری اون باشه!

عشق یعنی این که : برای هر کسی که می خوای sms بفرستی ، اشتباهی برای اون می فرستی!

عشق یعنی این که : دنبال یه موضوع می گردی که به اون sms بزنی.

عشق یعنی این که : مدام موبایلت رو چک می کنی ، نکنه از اون sms ای رسیده باشه!!!

عشق یعنی این که : همش فکر می کنی موبایلت تو جیبت داره می لرزه ، ولی وقتی نگاه می کنی می بینی خبری نیست .

عشق یعنی این که : شب هایی که sms نمی رسن ، واقعاً اعصابت خورد می شه.

عشق یعنی این که : یک sms رو هم به خط همراه اولش می فرستی ، هم به خط ایرانسل ، هم به خط تالیا و هم ...

عشق یعنی این که : هروقت یه sms دیر می رسه ، چندبار دیگه send می کنی ، شاید اون ها زودتر برسن!

عشق یعنی این که : پشت سر هم به اون زنگ می زنی تا sms ها برسن.

عشق یعنی این که : گاهی وقت ها که واقعاً هیچ حرفی برای گفتن نداری ، sms خالی می فرستی تا بفهمه به یادش هستی.

عشق یعنی این که : هر جایی که یه جمله عاشقانه یا زیبا دیدی ، سریع برای اون sms می کنی.

عشق یعنی این که : قبض موبایلت فقط مخابرات رو خوشحال می کنه.

عشق یعنی : دو هزار sms در ماه ...

عشق یعنی : بیماری که همه می گن دچارش شدی!!!

عشق یعنی : اعتیادی که همه می گن به sms زدن پیدا کردی!!!

عشق یعنی : آخر شعرهای این و اون اسم خودت رو می نویسی تا به اون بگی چقدر عاشقشی.
72804
نام: نگارنده کوچک
شهر: تهران
تاریخ: 1/11/2010 6:02:13 PM
کاربر مهمان
  ما دچار یه جور شعار زدگی شدیم ...
میگیم : رهبرا ! از تو به یک اشارت از ما به سر دویدن .
مشکل در اينجاست که ما مدعيان به سر دويدن! نه اهل اشارت فهميدنيم و نه آنجا که رهبري به صراحت (و نه به اشاره) مطلبي را بيان مي‏کنند، اهل راه رفتن معمولي هستيم، چه برسد به دويدن آن هم با سر!
این حکایت از کتاب آشنایی با قرآن شهید مطهری نقل شده:

عبدالله بن سعد بن ابي فرح به پيغمبر اکرم فوق العاده آزار رسانده بود و از کساني بود که پيامبر خون او را هدر کرده بود. او کارهاي بسيار بدي نسبت به پيامبر مرتکب شده بود؛ هجو ها کرده بود، دروغ‏ها بسته بود، عيب جويي‏ها کرده بود که پيامبر فرموده بودند او را هرجا گير آورديد ولو اينکه به پرده کعبه چسبيده باشد بکشيد، خون او هدر است.او پسر خاله يا برادر رضاعي عثمان بود. بعدها که ديد کار اسلام پيش مي‏رود و به علاوه عرصه بر او تنگ شده است و بايد از اينجا به آنجا فرار کند، مخفيانه خودش را به عثمان رساند و از عثمان جوار خواست که عثمان او را نزد پيغمبر اکرم بياورد تا حضرت او را ببخشد.
يک وقت پيغمبر اکرم در جمع اصحاب نشسته بودند که او به همراه عثمان به حضور ايشان آمد و عثمان گفت: يا رسول الله! اين عبدالله بن سعد است و اظهار پشيماني و ندامت مي‏کند و مي‏خواهد مسلمان شود؛‏از او بپذيريد و او را ببخشيد. پيغمبر اکرم سکوت کرد. بار دوم حرف‏هايش را تکرار کرد؛ باز پيغمبر اکرم سکوت کرد. چند بار که تکرار کرد،‏آن وقت پيامبر فرمود: بسيار خوب،‏ گذشتم.
قضيه گذشت و پيامبر به اصحاب فرمود: چرا يک نفر بلند نشد که گردن او را همين جا بزند؟ گفتند يا رسول الله! مي خواستيد آهسته اشاره کنيد. حضرت فرمود: در شأن يک پيغمبر نيست که آهسته اشاره کند...
72803
نام: دریا
شهر: تهران
تاریخ: 1/11/2010 4:27:37 PM
کاربر مهمان
  میشه به من بگید کدوم خلبانها روز ۲۷ اردیبهشت به شهادت رسیدند؟
<<ابتدا <قبلی 7287 7286 7285 7284 7283 7282 7281 7280 7279 7278 7277 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved