اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
72322 |
نام:
سمیرا بهرامی
شهر:
شهرکرد
تاریخ:
12/15/2009 9:18:04 PM
کاربر مهمان
|
*آن روز بار دیگر،
در گیرودار حادثه ای مغموم،
پیشانی بلند زمزمه ای ناب،
در رکعت گلوی تو ضربت خورد،
و آفتاب نارس یک مفهوم،
در خانقاه خون تو کامل شد،
باغ کرامت است گلوی تو یا حسین!!!
*التماس دعا*
|
|
72321 |
نام:
سید محمد حسین
شهر:
تهران
تاریخ:
12/15/2009 7:11:26 PM
کاربر مهمان
|
ادمین محترم حرف دل. از شما تعجب می کنم...!
بعضی از مطالب دوستان واقعاً بیهوده این صفحه را اشغال می کنه. چرا از حقوق بقیه حرف دلی ها دفاع نمی کنید. این پیام چه بار علمی، معرفتی و یا محتوای فرهنگی داره که آدم از بالا تا پایین اسامی حرف دلی ها رو توش ردیف کنه؟؟؟
خواهش می کنم رویه حرف دل رو به ۴ سال قبل بر گردانید.
از دوستان خودم در حرف دل هم این خواهش را دارم.
شرمنده که مجبور شدم با این چند خط تذکر وقتتون رو بگیرم.
در کنج دلم عکس امام است نهان
مردید اگر؛ قلب مرا پاره کنید
لبیک یا خامنه ای
|
|
72320 |
نام:
امیدامیدامید
شهر:
خوبیها
تاریخ:
12/15/2009 5:56:16 PM
کاربر مهمان
|
سلام سلام سلام به همه دوستان عزیزم ........
سلام به خانم ایمان گرامی شعرهاتون خیلی زیباست واقعا زیباست ....سلام به خانم محمدی گرامی نیستید .......سلام به نفیسه دوست گرامی من اصلا از دست شما دلخور نبوده و نیستم من جرات دلخور شدن ندارم دوست گرامییم خیلی برام محترم و عزیز هستید از خدای خوبم میخوام همیشه شاد باشید ....سلام سلام به خوشبخت انشاا...دوست گرامی خیلی دلم براتون تنگ شده بود خیلی خیلی خوشحالم که نوشته هاتونو میبینم خیلی خوشحال انشاا..همیشه خوشبخت و پیروز باشید دوست گرامی......
سلام به آتنا خانم شیرین زبون خبری ازت نیست دوست من ....نکنه کلک نمره هات صفر شده آره کجججججججججججججججایی ؟؟؟ ......دوست خوبم بیا و با نوشته هات به ما روحیه بده همسنگری ......
سلام به همه سلام به بی نام از خارج تو کجایی دوست گرامی تو چرا کم پیدا شدی از خدای مهربان میخوام هر جا هستی موفق باشی دوست من ....سلام به انسیه گرامی -سلام به مریم 1 از تهران ممنونم که به یادمی خیلی خوشحالم کردی باور کنید چیز کمی نیست خوشحال کردن و امید دادن به یک انسان ...انسانی که شاید در ته ناامیدی با یاد دوستی امید دوباره میگیره ....خیلی کار بزرگیه خیلی اینو با تمام حسم میگم وقتی دلم میگیره و میام تو این سایت و نوشته های دوستان رو میبینم شاید باور نکنید ولی میخوام دوباره زندگی کنم دوباره جون میگیرم ..دوباره میخوام شروع کنم ...پس یاد کردن دوست کارکمی نیست امید به یه ناامید کار فوق العاده ایه ....سلام به زهرا از تهران - سلام به علیرضا از همدان - سلام به علی رسولی - سلام به شقایق دلسوخته - س س - سام سهرابی - آنا- فرنوش - روح الله - بی آبرو - محبوبه - ساحل - انتظار عاشورا- علی از تبریز - هادی - سعیده - خارا - بهزاد - ملیحه - سارای منتظر من دعای حال مادرتان هستم انشاا..خیلی زود خوب میشن دوست گرامی ....سلام به مهدیه - جواد - نیاز دوست عزیزم - محمدحسین حاتمیان - یاس - نیلوفر - نیلوفرانه - سرباز گمنام - امیدوار گرامی دوست خوبم -امیر جاویدان - احمدرضا نورمحمد - مینا - منتظر - میم - محبوب - حسین - محمد از تهران - SOHEILA- عطیه -KASRA-علیرضا بختیاری - مریم از انتظار بهار - هانی - ....
سلام به SAGHY و فیروزه و فائزه گرامی خیلی دوستتان دارم امیدوارم همیشه خوشبخت باشید برایم دعا کنید با آن قلب پاکتان ......
و باز سلام به همه دوستان که نامی از آنان برده نشد ببخشید
دوستتان دارم و به یادتان همیشه هستم ...
به یاد هم باشیم و از ته ته ته ته دل واسه هم دعا کنیم
التماس دعا از همه دوستان عزیزم...............
|
|
72319 |
نام:
سارا
شهر:
تهران
تاریخ:
12/15/2009 5:10:35 PM
کاربر مهمان
|
دوست دارم
|
|
72318 |
نام:
nahid
شهر:
tehran
تاریخ:
12/15/2009 5:09:01 PM
کاربر مهمان
|
همين چند روز پيش، يوليا واسيلي اِونا پرستار بچههايم را به اتاقم دعوت كردم تا با او تسويه حساب كنم. به او گفتم: بنشينيديوليا واسيلي اِونا! ميدانم كه دست و بالتان خالي است امّا رودربايستي داريد و آن را به زبان نميآوريد. ببينيد، ما توافق كرديم كه ماهي سيروبل به شما بدهم اين طور نيست؟
- چهل روبل.
- نه من يادداشت كردهام، من هميشه به پرستار بچههايم سي روبل ميدهم. حالا به من توجه كنيد. شما دو ماه براي من كار كرديد.
- دو ماه و پنج روز
- دقيقاً دو ماه، من يادداشت كردهام. كه ميشود شصت روبل. البته بايد نُه تا يكشنبه از آن كسر كرد. همانطور كه ميدانيد يكشنبهها مواظب كوليا نبوديد و براي قدم زدن بيرون ميرفتيد. سه تعطيلي .
. . يوليا واسيلي اونا از خجالت سرخ شده بود و داشت با چينهاي لباسش بازي ميكرد ولي صدايش درنميآمد.
- سه تعطيلي، پس ما دوازده روبل را ميگذاريم كنار. كوليا چهار روز مريض بود آن روزها از او مراقبت نكرديد و فقط مواظب وانيا بوديد فقط وانيا و ديگر اين كه سه روز هم شما دندان درد داشتيد و همسرم به شما اجازه داد بعد از شام دور از بچهها باشيد.
دوازده و هفت ميشود نوزده. تفريق كنيد. آن مرخصيها؛ آهان، چهل و يك روبل، درسته؟
چشم چپ يوليا واسيلي اِونا قرمز و پر از اشك شده بود. چانهاش ميلرزيد. شروع كرد به سرفه كردنهاي عصبي. دماغش را پاك كرد و چيزي نگفت.
- و بعد، نزديك سال نو شما يك فنجان و نعلبكي شكستيد. دو روبل كسر كنيد .فنجان قديميتر از اين حرفها بود، ارثيه بود، امّا كاري به اين موضوع نداريم. قرار است به همه حسابها رسيدگي كنيم.
موارد ديگر: بخاطر بيمبالاتي شما كوليا از يك درخت بالا رفت و كتش را پاره كرد. 10 تا كسر كنيد. همچنين بيتوجهيتان باعث شد كه كلفت خانه با كفشهاي وانيا فرار كند شما ميبايست چشمهايتان را خوب باز ميكرديد.. براي اين كار مواجب خوبي ميگيريد. پس پنج تا ديگر كم ميكنيم.
در دهم ژانويه 10 روبل از من گرفتيد...
يوليا واسيلي اِونا نجواكنان گفت: من نگرفتم.
- امّا من يادداشت كردهام.
- خيلي خوب شما، شايد …
- از چهل ويك بيست و هفت تا برداريم، چهارده تا باقي ميماند.
چشمهايش پر از اشك شده بود و بيني ظريف و زيبايش از عرق ميدرخشيد. طفلك بيچاره!
- من فقط مقدار كمي گرفتم .
در حاليكه صدايش ميلرزيد ادامه داد: من تنها سه روبل از همسرتان پول گرفتم . . . ! نه بيشتر.
- ديدي حالا چطور شد؟ من اصلاً آن را از قلم انداخته بودم. سه تا از چهارده تا به كنار، ميكنه به عبارتي يازده تا، اين هم پول شما سهتا، سهتا، سهتا . . . يكي و يكي..
- يازده روبل به او دادم با انگشتان لرزان آنرا گرفت و توي جيبش ريخت .
- به آهستگي گفت: متشكّرم!
- جا خوردم، در حالي كه سخت عصباني شده بودم شروع كردم به قدم زدن در طول و عرض اتاق.
- پرسيدم: چرا گفتي متشكرم؟
- به خاطر پول.
- يعني تو متوجه نشدي دارم سرت كلاه ميگذارم؟ دارم پولت را ميخورم؟ تنها چيزي ميتواني بگويي اين است كه متشكّرم
|
|
72317 |
نام:
حسین
شهر:
مرودشت
تاریخ:
12/15/2009 4:56:13 PM
کاربر مهمان
|
عضویت بپذیرید
|
|
72316 |
نام:
حسن
شهر:
کرمانشاه
تاریخ:
12/15/2009 4:46:13 PM
کاربر مهمان
|
سلام-ای خدا به جان اقا امام حسین قسم میدهم که مشکلم را حل کنی- سلام بر محرم - سلام بر دل رنج کشیده زینب
|
|
72315 |
نام:
محبوب
شهر:
کابل
تاریخ:
12/15/2009 4:40:26 PM
کاربر مهمان
|
if all muslims analys that the relision of islam is the best one and they do as allah and his prophit says they will get both 2 worlds.
میا زار دلی که از هزار کعبه بهتر است
ان کعبه ساخت ابراهیم خلیللاه است
و این کعبه ساخته خدا ج ش است
|
|
72314 |
نام:
kasra
شهر:
tanhai
تاریخ:
12/15/2009 3:10:02 PM
کاربر مهمان
|
slam mina khanom chera inghadr na omidi mage donea be akhar reside
|
|
72313 |
نام:
ایمان
شهر:
توکل به خدا
تاریخ:
12/15/2009 3:03:03 PM
کاربر مهمان
|
سلام دوست ارجمندم نفیسه گرامی . ممنون از اظهار لطفتان ، الحمدالله دختردائیم کمی بهتر است هفته گذشته که به تهران آوردنش دکترش گفت فعلا نیاز به شیمی درمانی نیست اما یکماه دیگر یه جراحی دیگر دارد شاید دعاهای شما و جدش کمکش کند و زنده بماند و شفا یابد . با آرزوی شفای تمامی بیماران
سلام مریم خانم ۱ گرامی . این نظر لطف شماست که نوشته های من را مورد لطف قرار می دهید موفق باشید
دوست گرامی مینا از شهر غم، نوشتی دلت یه یار می خواد که در شرایط غم هم همراهت باشه خانم گرامی مگه این روزها یه همچنین یاری پیدا میشه ؟ جدیدا مد شده تا خوب و صحیح و سلامت باشی یار و غار و همسر همراهت می باشد همین که کمی بیمار و سنت بالا رفت حق مسلم آن یار است که یار دیگری برگزیند . پس بجای اینکه یار زمینی دلت بخواهد به همان یار آسمانی و درونی که همان خداوند است متکی باش که در تمامی لحظات و در تمامی غم و شادی ها و داشتن ها و نداشتن ها همراهت است و هیچ گاه هم تنهایت نخواهد گذاشت البته ببخشید من اگر خیلی صریح و راحت حرفهایم را زدم این تجربه چند سال زندگی برباد رفته است متاسفانه این روزها دیگه حقیقتی وجود ندارداگر هم وجود داشته باشه آنقدر کم رنگ شده که نمی توان به آن تکیه کرد ، تکیه و توکل به خدا داشته باش و بس .
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک ویران را
کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم
و من چون شمع می سوزم و دیگر هیچ چیز از من نمیماند
و من گریان و نالانم و من تنهای تنهایم
درون کلبه ی خاموش خویش اما
کسی حال من غمگین نمی پرسد
و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم
درون سینه ی پر جوش خویش اما
کسی حال من تنها نمی پرسد
و من چون تک درخت زرد پاییزم
که هر دم با نسیمی میشود برگی جدا از او
و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند
|
|