شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
72102
نام: sara
شهر: az tehran
تاریخ: 12/7/2009 10:27:51 AM
کاربر مهمان
  الان که دارم این مطالب رو مینویسم احساس میکنم ما آدمها تا چه حد نیاز داریم که تسلیمو سرسپرده باشیم...و تا چه حد باید اجازهٔ رشد به خودمون بدیم و نهراسیم از اینکه خودمون رو تسلیم یه نیروی دلسوز و مافوق خودمون کنیم....یه نیروی سازنده و مسئول که بتونه به ما عشق بده و ما رو هدایت کنه........

و چقدر مهم هست که ساده فکر نکنیم اما ساده زندگی کنیم...

و بذاریم اون بچهٔ درون ما با اون همه نیروی پاکو خالصش احساس خوشحالی کنه و شادیو آرامش تو زندگیمون بیاره...ای کاش که بذاریم شادیهاش ما رو نیرومند کنه...و با نیرویی که از شادی او میگیریم بتونیم با روحمون ارتباط برقرار کنیم....امین یا رب العالمین
72101
نام: امیر
شهر: تهران
تاریخ: 12/7/2009 10:07:30 AM
کاربر مهمان
  سلام این اعیادبرهمه مبارک باشه انشاالله
قفس داران سکوتم را شکستند ..... دل دائم صبورم را شکستند
به جرم پا به پاي عشق رفتن ..... پرو بال عبورم را شکستند
مرا از خلوتم بيرون کشيدند ..... چه بي پروا حضورم را شکستند
تمنا در نگاهم موج مي زد ..... ولي روياي دورم را شکستند
***************************************
با مردی كه در حال عبور بود برخورد کردم

اوو!! معذرت میخوام

من هم معذرت میخوام ,دقت نکردم
ما خیلی مؤدب بودیم ، من و این غریبه ,خداحافظی كردیم و به راهمان ادامه دادیم
اما در خانه با آنهایی كه دوستشان داریم چطور رفتار می كنیم

كمی بعد ازآنروز، در حال پختن شام بودم.دخترم خیلی آرام كنارم ایستاد همینكه برگشتم به اوخوردم وتقریبا" انداختمش با اخم گفتم: ”اه !! ازسرراه برو كنار“
قلب کوچکش شکست و رفت
نفهمیدم كه چقدر تند حرف زدم
وقتی توی رختخوابم بیدار بودم صدای آرام خدا در درونم گفت: وقتی با یك غریبه برخورد میكنی ، آداب معمول را رعایت میكنی
اما با بچه ای كه دوستش داری بد رفتار میكنی
برو به كف آشپزخانه نگاه كن. آنجا نزدیك در، چند گل پیدا میكنی .آنها گلهایی هستند كه او برایت آورده است.خودش آنها را چیده. صورتی و زرد و آبی
آرام ایستاده بود كه سورپرا یزت بكنه
هرگز اشكهایی كه چشمهای كوچیكشو پر كرده بود ندیدی
در این لحظه احساس حقارت كردم
اشكهایم سرازیرشدند.آرام رفتم و كنار تختش زانو زدم
بیدار شو كوچولو ، بیدار شو. اینا رو برای من چیدی؟
گفتم دخترم واقعاً متاسفم از رفتاری كه امروز داشتم
نمی بایست اون طور سرت
داد بکشم
گفت :اشکالی نداره من به هر حال دوستت دارم مامان
من هم دوستت دارم دخترم
و گلها رو هم دوست دارم
مخصوصا آبیه رو
گفت : اونا رو كنار درخت پیدا کرد م ورشون داشتم چون مثل تو خوشگلن
میدونستم دوستشون داری ، مخصوصا آبیه رو

آیا میدانید كه اگر فردا بمیرید شركتی كه در آن كار میكنید به آسانی در ظرف یك روز برای شما جانشینی می آورد؟
اما خانواده ای كه به جا میگذارید تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد كرد
و به این فكر كنید كه ما خود را وقف كارمیكنیم و نه خانواده مان
چه سرمایه گذاری
ناعاقلانه ای !!
اینطور فكر نمیكنید؟!!
به راستی كلمه
“خانواده“ یعنی چه ؟؟
یاحق
72100
نام: ساقی
شهر: بابل
تاریخ: 12/7/2009 9:43:32 AM
کاربر مهمان
  از کفاح مسعودی چه خبر ؟؟؟؟متولد ماه آتش
72099
نام: امین - دهقانی-بسطام
شهر: لرستان - خرم اباد
تاریخ: 12/7/2009 9:11:35 AM
کاربر مهمان
  سلاو ودرودخدا بر تمام حضرات ایت الله و بخصوص ایت الله العضمی حقانی که جند بار من را در تصمیم گیری های مهم زندگیم من را کمک کردن ودر اینجا خسته نباشید خدمت ایشان عرض میکنم.
72098
نام: محمد جواد
شهر: شیراز پایتخت فرهنگی ایران
تاریخ: 12/7/2009 8:46:04 AM
کاربر مهمان
  سلامممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم بچه ها
امیدوارم که تعطیلات حسابی بهتون خوش گذشته باشههههههههههههههه
راستی امروز شانزده آذر ماهه
روز دانشجو
به همه ی دانشجوهای پیرو ولایت این روز رو تبریک می گم
یادش بخیر منم تا چند مدت پیش دانشجو بودم
پیر شدیم رفت :(
التماس دعا
یا علی
72097
نام: ایمان
شهر: توکل به خدا
تاریخ: 12/7/2009 8:45:33 AM
کاربر مهمان
  سلام بر سید بزرگوارم آقا سید مرتضی ، آقا عید سادات ، عید غدیر بر شما مبارک عیدی من رضایت دل شما از من باشه انشاالله

سلام بر تک تک دوستان وهمراهان آقا سید مرتضی

سلام بر خانم محمدی گرامی ، امید داشته باش هرچه میل حق باشد همان خواهد شد آرزویمان بهبودی و شفای هرچه زودتر تمامی بیماران و کودک مورد نظر شماست اما اگر قرار باشد بماند و زجر بکشد و تا اخر عمر نابینا یا فلج شود یا با درد زندگی کند که ارزشی ندارد مادرشان درست فکر می کند چون فرزندش را دوست دارد و نمی خواهد درد بکشد اما با همه این تفاسیر خدا به داد دل پر درد آن مادر برسد که چه روزگاری را سپری می کند . خداوند شفای عاجل عنایت فرماید .

سلام بر آتنای گرامی ممنون از احوالپرسیتان
سلام بر دوست گرامیم چند روزی نبودم ولی همش چشم براه بودم که پیامی یا شاید متنی برای من بفرستی و از بی خبری رهایم کنی اما بی خبر ماندم تا امروز که اینجا هم امدم و خبری ندیدم از خودت برایم بنویس این چند روزه که عیدی خوبی از مولایمان گرفتی انشاالله . دعا برای من را هم فراموش نکن که بسختی محتاجم
سلام بر ساقی گرامی از ترکیه . پسرم خوشحالم که نوشته ات را می بینم و همین نشان دهنده سلامتی شما می باشد امیدوارم سالیان سال در هر جای این کره خاکی که هستید بافیروزه دختر خوبم شاد وسربلند بسر برید بخدا این چند روزه که نبودم دلتنگ همه دوستان بودم اما لحظه ای شما و فیروزه از ذهنم دور نشدید امیدوارم به حق جد سادات که همیشه سربلند و سلامت باشید . یاعلی
سلام بر ساحل گرامیم ممنون از شعرهای زیبا و نوشته های امید بخشت بسیار خرسند شدم همیشه شاد و سربلند و تندرست باشی
سلام بر دوستان جدید الورودی که سعادت نداشتم خیر مقدم بگویم در اینجا به تک تک شما دوستان خیر مقدم و خوشامد می گویم جای خوبی را یافتید برای حرف زدن و به آرامش رسیدن
سلام بر همه دوستان و همراهان همیشگی آقا سید مرتضی از همگی التماس دعای فراوان دارم حسابی دلتنگ خونه سید و شما دوستان خوب شده بودم شاد و سربلند باشید

یاعلی
72096
نام: sara
شهر: از ت
تاریخ: 12/7/2009 6:02:46 AM
کاربر مهمان
  چرا بعضی آدما کوچیک میمونن؟

تا حالا نشده بود که اون کوچولوی ترسیده و نامن درون یه کسی رو به این واضحی بتونم ببینم....که اگر ندیده بودم شاید سالهای سال از اون آدم کینه به دل میگرفتم....اما لطف دوست چنان چشم دل بندرو به یک باره باز کرد که دیگه محال بود که دلم برای اون شخص نسوزه.....

همهٔ تلاشی که آدمها میکنن تا خودشون رو تو چشما گنده کنن درست مثل سمی هست که جلوی تنفس روح رو میگیره والبته چه بسیارند آدمهایی که این بزرگیهای کاذب رو باور میکنن و ساده لوحانه و رقّت انگیز به این بزرگیهای دروغین دل میبندن... به قول اون دیالوگ معروف "آخرش میبینی که همه چیز رو آب بوده"....

اما همین آدمها که به ستایش "منهای دروغین" خودشون یا دیگران مشغولند و دلاشون هم شدیدا در محرومیت از عشق بسر میبره میبینی که تو "سراب "زندگی میکنن و دنبال یه لقمه عشق این در و اون در میزنن تا اینکه بالاخره یه روزی ممکنه به خودشون بیان که :ای وای دیدی هر چی تو هاون کوبیدم آب بود؟؟؟!!!!!! و اینجاست که شاید بتونن درک کنن چرا هر کاری میکنن نمیتونه اونطور که باید و شاید خوش
حالشون کنه...

و هیچ چیز اونطور که باید و شاید خوشحالو راضیو شنگولشون نمیکنه....

البته ممکن هم هست این خود آگاهی یا این معجزه به وسیلهٔ یه کسی تو زندگیمون اتفاق بیفته و این یک نفر پیدا بشه بیاد سر راه ما تا حالیمون کنه که کجای کار خرابه و از کجا باید شروع کرد؟؟

شاید باور کردن اینکه ما دچار مشکل هستیم سخت باشه چون که ما به شدت نیاز به تشویق و تایید داریم.. برای اکثر ما سخته که زندگی واقعی رو قبول کنیم و بخواهیم اون رو تجربه کنیم...چون این زندگی واقعی توش هم نظم هست وهم دیسیپلین ...مهمتر از همه احساسات ما واقعی خواهند شد و بقولی احساسات آپ تو دیت میشن....
بله مهم باور کردن درد هست...اگر ما آدمها باور کنیم که درد داریم و باید خودمون رو تسلیم کنیم...اون وقت شاید یه تحول اساسی تو زندگیمون اتفاق بیفته....و چشممون رو خودمون باز بشه....

مساله اینجاست که هیچ کسی درد خودشرو باور نمیکنه که دنبال درمونش بره و همینطور با دردش مشغول میشه و میره جلو... میره, میره و میره تا اون جایی که شاید یه جنسیت دیگه پیدا کنه یه جنسیتی که از این آبو خاک نیست و فقط آتیشرو دوست داره...یه جنسیتی که زندگیرو انکار میکنه و جنگیدن رو دوست داره ....
یه روزی به یکی گفتم مثل یه بچهٔ خوب دستت رو بذار تو دست عشق....عشق همیشه خوبیهاترو نشون نمیده عشق هم خوبیها هم بدیهاتو نشون میده تا تو بتونی بزرگ بشی...ولی متاسفانه حرفمرو باور نکرد....اون بچهٔ کوچولوی درونش که افتاده بود زیر دست یه قول بی شاخو دم که تو درون خودش زندگی میکرد...چه خراب کاریها که نمیکرد و چه آتیشها که به پا نمیکرد...

یه مدتی که گذشت شنیدم که افتاده گوشهٔ زندون به هیچ وجه هم دچار تعجب نشدم...چون جای اون قول بی شاخو دم درونش جایی نبود جز گوشهٔ زندون.

الان که دارم این مطالب رو مینویسم احساس میکنم ما آدمها تا چه حد نیاز داریم که تسلیمو سرسپرده باشیم...و تا چه حد باید اجازهٔ رشد به خودمون بدیم و نهراسیم از اینکه خودمون رو تسلیم یه نیروی دلسوز و مافوق خودمون کنیم....یه نیروی سازنده و مسئول که بتونه به ما عشق بعده و ما رو هدایت کنه........

و چقدر مهم هست که ساده فکر نکنیم اما ساده زندگی کنیم...

و بذاریم اون بچهٔ درون ما با اون همه نیروی پاکو خالصش
72095
نام: مصطفی
شهر: صحنه
تاریخ: 12/7/2009 5:39:48 AM
کاربر مهمان
  خدایا قربان بزرگیت چرا؟؟؟ چرا؟؟؟ چرا؟؟؟ به هر دری مزنم بسته اس چکار باید میکردم که نکردم بهم بگو
72094
نام: pegah
شهر: tehran
تاریخ: 12/7/2009 1:30:20 AM
کاربر مهمان
  vaghean alie
72093
نام: علی رسولی
شهر: کرج
تاریخ: 12/6/2009 10:53:58 PM
کاربر مهمان
  به نام خدا
با سلام خدمت برادران و خواهران وتبریک عید غدیر خم- عید امامت و ولایت
مدتی گذشت و فرصت نکردم مطلب بنویسم.اشاره ای می کنم به امامت و ولایت گرچه این بنده حقیر چندان گفته ای هم برای عرضه ندارم.اعتقاد به رهبر و ولی اگر در تمام جسم و جان مسلمانان جای گیرد-بسیاری از مشکلات و مسائل قابل حل است.عمری است از روشهای غربی ها در مدیریت و مسائل اداری و قانونی استفاده می کنیم و هنوز به نتیجه نرسیده ایم.یک مسلمان قبل از اینکه برای اجرای حق و عدالت نیاز به دستورالعمل های اداری و اهرم های قانونی و اجرایی داشته باشد-خود اجرا کننده حق و عدالت است. مسلمان حقیقی با تربیت و آموزش درست دینی می آموزد که از خدا و رسول خدا و امام و ولی اطاعت کند و هرچه از آنان می شنودبر خود واجب بداند که عمل کند.در اینجا دیگر موضوع دزدی و حقکشی و اختلاس پیش نمی آید-چرا که مسلمان به امر خدا و ولی خدا خود را موظف می داند که حق دیگران را بدهد و کم نگذارد.نیاز به کنترل و مامور و بخشنامه و اجرائیه دیگر مطرح نمی شود تا مثلا پولی که حق دیگری بوده جابجا شود و به جیب شخص یا اشخاص دیگری برود-همانطور که یک مسلمان به حکم دین از مصرف مشروبات الکلی خودداری می کند و نیاز به نگهبان و مراقب و انجام آزمایش نیست که آیا همه مسلمانان الکل مصرف می کنند یا نه.مسلمان حقیقی و خداترس نیازی ندارد که در چندین مرحله کنترل شود که آیا مواد اولیه تقلبی در تولید محصولات غذایی و غیره استفاده می کند یا نه.باور به ولی و امام آنچنان است که اگر گفت مصرف فلان کالا یا انجام فلان کار حرام است-بلافاصله تمام مومنان و پیروان عمل می کنند-بدون اینکه نیاز به پلیس و مامور مخفی و انواع کنترل ها و دستورالعمل ها و اجرائیه ها و... باشد.حکومت دینی و اسلامی باید زمینه را برای چنین تربیت و ساختار درونی برای انسان ها فراهم کند. مسلمان به ناموس ومال دیگری چشم نمی دوزد-چرا که به دستور خدا عمل می کند- ودر این صورت نیازی نیست تا مردم برای دفع اشرار و مزاحمان جان ومال ناموس مجبور به درگیری و پلیس و دادگاه و... شوند.غربی ها و اروپائیان با بینش اومانیستی و ماتریالیستی خود اینها را نمی فهمند و نمی خواهند بفهمند .چرا که اصل برای آنان آزادی مطلق در هرگونه لذت جویی و دنیاطلبی و قدرت طلبی است و آنهمه نظامات حقوقی و قضایی را برای جلوگیری از هرج و مرج وآشوب در جوامع خودشان گذاشته اند و آنگاه نسخه خود را برای همه-از جمله مسلمانان - می پیچند.اشتباه ما هم استفاده از روشها وفرمول های آنان است.هنوز برای اجرای احکام و تعالیم عالیه اسلام راه درازی در پیش داریم.((کراسی ها)) مثل دموکراسی-بوروکراسی-تکنوکراسی وغیره همه مربوط به تمدن و فرهنگ غرب است و پر از اشتباه و خطا.به هوش باشیم که جهان غرب خود به پایان راه نزدیک شده است و ما برای اداره امور اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی خود از مدل های آن ها استفاده نکنیم. والسلام ۱۵ آذر ۱۳۸۸
<<ابتدا <قبلی 7216 7215 7214 7213 7212 7211 7210 7209 7208 7207 7206 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved