شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
71872
نام: مریم-۱
شهر: تهران
تاریخ: 11/25/2009 4:19:04 PM
کاربر مهمان
  سلام به اقا سید مهربونم
سلام به همه دوستای گل اوینی
خانم ایمان گرامی . خانم محمدی . انسیه و امیدوار و امیدامیدامید و خوشبخت انشاءاله گرامی ، یاس سفید ، ناهید و اتنای عزیز ، ساقی و فیروزه و همه و همه
دوستای گلم بیاید تو این شبهای عزیز برای همدیگه دعا کنیم تا گشایشی تو کارهامون باز بشه .
التماس دعا .
71871
نام: ناهيد
شهر: تهران
تاریخ: 11/25/2009 3:50:51 PM
کاربر مهمان
  بحث حضرت یونس و جواب دندان شکن کودک
دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد.
معلم گفت: از نظر فیزیکى غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد زیرا با وجود اینکه پستاندار عظیم‌الجثه‌اى است امّا حلق بسیار کوچکى دارد.
دختر کوچک پرسید: پس چطور حضرت یونس به وسیله یک نهنگ بلعیده شد؟
معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمى‌تواند آدم را ببلعد. این از نظر فیزیکى غیرممکن است.
دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت یونس مى‌پرسم.
معلم گفت: اگر حضرت یونس به جهنم رفته بود چى؟
دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسید.
71870
نام: sarbaz iran
شهر: gordan
تاریخ: 11/25/2009 2:57:36 PM
کاربر مهمان
  خدا من به شما چطور بگم که ای خدا دوست دارم وعاشقتم
خدا چرا هر کی تو را دوست داره باید امتحان پس بده
خدا هر چی از دوست رسد خوش رسد
دوست دارم ای خدای مهربون
71869
نام: بنده یخدا
شهر: امام رضا
تاریخ: 11/25/2009 2:02:27 PM
کاربر مهمان
  خیلی سخت وقتی که عاشقی وسنگر نداری زندگی زیباست اماشهادت زیباتر
71868
نام: ناهيد
شهر: تهران
تاریخ: 11/25/2009 1:57:40 PM
کاربر مهمان
  شير نري دلباخته‏ي آهوي ماده شد.
شير نگران معشوق بود و مي‏ترسيد بوسيله‏ي حيوانات ديگر دريده شود.
از دور مواظبش بود…
پس چشم از آهو برنداشت تا يك بار كه از دور او را مي نگريست،
شيري را ديد كه به آهو حمله كرد. فوري از جا پريد و جلو آمد.
ديد ماده شيري است. چقدر زيبا بود، گردني مانند مخمل سرخ و بدني زيبا و طناز داشت.
با خود گفت: حتما گرسنه است. همان جا ايستاد و مجذوب زيبايي ماده شير شد.
و هرگز نديد و هرگز نفهميد که آهو خورده شد…
نتیجه اخلاقی : هیچ وقت به امید معشوقتون نباشید !! و در دنیا رو سه چیز حساب نکنید اولی خوشگلی تون دومی معشوقتون و سومی را یادم رفت. اها اینکه تو یاد کسی بمونید وقتی لازمه
71867
نام: پرواز
شهر: تهران
تاریخ: 11/25/2009 1:27:38 PM
کاربر مهمان
  همین بس مرا که پروانه ام
که شیدا و مجنون و دیوانه ام
بسوختم بسی گرد شمع گشته ام
ولیکن ز عشقش تشنه تر گشته ام
71866
نام: یاس سفید
شهر: کوچه بنی هاشم
تاریخ: 11/25/2009 1:00:03 PM
کاربر مهمان
  السلام عليك يااباجعفريامحمدبن علی ايهاالباقر(ع) يابن رسول الله (ص)

به سن كودكی درصحرا
بيامدهمی دركربلا
بديده دشت نينوارا
اسارت رفته اومنزلها
بروی ناقه ومحملها
بديده اوبسی مشكلها
عزيزعابدين شدقربان
زظلم دشمن بی ايمان
صادقش كرده برپاافغان
واويلاواويلاواويلا
آمده بقيع بهرت مهمان
مظهرجودوعلم وايمان
صداآيدكه ای باباجان
شدم مسموم ، يادگاركربلا
امام ، باقرآل عبا
می سوزد،وارث كرببلا
ازسوزكينه های اشقيا
برجان پاك اوشررزدند
آتشی برقلب پسرزدند
امامی كه ديده كرببلا
بشنيده طعنه های اشقيا
اسارت رفته باقوم دغا
همراه كاروان اسراء
مدينه زائربقيع كجاست
نوحه گرمهدی آل عباست
ای بقيع داری امشب ميهمان
پنجمين پرپر آيه قرآن
********************
آقاامام باقر(ع) توكربلاچی ديدی ؟
روضه بخون برامون ؟
برای بچه های باغ آقاسيدمرتضی روضه ی جدغريبت حسين (ع) روبخون .
بگوتوكربلاچه كردند؟ بگوتوكربلاچی ديدی ؟
من يادگارنهضت كربلايم
باقرم ومسموم زهرجفايم
بايادلبهای حسين جان دهم وتشنه لبم
گريه كن ِ اسيری ومصيبتهای زينبم
درراه شام وكوفه من چهاديدم
تااين زمان بارمصيبت كشيدم
برروی نيزه هاديدم هجده سربريده را
ديدم جسارت عدوديدم موی كشيده را
عمری بودكزغصه درشوروشينم
من بانی روضه خوانی حسينم
من عالم حديث دردوغصه فاطمی ام
همنام پيغمبرم وهمدردجدم علی ام
واويلتاواويلتاواويلتاواويلتا
حسين (ع) وای وای وای وای
حسين (ع) وای وای وای‌ وای


********************************
سلام امیدوارگرامی

خداقوت

لطفااسم ۷نفرروبرای ختم سوره طه ویس برای

بنده ثبت بفرمایید .

اجرتون بامادرامام باقر(ع) حضرت زهرا(س)
71865
نام: ایمان
شهر: توکل به خدا
تاریخ: 11/25/2009 10:59:45 AM
کاربر مهمان
  امام باقر (عليه السلام) در بستر بيماري
کليني به سند صحيح اززراره روايت کرده است که گفت روزي از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) شنيدم که فرمود :
درخواب ديدم که برسرکوهي ايستاده ام ومردم ازهرطرف آن کوه به سوي من بالا مي آمدند چون مردم بسياري دراطراف آن کوه جمع شدند به ناگاه کوه بلند شد ومردم ازهرطرف آن فرو مي ريختند ، تا آنکه جماعتي برآن کوه باقي ماندند واين اتفاق پنج مرتبه تکرارشد ، گويا آن حضرت اين خواب رابه وفات خود تعبير فرموده بود ، که بعدازگذشت پنج شب ازاين خواب به رحمت ايزدي پيوستند .
درکافي وبصائر الدَّرجات وسايرکتابهاي معتبرروايت کرده اند که حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمود :
که پدرم بيماري سختي گرفته بود وبيشتر مردم ازبيماري حضرت ترسيدند واهل بيت آن حضرت را به گريه درآمدند که امام باقر(عليه السلام) فرمود :
من دراين بيماري ازدنيا نخواهم رفت زيرا دو نفر نزد من آمدند وبه من چنين خبردادند پس ازآن بيماري صحت يافت ومدتي وسالم بود .
وبرای من زمين را بشکاف وگود کن زيرا که من فربه هستم ودرزمين مدينه براي من نمي توان لحد ساخت .
علت فرمايش حضرت آن است که زمينهاي مدينه سخت بودند به جاي آنکه قبر را به اندازه قد متوسط انسان گود کنند ، معمولاً براي قبر درآن زمينها لحد درمي آوردند يعني حفره اي به اندازه جسد درديوار قبردرسمت قبله درست مي کردند وچون امام صادق(عليه السلام) فربه وچاق بودند ودرديوار قبربه سختي جاي مي گرفتند ، لذا وصيت کردند که زمين را براي اين امر گود نمايند تا ايشان به آساني وبدون مشکل درقبر شريفشان جاي گيرند .
پس گفتم : اي پدر بزرگوار من امروز تورا ازهمه وقت سالم تر مي بينم وناراحتي درتو مشاهده نمي کنم حضرت فرمود : آن دونفر که درآن بيماري صحت وسلامت من راخبر دادند دراين بيماري به نزد من آمدند وگفتند : دراين مريضي به عالم آخرت رحلت مي نمايي وبه روايت ديگري فرمود :
که اي فرزند ، مگر نشنيدي حضرت علي بن الحسين (عليهما السلام) من را ازپس ديوار ندا کرد که اي محمد بيا وزود باش که ما انتظار تورا مي کشيم .
کليني به سند حسن روايت کرده است که حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) هشتصد درهم براي تعزيه وماتم خود وصيت فرمود .
وبه سند موثق ازحضرت امام صادق(عليه السلام) روايت کرده است که پدرم گفت :
اي جعفر ازمال من براي ندبه کنندگان وقف کن که ده سال درمني درموسم حج برمن ندبه وگريه کنند ورسم ماتم راتجديد نمايند وبرمظلوميت من زاري کنند .
کليني به سند معتبر نيزروايت کرده است که چون امام محمد باقر(عليه السلام) به جهان باقي رحلت نمود ، حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمود : که هرشب درحجره اي که آن حضرت درآن وفات يافته بود ، چراغ مي افروختند .
شيخ عباس قمي ميگويند : که درتاريخ وفات آن حضرت اختلافست و وفات ايشان درروز دوشنبه هفتم ذيحجه سال صدو چهاردهم به سن پنجاه وهفت سالگي درمدينه مشرفه اتفاق افتاد .
وفات ايشان درايام خلافت هشام بن عبدالملک بود وگفته شده که آن حضرت راابراهيم بن وليد بن عبدالملک بن مروان به زهر شهيد کرده وشايد به امر هشام بوده است .
قبر مقدس آن حضرت به اتفاق همگي دربقيع ، كنار قبر پدر وعم بزرگوار خود ، حضرت امام حسن (عليه السلام) قرار دارد .
71864
نام: ایمان
شهر: توکل به خدا
تاریخ: 11/25/2009 10:54:47 AM
کاربر مهمان
  شهادت امام محمد باقر (ع) بر تمامی دوستان و همراهان سید مرتضی تسلیت باد

نام مبارک امام پنجم محمد بود . لقب آن حضرت باقر يا باقرالعلوم است ،بدين جهت که : دريای دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت . القاب ديگری مانند شاکر و صابر و هادی نيز برای آن حضرت ذکر کرده اند که هريک باز گوينده صفتی از صفات آن امام بزرگوار بوده است .
کنيه امام " ابوجعفر " بود . مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبی ( ع ) است . بنابراين نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن ( ع ) و از سوی پدر به امام حسين ( ع ) مي رسيد . پدرش حضرت سيدالساجدين ، امام زين العابدين ، علی بن الحسين ( ع ) است .
تولد حضرت باقر ( ع ) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57هجری در مدينه اتفاق افتاد . در واقعه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سيد الشهداء کودکی بود که به چهارمين بهار زندگيش نزديک مي شد .
دوران امامت امام محمد باقر ( ع ) از سال 95هجری که سال درگذشت امام زين العابدين ( ع ) است آغاز شد و تا سال 114ه . يعنی مدت 19سال و چند ماه ادامه داشته است .

مسموم شدن امام باقر(عليه السلام)
آنچه مسلم است اين است که امام باقر( عليه السلام) با طرح مرموز ومخفيانه هشام بن عبدالملک ، مسموم شد وبه شهادت رسيد، ولي عامل وچگونگي آن به روشني مشخص نيست .
بعضي مي نويسند: ابراهيم بن وليد بن يزيد بن عبدالملک ( پسر برادر زاده هشام) آن حضرت را مسموم كرد
وبعضي مي نويسند : زيد بن حسن به دستورهشام ، زهر را به زين اسب ماليد واسب را به حضور امام باقر( عليه السلام) آورد، واصرار کرد که آن حضرت برآن سوار گردد ، آن حضرت ناگزير بر آن سوار شد وآن زهر دربدن او اثر کرد ، به گونه اي که رانهايش متورم شد وسه روز به سختی در بستر بيماري افتاد وسرانجام به شهادت رسيد .
آن حضرت ساعات آخر عمر خود را با کفنهايي که که باآن احرام بجا آورده بود مشخص نمود
ازکف برفت صبر و نماندش دگر قرار
دين شد تهي زمخزن اسرارکردگار
ازضعف برجبين منيرش عرق نشست
ارکان پنجمين امامت زهم شکست
گاهي زبان به ذکر حق وگه شدي به هوش
ازدل کشيده آه شرربار وشد خموش

71863
نام: عیسی علیزاده منامن
شهر: خلخال
تاریخ: 11/25/2009 10:39:30 AM
کاربر مهمان
  غدیر مایه تسلی علی مایه برهم خوردن آروزهای محال مایه شادی وسروروبرفراز رفتن دست عدالت گرامی باد
<<ابتدا <قبلی 7193 7192 7191 7190 7189 7188 7187 7186 7185 7184 7183 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved