شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
71802
نام: لیلی
شهر: کرمان
تاریخ: 11/23/2009 10:57:06 AM
کاربر مهمان
  سلام
یه مشکل اساسی برام پیش اومده نمیدونم باید چی کار کنم چند وقت پیش متوجه شدم یکی از همکاران که خانواده او را هم میشناسم قصد ازدواج مجدد دارد خیلی سعی کردم منصرفش کنم که موفق هم شدم اما تازه فهمیدم که به خودم علاقه مند شده و بدتر از اون دو طرفه بودن این علاقه ...
نمیخوام با او ازدواج کنم چون همسرش برای من دوست خوبیه از طرفی نمیدونم با دلم چه کنم
کمکم کنید منو راهنمایی کنید
71801
نام: ایمان
شهر: توکل به خدا
تاریخ: 11/23/2009 10:09:10 AM
کاربر مهمان
  دستهای من دیگر ؛ پل صراط تو نخواهد شد

اگر این بار، باز هم گناه کنی !..

من از ارتفاع کوچک یک فنر می ترسم ،

و تو از عریانی کوچه به خانه می دوی ،

دست می زنی ....... می رقصی .......

و میگویی :هنوز دوستم داری ؟!..

چقدر پیر دارم می شوم عزیز ،

دیر جوانی می کنی ..!

اما زمستان امسال تو برف باش

که در ساعت ............. سالگی ام آینه تناقض موهایم را نفهمد !

خیس باش چترهای وانکرده ی جهان منم !

من ازقاره ای کشف نشده آمده ام

ومشکل همینجاست که شاعر شدم !..

و نمی دانستم باید بمیریم تا نفهمیم

کجای این آسمان تمام می شود

تا خواب خستگی را توجیه کند !

پاهای من دیگر ریل قطار تو نخواهد شد

اگر این بار ، باز خط عوض کنی !

سوزنبانان پیر در گیلاسهای ساعت انتها

یاد تلخ نوشیدن را با سیگار به لبان وحشی نمی دوزند!

چه ذهن پاتیلی بیشتر از هنوز در من است

زمانی که گفتی : این عبارت شنیدنی ست

(مرگ مرا سرد بگریید من برف زیسته ام )....

چه ثانیه های مستی در خون توست !

تو ...تلو تلو من ..تلو تلو جهان ...تلو تلو

و در دورترین نقطه ی این سفید

شاعری سیاه بالا می آورد.
71800
نام: ناهيد
شهر: تهران
تاریخ: 11/23/2009 9:51:46 AM
کاربر مهمان
  مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود.
کشاورز گفت برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد می کنم اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد. مرد قبول کرد. در طویله اولی که بزرگترین بود باز شد .
باور کردنی نبود بزرگترین و خشمگین ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود. گاو با سم به زمین می کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید تا گاو از مرتع گذشت. دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد.

گاوی کوچکتر از قبلی که با سرعت حرکت کرد .

جوان پیش خودش گفت : منطق می گوید این را ولش کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد. سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر میکرد ضعیفترین و کوچکترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود.

پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد.اما.........گاو دم نداشت!!!!

زندگی پر از ارزشهای دست یافتنی است اما اگر به آنها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود. برای همین سعی کن که همیشه اولین شانس را دریابی.
71799
نام: ایمان
شهر: توکل به خدا
تاریخ: 11/23/2009 9:28:45 AM
کاربر مهمان
  سلام بر سید مرتضی آرامش دهنده روح و روانم

سلام بر تک تک دوستان و همراهان آقا سید مرتضی

من معمولا سعی می کنم کمتر وقت و فرصت دوستان خوب سید را بگیرم و هر از گاهی مطلبی یاشعری را که به صلاح و در شان اینجا باشد می نویسم و میروم

ممکنه نوشته های من با شما از زمین تا آسمان تفاوت داشته باشه من کجا و بچه های خوب و مومن سید مرتضی کجا ؟ اونا مومن متعهد و معتقد . من با اعتقاد و ایمان راسخ و با توکل به خدا . نه ظاهرمون با هم میخونه نه افکارم به اندازه شما پاک و دست نخورده است اما دلبستگی و وابستیگی خاصی با سید و باغ و بچه هایش دارم آخه می دونی سید روزی که به خانه ات راهم دادی از تمام دنیا بریده بودم وکسی و جائی را می خواستم برای تخلیه روحم و سبک شدن از ظلم و بیداد یه آشنا ، نوشتم حرف دل را به که گویم و در گوگل گشتم و گشتم و حرف دل سید مرتضی برایم باز شد از آنجا بطور اتفاقی کلمه آخر آوینی را اشتباه تایپ کردم و باغ سید مرتضی جلویم گشوده شد . متوجه شدم سید مرتضی میخواد من به بیراهه نرم و همین جا دور بزنم و آنچه را گم کرده ام اینجا پیدا کنم

اینجا درس گرفتم و یاد گرفتم با اینکه نوشته ها و اشعاری هم نوشتم اما بیشتر درس گرفتم تا درس یاد بدهم . با خیلی از عزیزان آشنا شدم که باعث افتخار من است . با سارا روبرو شدم که الان حاضرم برای خودش و اعتقاداتش جانم را بدهم چون بسیار محترم و عزیز است . منو درک کرده برای حرفام ، برای درد دلهام ، ارزش قائل شده تا حدی که یه بهشت کوچک به نام هردوتامون باز کردیم که بنویسیم و درد دل کنیم .

یه کلبه هم درست کرده و به من هدیه داده که بتونم با همسرم درد دل کنم و حرفائی را که برایم زیادی کرده و تحملم را بریده اونجا بیان کنم

بهشت کوچک من و سارا setayeshkhoda.blogfa.com

و کلبه بابا sarakoro.parsiblog.com

سارای گرامیم ممنون امیدوارم هرچه زودتر مادرتان شفا یابند و سلامتی کامل را به دست آورند و شما هم از این گرفتاری ها رها شوی .

از شما دوستان عزیز و خوب آقا سید مرتضی ممنونم که وقت میگذارید و نوشته های همه بچه های سید مرتضی را می خوانید و گهگاهی هم نظر می دهید

التماس دعا

یاعلی
71798
نام: امیدوار
شهر: ایران
تاریخ: 11/23/2009 9:22:42 AM
کاربر مهمان
  باسلام وروزبخیربه همه بزرگواران حرف دل...
********************************************
به حول وقوه الهی درآستانه دوعیـــــــد مبارک قربـــــــــان وغدیــــــــــــــرخم *ختم10روزه دوسوره
مبارکه(طه)و(یس)به نیت بخت گشایی وازدواج وخوشبختی همه جوانان به ویژه جوانان حرف دل.
طبق آیات وروایات وارده ختم سوره مبارکه طه جهت بخت گشایی دختران وختم سوره مبارکه یس جهت پسران توصیه گردیده است.که دراین ختم هرنفرباید( به مدت 10روزاز6تا15آذرماه) هردوسوره راروزی یک مرتبه به نیت خودوطرف مقابل قرائت نماید.
*********************************************************
ختم1 سوره مبارکه طه ویس:روزنه امید
**بزرگواران ارجمند:
ختم 2:انسیه خانم.تنهایی و...
ختم3:امیدامیدامید.خوبیها
ختم4:نیاز.تبریز
ختم5:خانم محمدی.شهرزیبایی ها
ختم6:هدهدغریب صبا.غربت
ختم7:نیلوفرانه.کویر
ختم8:س.س.زنجان
ختم9:
****************************
باسپـــــــــاس فــــراوان ازلطف همه شماعزیزان.

بزرگواران محترم اسامی شریف خودیاعزیزانی راکه مایل به شرکت دراین ختم می باشندرابرای ثبت حداکثرتا5آذرماه اعلام بفرمایید.
**********************
التـــــــــــــــماس دعـــــــــــــــــا...
***اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم***



71797
نام: بنده عاصي
شهر: بي صداقت
تاریخ: 11/23/2009 8:57:51 AM
کاربر مهمان
  خدايا جرم و خطايم را ببخش و به من صبر عطا فرما خدايا به من قدرتي ده كه تسليم ناملايمتي هاي دنيا نشوم و در برابر مشكلات صبور و شكيبا باشم. بارالاها مرا به خود وامگذار .
71796
نام: مریم-۱
شهر: تهران
تاریخ: 11/23/2009 8:48:49 AM
کاربر مهمان
  سلام به اقاسید
سلام به همه دوستان خوب اوینی که هیچ وقتم یادی از ما نمی کنند و من خیلی دوستشون داریم.
امیدوار گرامی لطف کنید دو ختم سوره مبارکه یس و طه برای بنده حقیر فرمائید .
ایمان گرامی نوشته هاتون همیشه آرومم می کنه ، محمدی گرامی از شهر زیبائی ها خوشحالم که دوباره برگشتید و حال بیمار کوچولوتون بهتره .خدا رو شکر
امید امید امید عزیز انشااله که مشکلتون زودتر حل بشه براتون خیلی دعا میکنم .
خوشبخت انشااله خبری ازتون نیست .
از دوستای گل اوینی با اونون دلای پاکشون میخوام برای همه دعا کنید برای من هم دعا کنید ، مشکلم خیلی سخته. محتاج دعای شما عزیزان هستم
71795
نام: سام .سهرابی
شهر: مریوان
تاریخ: 11/23/2009 3:44:27 AM
کاربر مهمان
  با سلام به همه دوستان گل و نازینی اوینی
امیدوار گرامی لطفاً برای بنده هم ختم سوره حج رو ثبت بفرمائید .پنج شنبه قرار است از ناحیه ساق پای راست عمل بشم. التماس دعا از همه عزیزان
71794
نام: نسیم
شهر: تهران
تاریخ: 11/22/2009 11:49:18 PM
کاربر مهمان
  هاجر! یک مادر!
به فرمان عشق ، خود را تسلیم مطلق او می کند ، و کودکش را از شهر ودیار و زندگی ، به این دره سوخته بی آب و ابادی و بی کس ، می آورد ودر کف این دره می گذارد.
توکل محض ، نفی همه حساب ها و کتاب ها به قدرت ایمان ، تکیه بر عشق ،
به او و دگر هیچ!
طواف!
واما ، همچون پارسایان و پرستندگان ، در کنار کودک ، به انتظار معجزه ای نمی نشیند ،
نمی ایستد، تا دستی از غیب برون آید و کاری بکند ، مائده ای از آسمان فرود آید ، نهری از بهشت جاری گردد ، وتوکل ، نیاز را تکافو کند.
کودک را به عشق می سپارد و خود ، بی درنگ ، به سعی بر می خیزد ، دویدن ، به دو پای اراده خویش ، جستجو به دو دست توان خویش.
و اکنون ، در کوهستان های خشک و بی کس پیرامون مکه ، انسانی تنها ، تشنه ، مسئول ، غریب ، آواره ، و در جستجوی بی ثمر آب!
شگفتا!از هاجر سخن می گویند؟یا از انسان؟
و اما ، سعی هاجر به شکست پایان می گیرد ،نومید باز می گردد ، به سوی کودک ،
و می بیند که ،شگفتا! کودک – این سپرده به دامان عشق – در بی تابی های عطش خویش ، به پا ،شنزار زمین را گود کرده ودر انتهای نومیدی ،پایان تلاش های بی ثمر ، در آن لحظه ، که پیش بینی نمی توان ،از آن جا که انتظار نمی رفت ،ناگهان ،یک باره، معجزه آسا:
- به قدرت نیاز و رحمت مهر-
زمزمه ای!
صدای پای آب ،
زمزم!
جوشش سرشار آبی خوش گوار و حیات بخش ،از عمق سنگ!
و....درس!

یافتن آب به عشق ، نه به سعی ، اما ،
پس از سعی !


71793
نام: laleh
شهر: city
تاریخ: 11/22/2009 11:31:22 PM
کاربر مهمان
  سلام
دوستان،شماروبه خدا برا من و سیدم دعا کنید
خیلی نیازمند دعای شماییم
<<ابتدا <قبلی 7186 7185 7184 7183 7182 7181 7180 7179 7178 7177 7176 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved