شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
71712
نام: ياس سفيد
شهر: كوچه بنی هاشم
تاریخ: 11/19/2009 9:55:46 AM
کاربر مهمان
  **************************************************************************
* برلب فرشته های آسمون اين زمزمه است (حيدر)

نكنه جشن عروسی علی وفاطمه است (حيدر) ** *
مولاكيه ،حيدر آقاكيه ،حيدر* *دامادكيه ، حيدر *
* *
حيدرمددمولا حيدر * * *
*
همه سرمستی كنيد، ساقی به كوثررسيده
* * *
***
* كوری چشم عدو،زهرابه حيدررسيده
* *
ساقی كيه ،حيدر اول كيه ،حيدر
*
* * *
* *******
* * * *
* *
*
************************************************ *
* بريزيدنقل ونبات برسراين عروس وداماد
* * *
* *اين پدرزن به خدادامادشوخيلی می خواد
*
يارنبی ،حيدر اوراوصی ،حيدر

حيدرمددحيدر *********


جشن عروسی خانم فاطمه زهرا(س) و
******** حضرت علی (ع) برهمگان مبارك
درمراسمات شركت كرديدماروازدعای

خيرتان محروم نفرماييد


**
***** اَلّلــهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّـــدٍ وَ آلِ مُحَمَّـــدٍ وَ عَجِّـــل فَرَجَـــهُم ******
71711
نام: هد هد غريب صبا
شهر: غربت
تاریخ: 11/19/2009 9:18:34 AM
کاربر مهمان
  بسمه تعالي
سلام بر سيد بزرگوار و مهمانان قلعه زيبايش
اميدوار گرامي محبت فرموده ختم 7 بار سوره مباركه حج را به نام بنده ثبت نماييد.

التماس دعا از دوستان
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
71710
نام: انسیه
شهر: تنهایی وانتظاروامیدو...یاالله
تاریخ: 11/19/2009 8:35:57 AM
کاربر مهمان
  سلاااااااااااااام

جزخداکیست که در سایه مهرش باشیم
رحمت اوست که پیوسته پناه من و توست

شکرت خداجووووووووووووووووووووووووونم

این عید بزرگ وشیرین وزیباواین ماه پرفیض وباسعادت وفرخنده و...را به درگاه ابدیت حق وپیشگاه چهارده معصوم به خصوص به حضرت محمدمصطفی(ص)وامام حاضرمان حضرت مهدی(عج)وحضرت فاطمه(س)وحضرت علی(ع)وتک تک تک تک تک ..شمابزرگواران ونازنین های حرف دل باغ آوینی تبریک وتهنیت میگویم.

مبارک باشد ومنو دراین ایام وروز وشب فراموش نکنید...یاالله یا علی و یافاطمه

حالا ازاون صلوات قشنگاتون که گوش شیطون رو کرمیکنه وتا هفت آسمون بالا میره اول برای فرج وسلامتی امام زمانمون(عج)وبعدبرای عاقبت بخیری خودتون وجوانانتون وجوانان تازه ازدواج کرده ودرشرف ازدواج وشفای همه بیماران وحوائج اون دلهای مثل باران خداواینکه انشالله همه مون سال دیگه این موقع مدینه منوره باشیم...

*****اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم*****


یاامام زمان یااباصالح المهدی(عج)هرکجاهستی برای فرجت وبرایمان دعا بفرمائید.

*اللهم عجل لولیک الفرج*

التماس دعاااااااااااااااااااااااااااااااااا
71709
نام: سارای منتظر(زهرا)
شهر: مشهدالرضا
تاریخ: 11/19/2009 7:43:15 AM
کاربر مهمان
  سلام ازدواج حضرت زهرا(س) با مولا علي(ع) مبارك!

با سوال چگونه پیرو و راهرو شهدا باشیم ؟!دروبلاگ ارزشی ضریح عاشقی به روزیم شماهم با نظرات سازنده خود نسل سوم را یاری رسانید!
آدرس www.zariheasheghie.com
71708
نام: نفیسه
شهر: لس انجلس
تاریخ: 11/19/2009 2:36:17 AM
کاربر مهمان
  ادامه:
حالا هدیه ها خیلى زیاد شده بودند و خداوند گفت: «همه‌شان را ببخش. بار زیادى هستند. خیلى سنگین‌اند!»

و من همین كار را كردم و همه هدایا را به مردمى كه سر راهمان قرار مى‌گرفتند، دادم و متوجه شدم كه در بخشیدن است كه دریافت مى‌كنم. حالا دیگر بارمان سبك شده بود.

او همه رمز و راز هاى دوچرخه سوارى را بلد بود.

او مى‌دانست چطور از پیچ‌هاى خطرناك بگذرد، از جاهاى مرتفع و پوشیده از صخره با دوچرخه بپرد و اگر لازم شد، پرواز كند...

من یاد گرفتم چشم‌هایم را ببندم و در عجیب‌ترین جاها، فقط شبیه به او ركاب بزنم.

این طورى وقتى چشم‌هایم باز بودند از مناظر اطراف لذت مى‌بردم و وقتى چشم‌هایم را مى‌بستم، نسیم خنكى صورتم را نوازش مى‌داد.

هر وقت در زندگى احساس مى‌كنم كه دیگر نمى‌توانم ادامه بدهم، او لبخند مى‌زند و فقط مى‌گوید،
«....رکاب بزن»
ادامه دارد...
71707
نام: نفیسه
شهر: لس انجلس
تاریخ: 11/19/2009 1:57:11 AM
کاربر مهمان
  تقدیم به همه مخصوصا امیدامیدامیدبینظیر و استاد خوبم و ساقی و فیروزه ی عزیزم:
ماجراي سفر من و خدا با دوچرخه!
زندگى كردن مثل دوچرخه سوارى است. آدم نمى افتد، مگر این كه دست از ركاب زدن بردارد.
اوایل، خداوند را فقط یك ناظر مى دیدم، چیزى شبیه قاضى دادگاه كه همه عیب و ایرادهایم را ثبت مي‌كند تا بعداً تك تك آنها را به‌رخم بكشد.
به این ترتیب، خداوند مى خواست به من بفهماند كه من لایق بهشت رفتن هستم یا سزاوار جهنم. او همیشه حضور داشت، ولى نه مثل یك خدا كه مثل مأموران دولتى.
ولى بعدها، این قدرت متعال را بهتر شناختم و آن هم موقعى بود كه حس كردم زندگى كردن مثل دوچرخه سوارى است، آن هم دوچرخه سوارى در یك جاده ناهموار!
اما خوبیش به این بود كه خدا با من همراه بود و پشت سر من ركاب مى‌زد.
آن روزها كه من ركاب مى‌زدم و او كمكم مى‌كرد، تقریباً راه را مى‌دانستم، اما ركاب زدن دائمى، در جاده‌اى قابل پیش بینى كسلم مى‌كرد، چون همیشه كوتاه‌ترین فاصله‌ها را پیدا مى‌كردم.
یادم نمى‌آید كى بود كه به من گفت جاهایمان را عوض كنیم، ولى هرچه بود از آن موقع به بعد، اوضاع مثل سابق نبود... خدا با من همراه بود و من پشت سراو ركاب مى‌زدم.
حالا دیگر زندگى كردن در كنار یك قدرت مطلق، هیجان عجیبى داشت.
او مسیرهاى دلپذیر و میانبرهاى اصلى را در كوه ها و لبه پرتگاه ها مى شناخت و از این گذشته مي‌توانست با حداكثر سرعت براند،
او مرا در جاده‌هاى خطرناك و صعب‌العبور، اما بسیار زیبا و با شكوه به پیش مى‌برد، و من غرق سعادت مى‌شدم.
گاهى نگران مى‌شدم و مى‌پرسیدم، «دارى منو كجا مى‌برى» او مى‌خندید و جوابم را نمى‌داد و من حس مى‌كردم دارم كم كم به او اعتماد مى‌كنم.
بزودى زندگى كسالت بارم را فراموش كردم و وارد دنیایى پر از ماجراهاى رنگارنگ شدم. هنگامى كه مى‌‌گفتم، «دارم مى‌ترسم» بر مى‌گشت و دستم را مى‌گرفت.
او مرا به آدم‌هایى معرفى كرد كه هدایایى را به من مى‌دادند كه به آنها نیاز داشتم.
هدایایى چون عشق، پذیرش، شفا و شادمانى. آنها به من توشه سفر مى‌دادند تا بتوانم به راهم ادامه بدهم. سفر ما؛ سفر من و خدا.
و ما باز رفتیم و رفتیم...
ادامه دارد...
71706
نام: نفیسه
شهر: لس انجلس
تاریخ: 11/19/2009 1:48:07 AM
کاربر مهمان
  سلام بچه های حرف دل
دوست تون سجادحالش خيلی بده.
ازمن خواسته كه بهتون بگم حلالش كنيد.
چون داره می ميره.
براش دعاكنيد.
------------------
سلام به رسم ادب به رسم وفا
این چندوقته دوره ی امتحاتاتم بود تواین هاگیرواگیر گازمونم ترکید جاتون خالی بساطی داشتیم(استادآخر میلی که بهتون دادم رو یه مروری بکنین شایدبه خاطراون بوده الله اعلم)
خیلی حرف دارم بسم الله:تقدیم به همه:
اول دررابطه بااقاسجاد:اینو ازقول من هرکی باهاشون درتماسه بگه بهشون:
مرگ تو زمانی رخ خواهدداد که خداراداشته باشی ولی امید نداشته باشی.هرزمان ناامید شدی بدان مرگ تو فرارسیده،وخوشحال باش که میدانی کی خواهی مرد!چون فرصت داری به دیدن کسانی بروی که کمترمیرفتی،نمازهای قضاوروزه های ناادا،بدهی و وام و قرض هایت رابه سرانجام برسانی،برای یکبارهم که شده غرورت راکناربگذاری ودستان مادرت راببوسی و مهمترانکه کارنیک کنی تادرذهن ها بمانی!
مرگ ان نیست که درگور سیه دفن شوی
مرگ ان است که در ذهن کسی محو شوی
جسدبی جان تورا با ذهن ها کاری نیست این نام نیک توست که تاابد باقی خواهد ماند...
و هنگامی که ناامیدشوی یا چون ققنوسی یا چون خوک!
اگرچون ققنوس باشی از تبار ققنوسیان جاویدان در خاکسترهای ناامیدی به دنبال آیتی از رحمت خداخواهی گشت وهمان جرقه ای برای تولد دوباره ی توست تابارحمت و امید دوباره متولدشوی،///وامااگر از تبار خوکیان پست باشی به هنگام ناامیدی در کثافت های ناامیدی خودتا هنگامه ی غرق شدن باز هم به دنبال ناامیدی خواهی گشت و در گنداب فکرهای پست فروخواهی رفت تامرزمرگ!
انتخاب باتوست که جاویدان باشی یا...
ایستاده مردن بهتراز نشسته زیستن است مردباش و استوار بمیر که حتی برای مردن نیز باید امیدوار بود که گاه مردن آرزوی بشر است ...

همسنگری یه خوبم حتی اگه جسمت از پیش مابره یادتوچون یه همسنگری یا یه گل خوشبوی باغ آوینی یا یه دوست دریادها باقی خواهد موند.جایی که نه تنها ذهنها بلکه قلبها برای شادکردن عزیزانشون و دوستانشون مهم نیست زنده یارفته،قلبها میتپه و تو میدونی که هرجاباشی از مصاحبت دوستانت و همسنگری هات بهره خواهی برد...تو از تبار جاودانه ها خواهی بود...
ادامه داره...
71705
نام: یاس سفید
شهر: کوچه بنی هاشم
تاریخ: 11/19/2009 12:15:24 AM
کاربر مهمان
  **************************************************************************
* برلب فرشته های آسمون اين زمزمه است (حيدر)

نكنه جشن عروسی علی وفاطمه است (حيدر) ** *
مولاكيه ،حيدر آقاكيه ،حيدر* *دامادكيه ، حيدر *
* *
حيدرمددمولا حيدر * * *
*
همه سرمستی كنيد، ساقی به كوثررسيده
* * *
***
* كوری چشم عدو،زهرابه حيدررسيده
* *
ساقی كيه ،حيدر اول كيه ،حيدر
*
* * *
* *******
* * * *
* *
*
************************************************ *
* بريزيدنقل ونبات برسراين عروس وداماد
* * *
* *اين پدرزن به خدادامادشوخيلی می خواد
*
يارنبی ،حيدر اوراوصی ،حيدر

حيدرمددحيدر *********


جشن عروسی خانم فاطمه زهرا(س) و
******** حضرت علی (ع) برهمگان مبارك *********

درمراسمات شركت كرديدمارواز
دعای خيرتان محروم نفرماييد

**
***** اَلّلــهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّـــدٍ وَ آلِ مُحَمَّـــدٍ وَ عَجِّـــل فَرَجَـــهُم
71704
نام: نسیم
شهر: تهران
تاریخ: 11/18/2009 11:11:18 PM
کاربر مهمان
  باسلام


لطف کنید یک ختم هم برا این حقیر ثبت کنید.
71703
نام: سمیرابهرامی
شهر: شهرکرد
تاریخ: 11/18/2009 11:07:44 PM
کاربر مهمان
  از شنبه درون خود تلنبار شدیم،
تاآخر پنجشنبه تکرارشدیم،
خیرسرمان منتظردیداریم،
جمعه شدولنگ ظهربیدار شدیم!!!
<<ابتدا <قبلی 7177 7176 7175 7174 7173 7172 7171 7170 7169 7168 7167 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved