شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
71632
نام: بی نشان
شهر: دیارغربت
تاریخ: 11/16/2009 11:45:14 AM
کاربر مهمان
  بادلی روشن در این ظلمت سرافتاده ایم نور مهتابیم که درویرانه هاافتاده ایم
71631
نام: سیب
شهر: همدان
تاریخ: 11/16/2009 11:44:58 AM
کاربر مهمان
  آه............
71630
نام: ایمان
شهر: توکل به خدا
تاریخ: 11/16/2009 11:42:41 AM
کاربر مهمان
  نامه ای به خودم

تو قد کشیدی ولی بزرگ نشدی

خوب که نگاه کنی ، با هزار من ادعا به وعده یک آبنبات چوبی بی صدا می شوی

داد هم که می زنی از روی دادخواهی نیست ، چرا که وقتی بغض می شود در همان گلو می ماند

نهایت عقده می شود ، می دانی به صاحب چنین کرامتی چه می گویند ؟

عقده ای / آری عقده ای داد می زند ، فقط داد

تلخ است ولی حقیقت ، حقیقت محض / کار از یکجا اشکال دارد

راه حل که پیش کشی ، حتی اشکال را هم نمی دانی

همیشه درون ماشین نشسته ای و به شلوغی بد و بی راه می گوئی

غافل از این که شلوغی یعنی (( تو ))

شاید منتظری تا روزی ، کسی ، دق الباب کند ، ولی کدام در ؟

در باز شود که چه ؟ حسن نباشد ؟ قبول /که باشد ؟حسین ؟

حسین تو چه شکلی است ؟

به قول آن لطیفه رایج این روزها : حساب باز نکرده منتظری تا جایزه را برده و کامروا شوی

خوب که بنگری ،خوب خوب / بی غل و غش ، فارغ از کینه

آن که سوار است یکی است مثل تو / نیست ؟ / کجائی است پس ؟

او جواز جولان گرفت ، مگر نه ؟؟؟/آن مجوز را که داد ؟؟

از سکنه کرات دیگر ؟؟/آری

تو می خوانی که من می نویسم و گر نه ....

چقدر خود را بزرگ می دانی و لایق همه چیز

بزرگ نشدی اما ... اما ... لایق همه چیز !!!

تو نمی دانی و من بیشتر از تو /همه چیز آشفته

آشفته بازار / اینجای تو هیچ کجا نیست

جائی هم اگر باشد ، تو کجائی هستی ؟

بلند بگو / مردباش یا در عین زن بودن می توانی مرد باش

خجالت می کشی ، می دانم / تو جای خود را دوست داری ؟؟

خدائی .... جای .... خود را .... دوست داری ؟؟؟

تو خانه را دوست داری ، قبول / خیابان را چه ؟

تو همه را برای همه می خواهی ؟/ می خواهی ؟؟

مردم بد شده اند / این را همیشه می گوئی

نمی گوئی ؟؟/ همه خوبند ؟؟

پس این همه میله و حصار و دزدگیر و بگیر و ببند برای کیست ؟

این جمله (( این روزها آدم باید کلاهش را بگیرد تا باد نبرد)) برای کدام باد است ؟

تو کلاهت را گرفتی ؟/ انصافا تو خودت یکی از آن (( بادها )) نشدی ؟

نشدی ؟/ می خواهی سرکه باشی یا شراب ؟؟؟

اصلا تو آب زلالی / زلالی ؟؟

قبول / راه به کجا داری که نگندی ؟

گودال شده ای / باورکن

یادت هست ؟/ این را سالها پبش نوشتی

یادت هست ؟/ (( فکر کردن کافی نیست به فکر باش ))

آری گودال شده ای / این را چه ؟؟

سالها پیش خواندی / یادت هست ؟؟

(( هیچ کس در گودال حقیری مرواریدی صید نخواهد کرد ))

از من بشنو .... شنوا باش / گودال نباش

دریا باش
71629
نام: علیرضا
شهر: مراغه
تاریخ: 11/16/2009 11:23:49 AM
کاربر مهمان
  آنایوردم آذربایجان
ازاینکه آمدم ترسی نیست ازاینکه چه جوری میخواهم برم واهمه دارم
71628
نام: همسفر ۱۳۵
شهر: دور
تاریخ: 11/16/2009 11:13:22 AM
کاربر مهمان
  سالهای بی تو را باید باور کرد؟!
71627
نام: نازي
شهر: خراسان
تاریخ: 11/16/2009 10:58:09 AM
کاربر مهمان
  دلم يه ني ني مي خواد اما ...كسي نيست كمكم كنه خداياچرا بنده هات و زجر كش ميكني اگه من جاي تو بودم هر چي مخواستن بهشون مي دادم
71626
نام: گمنام
شهر: کاشکی کربلا
تاریخ: 11/16/2009 10:56:57 AM
کاربر مهمان
  بسم رب الحسین (ع)

سلام به همگی

امیدوار گرامی خدا قوت ، لطف کنید و یک ختم هم برا این حقیر ثبت کنید
71625
نام: مرتضی دهقان رودسری
شهر: رودسر
تاریخ: 11/16/2009 10:39:38 AM
کاربر مهمان
  یاد دارم در غروبی سرد سرد میگذشت از کوچه ما دور کرد داد میزد کوهنه قالی میخریم
71624
نام: بچه مثبت
شهر: شوشتر
تاریخ: 11/16/2009 9:35:32 AM
کاربر مهمان
  دیگر از این همه نیرنگ به تنگ آمــده است
با علی لشکر شبرنگ به جنگ آمـده است

هان ببینید چه دندان به غضب می سـایند
کـه به پیکـار (علـی) شیـر عـرب مـی آینـد

فـاش پیـداست کـه از غیـظ برافـروختـه اند
و چه کیـن ها که در انبان دل اندوخته اند *

ظـــاهـــرا غصــهء میراث پـیـمـبـــر دارنـــد
تــا علــی را مـگـر از مسنـد دیـن بـر دارنـد

پس چه در خانه نشستیم؟ علی تنها ماند
منتظــر بهـر چـه هستیم؟ علـی تنهـا مـاند

پـای در معـرض حفـره اسـت، مراقب باشیم
کـوفــه آبستـن کفــر اسـت، مراقـب باشیـم

با ولـی باش مگـو راه ولایـت سخــت اسـت
آنکــه هـم پـای ولایـت نـرود بـدبخــت اسـت

این چه فتنه است که آفت زده ایمــان ها را
(این عمار) کـه روشـن بکنــد جــان هـا را

(این عمار) کــه تـبـیـیــن حقــایق بکند**
(این عمار) کــه از دسـت شمــا دق بکند؟

خصم در گوشه نشسته است که تزویر کند
نکـنــد بــاز تــو را فـتـنــه زمـیــن گـیــر کـنــد

نکـنــد بــا شـتـــر مـعــرکــه هـمـــراه شـوی
نکـنـــد مـثـل (بنی ساعده) گـمــراه شـوی

خـصــم خـصــم است ولو یار نمــاید خود را
در پــس دیــن تــو انـکــار نـمـــایـد خـــود را

دشمن این مرتبه قرآن سر نی خواهـد بـرد
آنکه مرداست به این مسأله پی خواهدبرد

نـیــزه نـیــزه اسـت ولـو بـر ســر او قـرآن هـا
کفر کفری است که بر خواستـه از ایمان ها

نیزه نیزه است ودراین غائله خون خواهد ریخت
کفر از این سجده بی مغز برون خواهد ریخت

شک نکن بعـد ولی روح ولا خواهد سوخت
کودکی در کبد کرب و بلا خواهد سوخـت...

(محمدعلی مهران فر)
71623
نام: سبكبار
شهر: یه کوشه دنیا
تاریخ: 11/16/2009 9:32:32 AM
کاربر مهمان
  به ام البنین س صلواتی هديه كن صلوات بفرست
<<ابتدا <قبلی 7169 7168 7167 7166 7165 7164 7163 7162 7161 7160 7159 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved