اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
71062 |
نام:
.................
شهر:
...............
تاریخ:
10/23/2009 1:50:46 AM
کاربر مهمان
|
سلام به رسم ادب به رسم وفا
امیدوار عزیز یه لطفی بکنید یه ختم چهل تایی ایه الکرسی ثبت بفرمایید
به نیابت از تمام کسانی که نتونستن توی این ختم شرکت کنن.همه ی قدیمی ها،الانی ها،جدیدی ها،بعدنی ها،همه ی زنده ها و اموات،مسلمونای ایرانی وغیر ایرانی.داخل ایران و خارج ایران.حاضرا غایبا.مریضا که توانایی نداشتن،ندارن.تمام زندانی ها،تمام سربازا.ورزشکارا.شاغل ها،بیکارا.مجردا متاهل ها.مونث ها و مذکرها.هرکسی هرجایی و در هر مرتبه ای که هست.به نیت همه و همه و همه.دوستا و اشناها و فامیلا و استادا و بزرگان.یه نیابت از همه این چهل تا رو میخوام بخونم همه ی وابسته های این جمع.همه و همه و همه.همه ی اونایی که خبر دارن از این ختم و همه ی اونایی که خبر ندارن.خیلی سنگین اما میخوام بخونم.باشه که خدا ثواب این چهل تا ایه الکرسی رو تو کارنامه ی همه بنویسه...امیدوارم لایق باشم...
بسم الله ...
یاحق
|
|
71061 |
نام:
فائزه
شهر:
ترکیه
تاریخ:
10/23/2009 1:48:51 AM
کاربر مهمان
|
سلام
سلام امید امید امید گرامی آنقدر دلم برای خوندن نوشتهای همه شما تنگ شده که نپرس اینجا جهنمی هست که قابل گفتن نیست.خیلی دلم گرفته خیلی بی قرارم ولی مجبور به سکوت هستم حرف نمی زنم چون خودم خواستم همراه معراج باشم خیلی اشتباه کردم.باز میدونم نفیسه خانم حالا حتما میگید باز فیروزه میگه اشتباه کردم آره اشتباه کردم تابان اشتباهم را همون ورود به این جهنم دادم نتونستم هدیه خالقم را نگه دارم خیلی بی قرارم آنقدر از خودم بدم میاد دلم خیلی گرفته.خانم ایمان اگه بدونی اینجا چه جهنمی هست باز صد رحمت به انجای که بودیم باز مسلمان بودن.از همه شما خوبان عاجزانه التماس دعا دارم که خالقم به دل معراج بندازه تا از این جهنم برگردیم.امید امید گرامی آنقدر دلم گرفته با این دل شکسته برات دعا میکنم که خالقم هر خواسته که داری هر چه زودتر حاجت را بده که از خوشحالی شما من هم خوشحال شوم.یگانه گرامی.فریال گرامی .انسیه خانم گرامی.سارا خانم گرامی.نیاز گرامی.سیب گرامی.خانم ایمان گرامی.خانم محمدی گرامی.آقا علیرضا.نفیسه خانم.التماس دعا دارم دعا کنید هر چه زودتر از این جهنم نجات پیدا کنم.همه شما را به خالقم میسپارم من را فراموش نکنید.
|
|
71060 |
نام:
sara
شهر:
ازت
تاریخ:
10/22/2009 10:13:29 PM
کاربر مهمان
|
سلام به شما...سلام به امید ازشهرخوبیها
دلم گمشده:(برگرفته از يه وبلاگ)
دلم می سوزد از این همه چشم بی اشک...از این همه لب بدون لبخند...از این همه نگاه سرد...من دلم میگیرد !
آن زمانی که به گودالی آب به جرم یکجا ماندن نگاهی سرد و متاسف داریم!
وای از روزی که انسان بی دل شود!!!!!!
آن هم در این وادی پر از سرگشتگی که گمان می کردم لا اقل دلم مرامی برد به آنجا که از آن آمده ام!به گمانم همه دل خود را گم کرده اند و خودشان بی خبرند!چرا که نه!پس اینهمه سرگشتگی و گمگشتگی از کجاست؟!آی! آی! آی!
راه مستقیمی به سوی خودمان بود و نفهمیدیم....
کمترین فایده اش این بود که هر چند وقت یکبار نگاهی به خود خودمان می انداختیم!اما دیگر این را هم نداریم!خدایا!
بازهم دلم گاهی برای دلم تنگ میشود...!!!!
تو می دانی دلم را کجا و کی گم کرده ام....؟؟؟!!
وقتی از دنیا و آدماش خسته شدی برو بالای کوه و فریاد بزن آیا کسی هست؟؟؟آنگاه خواهی شنید... هست هست!!!......آنگاه میبینی که کارگردان اصلی خداست وما فقط می توانیم نقشمان را درست انجام بدیم....و در آخر اين را بياد داشته باش كه دل به دلدار سپردن کار هر دلدار نیست!!!!
|
|
71059 |
نام:
مقداد
شهر:
اهواز - مسجدسلیمان
تاریخ:
10/22/2009 3:29:56 PM
کاربر مهمان
|
من به چشمان پر از مهر تو عادت دارم.....
من به چشمان پر از مهر تو عادت دارم
به تو و طرز نگاه تو ارادت دارم
عطش حسرت دیدار تو را پایان نیست
اشتیاق است که هر لحظه به تو،من دارم
ای عشق، شکسته ایم، مشکن ما را
اینگونه به خاک ره میفکن ما را
ما در تو به چشم دوستی می بینیم
ای دوست مبین به چشم دشمن ما را
|
|
71058 |
نام:
اتنا
شهر:
کجا جا دارم که بگم کدوم شهر
تاریخ:
10/22/2009 2:18:12 PM
کاربر مهمان
|
نمی خوام وقتی تو هستی ادم ادمکاشم چرا عادتم تو باشی میخوام عاشق تو باشم...
سلام به گلای خوشبوی اوینی..
اووووووففففففففففففففففففففففففففففف
امروز چقدر خسته کننده بود ولی خداییش خوش گذشتاااا
امتحان داشتیم ... بیست.
امید امید از خوبیها بارها گفتم که تو امیدی برای خوبیها هستی..مرسی واقعاممنون که راهنماییم میکنین.....براتون دعا میکنم..گفتین امام رضا ع
الهی قربونش برم مگه میشه ادمو بی جواب بذاره..
خرداد ماه بعد از امتحاناا بابا منو برای اولین بار برد مشهد .. حالا شدم مشهدی..
باورم نمیشد که رفتم پیش امام رضا او کجا و من کجا..وقتی رفتم دستمو باهزار تلاش رسوندم به..
بعد اینکه برای همه دعا کردم..گفتم یا ضامن اهو همونطور که ضامن اهو شدی ضامن منم باش تا هیچ بلایی سرم نیاد..درست از اون روزه که تا حالا هیچ بلایی که به ضررم باشه سرم نیومده..دوست دارم بازم برم چون باورم نمیشد که رفتم مشهد ...درست همه جاشو ندیدم درست همه ی حرفامو نزدم..
به امید روزی که هممونو بطلبه...امین.
ایمان گرامی.
شهاب عزیز.
علیرضا خان..
انیسه زیارت قبول سوغاتی..یادت نره همین که گفتی..مسجد اقا ..مثل مسجدالنبی...دلم خیلی گرفت و چشمام پر اشک شد.خیلی پاک و مهربونی که خدا تو اون روز قشنگ نصیبت کرد و بری.
یگانه جونم .
ملیحه ی عزیز.
امیدوار گرامی.
فریال محترم.
سرباز گمنام که خیلی مطلباتون دلنشینه.
گمنام عزیز.
مریم خانم.
محمدی از زیبایی ها الهی که دلت مثل اسمت باشه.
..
نفیسه ی عزیز از ....
سارای محترم
غزاله ابجی بزرگه ی خودم..
خیلی گلین خیلی مهربونین.. یادی از ما کنین ..برامون دعا کنین.براتون دعا میکنم.
دوستون دارم یا علی.
|
|
71057 |
نام:
سربازگمنام
شهر:
بندرعباس
تاریخ:
10/22/2009 1:56:04 PM
کاربر مهمان
|
بسم الرب الشهداء
سلام علیکم و رحمة الله
ما معتقديم عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم كسي تبر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آيه نور
سوگند به زخمهاي سرشار غرور
آخر، شب سرد ما سحر ميگردد
مهدي به ميان شيعه بر ميگردد
برادر گرامی علی از کاشان...
برادر محترم مجتبی از تبریز...
عشق شايد زود تو را عاشق و دلتنگ كند اما هرگز تو را سير نمي كند.
ترشیده گرامی از ایران... ازدواج پیوندی است كه از درختی به درخت دیگر بزنند، اگر خوب گرفت هر دو زنده می شوند و اگر بد شد هر دو می میرند.
التماس ۲آ
|
|
71056 |
نام:
محمد رضا
شهر:
تربت
تاریخ:
10/22/2009 1:21:31 PM
کاربر مهمان
|
شب جمعه بود و مدینه، و دعای کمیل... شب خاصی بود.
شب های جمعه، مدینه خیلی مشتاقه تا یه کسی یه بار دیگه مناجات دعای کمیل امیرالمومنین رو داشته باشه.
اصلاً انگار که در و دیوار تشنه ست.
میگن جریان عمره که به پایان خودش نزدیک میشه یه سکوت عجیب و غریبی مدینه رو فرامیگیره و تا مدت ها نه خبری از دعای کمیل هست و نه مناجات های عاشقانه ای که زائران مدینه دارند!
دیگه حالا که مدینه ما تموم شد و رفت ولی ...
تا درس بود و دانشگاه، دلمون خوش بود به همون مسجد امام جعفر صادق دانشگاه و همون جمع دانشجویی عمره و شب جمعه و دعای کمیل ... دانشگاه هم تموم شد.
حالا، انگار که دلم با مدینه هم درد شده.
.
.
.
سلام بر سید عزیز
سلام بر اهالی دل
مدتی بود فقط حرف های شما رو می خوندم و نمینوشتم. ولی امروز دیگه طاقت نیاوردم.
... امشب اگه توی مدار جاذبه علی، توی آسمون کمیل، پر و بالتون شکسته تر بود و بالا تر رفتید، به یاد ما هم باشید.
.........
جمعه ای دیگر در راه است، باز هم دعا کنید...
التماس دعا
یا علی
|
|
71055 |
نام:
نرگس
شهر:
ابهر
تاریخ:
10/22/2009 11:19:27 AM
کاربر مهمان
|
سلسله ی موی دوست حلقه ی دام بلاست هر که در این حلقه نیست فارق از این ماجراست
|
|
71054 |
نام:
غزاله
شهر:
کرج
تاریخ:
10/22/2009 11:00:27 AM
کاربر مهمان
|
یا جمیل!
سلام خواهرای گلم. امیدوارم که حال و احوالای همه خوبِ خوبِ خوبِ باشه و علیک سلام به عزیزانی که لطف کردند و اسمی از من بردند از لطف همگی ممنون و متشکرم.
عزیزان در یکی از سفرهای اخیرم با موجود عجیبی روبرو شدم که نمیدونم اسم این مخلوق چیه ؟ چون
اگه اسمش انسان باشه اونوقت انسانیت اکثر ماها زیر سئوال میره . از مشهد که
به طرف شمال میری بعد از بجنورد جاده کوهستانی میشه و به گردنه های بدرانلو
میرسی که آه و ناله ماشینها در این سربالاییها در میاد و شیشه ها رو از سرما
باید بالا کشید . اوایل همین سربالایی ها پیرمرد ژنده پوشی با کوله پشتی نسبتا
بزرگ نظر منو به خودش جلب کرد که این سربالایی طاقت فرسا را طی میکرد با
اینکه جای مناسبی برای توقف نبود وجدانم منو متوقف کرد تا پیرمرد را سوار کنم .
ایستادم و پیرمرد را صدا زدم و با احساس خیرانه و از خود راضی به پیرمرد گفتم :
حاج آقا سوار شو برسونمت . پیرمرد گفت ممنون پیاده بهتره و به راه ادامه داد.
رفتم جلوتر و گفتم : مگه کجا داری میری ؟ گفت : بندر انزلی . برق از چشمام پرید
آخه تا انزلی حدود ۸۰۰ کیلومتر دیگه مونده بود . با خودم گفتم شاید با توجه به سر
و وضعش پول نیاز داره. دوباره احساس رضایتی دیگر از خودم در دل ۱۰ هزار تومان
پول در آوردم و به پیرمرد تعارف کردم . باز با کمال تعجب پیرمرد گفت : من از کسی
پول نمی گیرم .فکر کردم شاید خجالت میکشه ؟ گفتم : اگر مستحقی سراغ داری
یه لطفی بکن و این پولو بهش بده . باز هم نگرفت و شیب تند کوه را ادامه داد .
مغزم داشت از تعجب منفجر میشد که دل این موجود تا چه حد بزرگه ؟ چقدر آدم
باید بزرگ باشه تا بتونه اینگونه بی نیاز بشه ؟ من جوون نمیتونم اون سربالایی رو
بدون اون کوله بزرگ طی کنم و اگر تو اون شرایط قرار بگیرم حاضرم یه نفر بهم
توهین کنه اما سوار ماشینش بشم و زودتر برسم .
وقتی دقیق ماجرا رو مرور کردم دیدم من متکی به اتومبیل و چند هزار تومان پول
داخل جیبم ایستادم تا اون مرد به ظاهر ضعیف در نظرم را به جایی برسونم اما بر
عکس پیرمرد بدون ماشین و پول منو تا فرسنگها آن طرف تر از محیط منیتم رساند و بی منت رفت .
|
|
71053 |
نام:
امید امید امید
شهر:
خوبیها
تاریخ:
10/22/2009 10:22:40 AM
کاربر مهمان
|
سلام سلام سلام به خانم ایمان گرامی - خانم محمدی ارجمند - خوشبخت انشاا..- نفیسه دوست گرامی که لطف بسیار به ما دارن -انسیه - علیرضا از همدان - گمنام --غزاله - مهدیه - (ص) - sara - فائزه -فیروزه .saghy - نفس - عطیه - مجید - سایه - مجنون مهدی (عج )- ستاره - ناامید - ثناء - صدف - خاطره - اسماعیل - مهدی - دلم گرفته - فریال - روناک - ترشیده - سیب - آتنا - محمدجواد - بوی سیب - بنفشه - نورالدین - سپیده - امیدوار -امید - بی نام از خارج - کاوه - نیاز - مجتبی - محمد علی کلیجی - ملیحه - سرباز گمنام - محمداز (بل )- صادق - - علی از (سرایان ) -(....) - و به تمامی دوستان عزیز و مدیریت سایت پیشاپیش ولادت امام رضا (ع ) رو تبریک میگم و از خدای مهربان میخام که همیشه سلامت و پیروز باشین و امام رضا (ع)رو به حق مادرش فاطمه زهرا (س) قسم میدم که هر کسی گرفتاری و حاجتی داره بی جواب نزاره .....دوستان عزیز از ته ته ته دلتون واسم دعا کنین مشکلم حل شه خیلی خیلی محتاج دعای شما با اون دلای پاکتون هستم ....امیدوار گرامی من از این ختمهای شما سر در نمیارم اگه زحمتی نیست یه توضیح کوچک بدین منم بدونم, خیلی دوست دارم شرکت کنم ...بازم از همه شما ممنونم دوستان ...به یاد هم باشیم ....التماس دعا
|
|