اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
70572 |
نام:
@@@
شهر:
@@
تاریخ:
10/2/2009 3:56:48 PM
کاربر مهمان
|
طرف از خبرنگاران یکی از خبرگزاری های تهران است
گفت عموی من جانباز 70 درصد به بالا است. یک روز حالش مثل 365 روز سال که خرابه خرابتر و وخیم تر شد. بنده خداد را بردیم به بیمارستان... یکی از بیمارستان های مثلا معروف تهران برای درمان و نجات دادن از مرگی که آرزوی دیرینه اون و همه کسایی است که به جبهه رفتن و در نبود بسیاری از ما ها از خاک و ناموس ما و این کشور دفاع کردن.
کارهای اولیه برای این از جان گذشته انجام شد و در یک بخشی از کارها یک اختلافی بین مسئولین بیمارستان و خانواده بیمار ایجاد شد و کار به یکی از مسئولان رده بالای بیمارستان کشید.
که این فرد بزرگ و با غیرت در کمال وقاحت و بی شرمی گفت: بابا این همه تلاش برای کی. بندازینش جلوی سگ و شغالها تا بخورنش ! کارش از این حرفها گذشته ؟
آقا براتون بگه دوستم که از شنیدن این جمله انگار که برق گرفتتش مات و مبهوت مونده بود و نمی دونست چی کار کنه. چی بگه و چه عکس العملی از خودش نشان دهد.
دوستم گفت: یک آن مثل اینکه در خود شکستم. گیج . منگ شدم و برای لحظه ای چیزی رو نمی فهمیدم. اصلا نمی دونستم به این مردک چی بگم.
بگم نکنه که نمی دونی طرف جانباز شیمیایی بالای 70 درصده ؟ و یا اینکه حالت خوب نیست و زیاده روی کردی تو اتاقت؟
دوستم گفت: عقلم کار نمی کرد. نمی فهمیدم که چی جواب بدم و چه عکس العملی از خودم نشان دهم.
گفت: فقط و فقط یک مشت ناقابل حواله چانه وی کردم.
شاید این کم ترین و کوچکترین کاری بود که می توانستم از خودم به نشانه اعتراض نشان دهم.
آیا فردی که از تمام لذت های دنیوی و زندگی خود گذشته و در سخت ترین شرایط با مرگ دست و پنجه نرم کرده و الان بیش از 15 سال درد و رنج ناشی از گازهای شیمیایی جنگ را تحمل می کند این گونه لایق و شایسته برخورد است؟
آیا باید همانند پست ترین چیزها با او برخورد شود؟
با این قبیل برخوردها اگر دوباره جنگی با ما در بگیرد دیگر روی حضور چه کسانی باید حساب کنیم؟
منی که میبینم که با یک جانباز این چنین رفتار می شود چه انگیزه ای برای حضور در جبهه خواهم داشت؟
اگر این فرد رزمنده و آن همه جانباز که در هشت سال جنگ نابرابر در مقابل ماشین جنگی صدامیان کافر ایستادند، نبودند آیا این مردک دکتر بیشعور هنوز زنده بود؟
با تو هستم ای کسی که این گونه به خودت جرات می دهی با یادگاران جنگ برخورد کنی آیا حاضری اگر جنگ شد لحظه ای حتی برای لحظه ای ولو کوتاه در خط مقدم نبرد کنی؟
آیا حاضری که سالهای متمادی درد و رنج جانبازی را با خودت تحمل کنی؟
و اگر روزی برای درمان به بیمارستان رفتی و بدین شکل با تو برخورد شد چه می کنی؟
اندکی فکر کن......
|
|
70571 |
نام:
امید
شهر:
نا امیدی
تاریخ:
10/2/2009 1:11:58 PM
کاربر مهمان
|
وقتی صدای غم انگیز خرد شدنت زیر پای عابران نوای دل انگیزی برایشان شد دیگه چه فرقی میکنه برگ سبز کدوم درخت بودی...
خیلی بدم میاد از این دنیای بی رحم.
فقط می تونم بگم خدا و بس همین.
دلم گرفته از این همه دروغ از این همه ....از این دنیای لعنتی که فقط خودتی و خودت.
واییییییییییییییییییییییییییی از تنهایی...
خدا خودت کمکم کن.
|
|
70570 |
نام:
غزاله
شهر:
کرج
تاریخ:
10/2/2009 1:06:34 PM
کاربر مهمان
|
سلام خواهران خوبم و دوستان با صفای سایت شهید آوینی اومدم پای نت و متوجه شدم مطلب دیروزم که ناقص اومده بود شاید به خاطر طولانی بودن نوشته بود و یا شاید هم.... به هر حال مجددا می نویسم و می فرستم شاید اومد.پس بسم الله
ادامه...
من باز به این آقا چیزی نگفتم و در دل بهش خندیدم تا شب همان روز تلویزیون در برنامه طنز شبانه اش داشت به راحتی از صدر اعظم وقت انتقاد میکرد و سیستم مالیاتی پیشنهادی او را دست مینداخت. من اینجا پیش دستی کردم و گفتم آقای ..... آیا به نظر شما تلویزیون آلمان این برنامه را امشب مخصوصا برای شما درست کرده که با نشان دادن اینکه انتقاد از مسولین کشور آزاد است شما را اغفال کند؟ ایشان با تعجب به من نگاه کرد و گفت یعنی چی؟ منم گفتم شما همه چیز رو میگید برای جذب کردن هست این همه اخلاق حسنه و زیبایی که در این کشور آلمان وجود دارد را با دید توهمی خود نگاه و تفسیر میکنین اما اگر حتی این کارها به قول شما برای اغفال و جذب باشه من دوست دارم این کارها را و اگر اینطور است و شما این چیزها رو میدونید چرا در ایران خودمون اونو را اجرا نمیکنید که هم اخلاق درست در جامعه رواج پیدا کند، هم به قول خودتان آدم ها را به خود نزدیک و جلب کنید. وقتی این جمله من تمام شد نگاه برافروخته و عصبانی این آقا و البته سکوتش بود و لبخند پدر من که از رضایت از حرف و پاسخ من حکایت می کرد و خود من که در دلم از طرفی به طرز تفکر این آقای مسوول میخندیدم و از طرفی تاسف.
دوستان شنیدن این مطلب منو یاد یکی از جملات گهر بار مولای متقیان حضرت علی علیه السلام انداخت که خطاب به مالک اشتر می فرمایند:
ای مالک .... مهربانى به رعیت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ایشان را شعار دل خود ساز.
کاش ما که داعیه جامعه ی اسلامی رو داریم فرمایشات ائمه ی معصومین رو از قالب شعار خارج کنیم و به آن عینیت ببخشیم تا مدینه ی فاضله ای را که همه آرزویش را داریم شاهد باشیم . به امید آن روز
روز آدینه ی همگی بخیر و خوشی
تا فرصتی دیگر بدرود
|
|
70569 |
نام:
.
شهر:
.
تاریخ:
10/2/2009 12:44:51 PM
کاربر مهمان
|
10 قانون عاشقانه شايد فکر کنيم عشق واقعي و نه عشق شرطي و ناشي از ترس، هيچوقت در دنياي ما وجود نداشته و نخواهد داشت اما اينطور نيست. براي رسيدن به عشق آزادانه، يعني ارزشمندترين شکل عشق، کافي است به 10 نکته توجه کنيم. به اين ترتيب، شيريني پاين عشق هميشه همراه ما خواهد بود. - فقط خودت باش: اگر دوست داريم دوستمان داشته باشند و اين دوستي و عشق تا ابد همينگونه بماند، نبايد هيچوقت در هيچ شرايطي نقش بازي کنيم. فقط خودمان باشيم؛ هماني که هستيم. - نترسيم: ترس - از هر نوع و به هر دليلي - باعث شکست ما ميشود. صادقانه رفتار کنيم تا روابط سالم و محکمي داشته باشيم. به همسرمان توضيح بدهيم و نترسيم که توضيح ما را نپذيرد يا باور نکند. - بيپرده حرف بزنيم: اين به اين معنا نيست که او را با رکگويي يا بياحترامي برنجانيم بلکه به اين معني است که اگر از حرکتي، حرفي و... رنجيديم، خيلي راحت آن را با شريک زندگيمان در ميان بگذاريم. به اين ترتيب، شک و کدورتها به راحتي برطرف ميشود. - منتظر نباشيم: در مرحله آشنايي يا نامزدي اگر با دلايل منطقي به اين نتيجه رسيديم که براي هم افراد مناسبي نيستيم، رابطه را از همان مرحله قطع کنيم. بعد از ازدواج هيچ چيز تغيير نميکند. - متعهد باشيم: بعد از اينکه تصميم جديمان را براي ازدواج گرفتيم، به عهدمان پايبند باشيم. - قصههاي خودمان را باور نکنيم: به خودمان دروغ نگوييم، اطمينان ندهيم و بيدليل خوشحال يا غمگين نشويم؛ فقط بكوشيم تا از بين صحبتها، رفتارها و گفتارهاي طرف مقابل، واقعيتها را ببينيم و باور کنيم. خودمان هم سعي کنيم واقعيترين، درستترين و مشخصترين احساسهايمان را به طرف مقابل هديه کنيم. - گذشته را فراموش نکنيم اما تلافي نکنيم: اگر در گذشته نامزدي، ازدواج يا ارتباط ناموفقي داشتهايم، هيچوقت آن را از ياد نبريم، اما شکستهاي گذشته را هم سر فرد جديد تلافي نکنيم. - حسابگري را کنار بگذاريم: براي آنکه طرف مقابل را آزادانه دوست داشته باشيم، بايد حسابگري را کنار بگذاريم. با وجود اينكه بايد به دقت شرايط طرف مقابل را از هر نظر بررسي کنيم، نبايد کاسب کارانه نيز با مسئله برخورد کنيم. - مسئوليتپذير باشيم: مسئوليت همه کارهايمان را به عهده بگيريم و به آن پايبند باشيم. اين نشان ميدهد به احساسمان مسلط هستيم و شناخت درستي از حس خودمان و طرف مقابل داريم و رفتارهاي ما کاملا منطقي و عاقلانه است. - عاشق خودمان باشيم: منظور خودخواهي يا خودشيفتگي يا خودبزرگبيني نيست. کسي که براي خودش ارزش و احترام قائل شود، به ديگران هم احترام ميگذارد و حاضر نميشود ارزش و احترام ديگران را از بين ببرد. او صادقانه عاشق ميشود.
|
|
70568 |
نام:
غزاله
شهر:
کرج
تاریخ:
10/2/2009 12:27:43 PM
کاربر مهمان
|
مرگ جاده یک طرفه است. مرگ جسم مرگ ایمان مرگ عشق. اگر فکر می کنید روزی از مردن ایمان یا مردن عشقی که در دل دارید پشیمان می شوید تا نمرده اند جلوی مرگشان را بگیرید. باور کنید خودتان را هم که بکُشید دیگر زنده نمی شوند.
گل پژمرده را تا خشک نشده می توان آب داد و سر حالش آورد. خشک که شد دیگر هیچ کاریش نمی شود کرد. فقط شاید بتوان به یادگار، گذاشتش لای کتاب هرچند وقت یکبار سراغش رفت و حسرت روزهای زنده بودنش را خورد.
|
|
70567 |
نام:
یاس سفید
شهر:
کوچه بنی هاشم
تاریخ:
10/2/2009 12:11:03 PM
کاربر مهمان
|
خاطره اي ازشهيدتفحص سعيدشاهدي
بچه ها:
هيئت عشاق الخميني (ره) كه ده روزماه رمضون مهمون
مسجدماست وسخنرانش هم شيخ محسن حسيني ست
روشهيدسعيدشاهدي تأسيس كرده وتازمان شهادتش هم
مداح اين هيئت بود .
من هروقت به اين هيئت مي رم حضورشهيدشاهدي
رواحساس مي كنم .
شهيدشاهدي هروقت درهيئت مداحي مي كرديه دفعه غيبش
مي زدوهيچ كس نمي دونست يه دفعه كجامي ره و
برمي گرده .
تااينكه يه شب يكي ازبچه هاي هيئت تصميم مي گيره
به دنبالش بره وسرازكارش دربياره .
وقتي طبق معمول وسط مراسم آقاسعيدازاتاق بيرون
مي ره . اين فردهم به دنبالش مي ره ،طوري كه
آقاسعيدمتوجه نشه وباكمال تعجب مي بينه كه
آقاسعيدداره كفشهاي بچه هاروجفت مي كنه .
اون فردازخودش خجالت مي كشه وبرمي گرده و
به فكرفرومي ره .
آره دوستان خوبم :
بخاطراين اخلاص شهيدشاهدي ست كه بعدازگذشت ساليان
ازشهادتش هنوزهم وقتي نوارهاي مداحي اين
شهيدبزرگوارروگوش مي كني ناخودآگاه اشك از
ديدگانت جاري ميشه ودلت مي شكنه .
مخصوصا شعري كه شهيدشاهدي براي شهادت خانم
فاطمه زهرا(س) خونده رووقتي هرسال ابتداي هيئت
مي زارن همه باسعيدمي خونن واشك مي ريزن.
حتي كساني كه آقاسعيدرونمي شناسن هم ناخودآگاه
دگرگون مي شن .
شهيدسعيدشاهدي ارادت خاصي به خانم فاطمه زهرا(س)
داشت .
واينگونه شهيدشد،وبازووپهلورانثاریارکرد.
خداوندابه مااخلاص عنایت بفرما.
الهی آمین یارب العالمین
*****************************************
تایارکه راخواهدومیلش به که باشد .
**یابن الحسن (عج)ماراهم دریاب **
************************************
باسلام به آقاسیدمرتضی
باسلام به گلهای معطرباغ آقاسیدمرتضی دوستان خوبم!
می بینم که نوشته های یاس سفیدرونمی بینیدحسابی
خوشید.
خیلی زیاددلم براتون تنگ شده بود.
اگرچه مدتی است به باغ نیومدم ولی دعاگوی همه
دوستان گلم بودم .
برای همه دوستان آرزوی سلامتی می کنم وامیدوارم
به مددآقاامام زمان (عج)هرچه سریعترمشکلات همه مخصوصا
بچه های باغ آقاسیدمرتضی حل شه وهمیشه شادوبانشاط
وامیدوارباشید.
ازهمه دوستان گلم التماس دعادارم .
سبکباربزرگوار!إن شاءالله به مددآقاامام زمان(عج)
شهیدبشی صلوات محمدی پسندبفرست .
سبکباربزرگواروهمه گلهای باغ آقاسیدمرتضی !
برای اینکه توطئه ی دشمنان مسلمانان جهان به خودشون
برگرده وبه دستان آقاامام زمان(عج)نابودبشن یه
یه صلوات بلندومحمدی پسندبفرست تاازترس بمیرن .
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
التماس دعااااااااااااااااااااااا
|
|
70566 |
نام:
محسن
شهر:
طبس
تاریخ:
10/2/2009 11:27:31 AM
کاربر مهمان
|
خدایا به من اراده ای عطا فرما که همچنان که در راه تو قدم برمیدارم،دیگران را نیز به راه تو بخوانم.
|
|
70565 |
نام:
.................
شهر:
.................
تاریخ:
10/2/2009 10:19:10 AM
کاربر مهمان
|
سلام به رسم ادب به رسم وفا
فقط خواستم بگم خیلی خوشحالم بچه ها تو ترکیه کنار همن.مستدام باشه انشاالله.من که نتونستم اونی که می خوام و برای خودم نگه دارم.می شینم به تماشای شکفته شدن گل آرزوهام تو باغچه ی دیگری.اینم یه صفایی داره.اون خوشبخته.همین برام کافیه.خدا پشت و پناهش...
خوشحالم که تعدادی از هم سنگری هامون به خواسته هاشون رسیدن تا باشه خبر رهایی و رسیدن باشه انشاالله
دلم میخواد حرف بزنم و بگم که چی شده اما یه بار که به حرف دلم گوش دادم و حرف زدم تمام زندگیمو که نه ولی همه چیزمو از دست دادم و حالا عبرت گرفتم.میخوام صبرکنم و تو خودم بریزم.گریه هام هم باشه واسه خدا.خودش میدونه باهاشون چی کار کنه...
دارم با گریه مینویسم شمام با بغض بخونید لطفا...
خیلی خوشحالم که میبینم قدیمی ترها بازم اومدن و مینویسن خیلی خیلی خوشحالم
از اقا شهاب و استادهیچکس؟ و اقا علیرضا و اقا رضا از کویر و سرباز گمنام خبری نیست دلتنگ نوشته هاتونیم.هرجا هستید خوش باشید انشاالله.
اقا هادی از مشهدhadi az mashhad
میشه یه لطفی بکنی برای منم دعاکنی وقتی میری حرم
برای من و برای عاقل ترین دوستم!!! وبرای خانم محمدی و برای امیدامیدامید و برای بچه ها تو ترکیه وبرای ایرانی از خارج از ایران وبرای همه بروبچه های اینجا حتی اگه شده دسته جمعی
ببخشیداولی ممنون میشم اگه این لطفوبکنی
برای همه دعا کنید برای همه دعا میکنم
یاحق
|
|
70564 |
نام:
گمنام
شهر:
کاشکی کربلا
تاریخ:
10/2/2009 8:57:26 AM
کاربر مهمان
|
بسم رب الحسین (ع)
السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)
سلام به همگی
آخر میام به کربلا عقده ی دل وا میکنم...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
|
|
70563 |
نام:
من
شهر:
این جا
تاریخ:
10/2/2009 8:43:26 AM
کاربر مهمان
|
خدایا به من کمک کن که فراموشت نکنم.هیچ وقت
|
|