اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
70452 |
نام:
اميد اميد اميد
شهر:
خوبيها
تاریخ:
9/28/2009 5:16:59 PM
کاربر مهمان
|
سلام سلام : به همه دوستانم . من هر روز میام نوشته های همه دوستان عزیز رو می خونم حتی اگه گرفتاریهام زیاد باشه . نمی دونم شاید اون احساس آرامشیه که بهم دست میده . سلام به ایمان گرامی که وقتی یادی ازم میکنید همینه که اسمی ازم میبرید شاید برای شما فقط چند تا حرف و کلمه ای بیش نباشه (امید امید امید )ولی واسه من شاید از نظر بعضیها (احمقانه باشه )به من یه حسی میده که باورتون نمیشه اینکه کسی هست بدون اینکه منو بشناسه به یادمه واقعا ازتون ممنونم که منو تا حدودی امیدوار میکنید . از این محبت مادرانه واقعا ممنونم از خدای منان میخوام که همیشه سلامت و امیدوار باشید .سلام به خانم محمدی که احترام خاصی برایتان قائلم خدای مهربان نگهدارتان باشد . سلام به دوستان گرامیم انسیه .سلام به نفیسه گرامی نبينم كه حالت بد باشه دوست گرامي، امیدوارم خیلی زود حالت خوب بشه خيلي خوشحال ميشم وقتي ميبينم به يادمي. سلام به خوشبخت انشاا... که بعد از مرگ مادرشون(روحش شاد ) خبری ازشون نیست هر جا هستی دوست گرامی امید و صبر یادت نره . سلام به فیروزه وساقي يه خواهش كوچولو تمنا ميكنم اينقدر همديگرو اذيت نكنيد تورو خدا قدر همو بدونين و باهم خوب باشين سعي خودتون بكنين باهم خيلي خوب باشين . انشاا...در كنار هم به آرامش و خوشبختي برسين عزيزان.سلام به آتناي شيرين زبون هميشه شاد باشي عزيز.سلام به فريال - مريم از تهران - غزاله گرامي - و سلام به همه دوستانم كه اسمي ازشون نبردم ولي يقين داشته باشيد من به ياد همهتون هستم اگه نماز بخونم دعاتون ميكنم اگرم نخونم دم اذون همه شماهارو ياد ميكنم و از خداي منان و بخشاينده ميخوام هيچكسو نااميد نكنه مخصوصا جوانارو ......بچه ها يه چيزي بگم.بگم . من خيلي وقتي يه چيزي از خدا ميخوام كه ....هر دفعه همه چيزميخواد درست بشه ولي نميدونم چي ميشه همه چيز خراب ميشه مثل اينكه يه خونه اي با خون و دل و تمام سختيو دار و ندارت و ...درست كني بعد كه ميخواي سقفشو تموم كنيو و بري توش يه نفس راحت بكشي همه چيز خراب ميشه و تو نميتوني كاري كني و حتي يه ذره هم جلوي اين خراب شودنو بگيري نه ۱ بار نه ۲ بار نه ۳ بار نه ۴ بار نه ۵ بار نه ......چندبار نميدنم.. خدايا چه حكمتيه كه تا اين حد من بايد اذيت بشم . خدايا - مهربانا - كمكم كن ....دوستان گرامي يه خواهش از ته دل واسه هم دعا كنيم ....واسم دعا كنين دوستانم ...التماس دعا... به يادم باشين به يادتان هستم .....
|
|
70451 |
نام:
هانیه خالقی
شهر:
مشهد
تاریخ:
9/28/2009 4:54:39 PM
کاربر مهمان
|
خدا آن حس زیباییست که در تاریکی صحرا زمانی که هراس مرگ می دزدد سکوتت را یکی همچون نسیم دشت می گوید کنارت هستم ای تنها و دل آرام می گیرد، دعایت را نیازمندم.
|
|
70450 |
نام:
خوشبخت انشاءالله
شهر:
خوشبختی
تاریخ:
9/28/2009 4:27:51 PM
کاربر مهمان
|
باسلام به همه دوستان عزیزم مخصوصا:**ایمان خانم**و **امیدامیدامید**و**سارای منتظر**و**نیلوفرانه از کویر**و**_____از_____**و**اتنا از کجارادارم که بگم کدوم شهر(عزیزم به خدا اگه پدر ومادرو...عزیزانت را داری همه دنیا را داری نگو کجارا دارم)**و**انسیه **وساقی**و....از همه شما به خاطر پیامهای خوب و تسلی بخشتون ممنونم و امیدوارم که هرگز داغ عزیزانتون را نبینید...باز هم ممنونم
|
|
70449 |
نام:
گمنام
شهر:
کاشکی کربلا
تاریخ:
9/28/2009 4:22:41 PM
کاربر مهمان
|
بسم رب الحسین (ع)
ای شهید که نامت خلاصه ی پاکی است
چقدر پیراهن خاکی تو افلاکی است
|
|
70448 |
نام:
خوشبخت انشاءالله
شهر:
خوشبختی
تاریخ:
9/28/2009 3:57:21 PM
کاربر مهمان
|
باسلام به دوستان عزیزم:***ایمان خانم*** ***امیدامیدامید ***سارای منتظر***و.....
امروز پیام شما را دیدم از لطف شماخیلی خیلی ممنونم .امروز بیست و یک روزه که مامانم رفت و تنهام گذاشت وقتی از سرکار یاکلاس قرآن یا...به خونه می رفتم اولین کسی راکه می دیدم مامانم بود هر چیزی که دیده بودم یا هر اتفاقی برام افتاده بود برای مامانم میگفتم از غم وشادی و....اما حالا.....وقتی میرم خونه یه خونه سوت و کور میبینم و در یه گوشه این خواهرم و در گوشه دیگه اون خواهرم را میبینم چطور میتونم به اونا دلداری بدم وقتی که خودم با اینکه سی سال دارم و از اونا بزرگترم احتیاج به مادر دارم احتیاج به مونس دارم.........به خدا همه هستیم مامانم بود...........مامانم رفت و باخودش تمام شادی و خنده هاو...و همه وجودم را برد.....مامانم همه وجودم بود تمام عشقم بود امیدم بود زندگیم بود ...من همه چیزم را همه وجود و هستی ام را از دست دادم سنگ صبورم را از دست دادم مونسم راازدست دادم.
|
|
70447 |
نام:
ملیحه
شهر:
شیراز
تاریخ:
9/28/2009 3:49:28 PM
کاربر مهمان
|
به یاد او
به عشق او
برای او
سلام به محرم حریم دلم آقا سید
و تمام به تمام جوانه های هستی
بعد از سالی اومدم سایت و گفتم عرض ادبی کرده باشم دلم برای تمام صحبتهای شیرین و صلواتهای مقدس این سایت تنگ شده بود
همه رو به خدا میسپارم
یا علی
|
|
70446 |
نام:
اتنا
شهر:
کجا جا دارم که بگم کدوم شهر
تاریخ:
9/28/2009 3:39:04 PM
کاربر مهمان
|
سلام گلای خوشبوی اوینی...
ایمان گرامی..به یادتم...
امروز تو مدرسه یکی از خاطرات سیدو خوندم..
باید بودینو میدیدین...همه کف کردن ..چه جورم..تمام دهنشون باز مونده بود..خلاصه شدیم سرشناس..
خیلی خوب بود هوراااااااا..
تازه از نوشته ی دوست عیزو گرامی..فریال محترم هم استفاده کردم..
انیسه جونم معذرت میخوام..من چشمام یکم تازگیا ضعیف شده خوب نمی تونم ببینم..
من فکر کردم صد ونه صد دونه است..
همچنین مائده رو خوندم..مانده..
شرمنده اشتباه من و بذار به حساب چشمای ضعیفم..
باشه حتما دست گلت درد نکنه خانومی...
فقط یه سوال دیگه..تا صدو چند روز باید ادامه بدم..
تورو خدا ببخشیدااا..
التماس دعا.
دوستون دارم...یاعلی..
|
|
70445 |
نام:
فرزانه
شهر:
تبریز
تاریخ:
9/28/2009 2:23:47 PM
کاربر مهمان
|
بیایید کمتر خطوط قلبمان را اشغال کنیم
شاید خدا پشت خط باشد.
|
|
70444 |
نام:
فیروزه
شهر:
ترکیه
تاریخ:
9/28/2009 1:52:31 PM
کاربر مهمان
|
سلام
از تمامی دوستان نه بخاطر اینکه معراج گفت این را از اعماق وجود خودم میگم یعنی اگه اون هم نمیگفت باز این کار را میکردم.
و از شما هم آقای مدیر حرف دل همه حلال کنید من زیاده روی کردم معذرت میخوام من را ببخشید
خانم ایمان عزیز.خانم محمدی عزیز.یگانه خوبم.نفیسه عزیز شما راست میگین من بی توجه بودم حق با شما هست از شما ممنون هستم
از تمامی دوستان معذرت میخوام و دیگه تکرار نمیکنم شما به بزرگی خودتان من را عفو کنید
خانم ایمان عزیز حتما به گفتههای شما عمل میکنم از شما خیلی ممنون هستم
و از شما هم خانم محمدی به گفتههای شما هم عمل میکنم از شما هم متشکر هستم یگانه خوبم خیلی دوستت دارم من را ببخش
خانم ایمان عزیز قول میدم دیگه تکرار نمیکنم
همه شما را قد آسمونها دوست دارم حلال کنید خواهش میکنم
|
|
70443 |
نام:
غزاله
شهر:
کرج
تاریخ:
9/28/2009 1:26:33 PM
کاربر مهمان
|
بسم الله
سلام خواهران گلم و دوستان گرامی حرف دل و ممنون از محببتات بابت نوشته ها.
*********************
حاج مادرجونم امر فرمودن كه وقتی خواستم برگردم خونه سر راهم یه سر برم میدان میوه و تربار و واسه شب میوه بخرم. ما هم كه بعضی وقتها حرف بزرگترمون رو گوش می دیم این بار هیچ بهونه ای دم دستم نداشتم و از روی اجبار بله ای از روی تسلیم گفتم. خدا رو شكر روز خوبی داشتیم. همچین بفهمی نفهمی چن تا كار خوب انجام داده بودیم و در وادی «حاسبوا قبل ان تحاسبوا» كمی راضی بودیم(احتمالاً از روی جهالت!!!). خلاصه كلی برنامه ریختیم كه امشب دو سه تا كار كردیم كه به خدا پز بدیم!!
در همین سیر الی اسفل سافلین بودیم تا رسیدیم به تره بار. طبق رسم و عادت اول كمی میوه ها رو وارسی كردیم كه نگن یارو هیچی حالیش نیست! بعدش انار و نارنگی و سیب از هر كدوم 1 كیلو سفارش دادیم ولی از لطف غرفه دار با 6 كیلو(!) بار رفتیم ته صف ترازو و حساب و كتاب وایستادیم! تو صف بودم كه دیدم انگور هم دارن. رفتیم با كمی دقت و غرغر كردن سعی كردم خوباش رو جدا كنم. یهو نظرم به انگورهای دونه ای كه به خوشه وصل نبودن جلب شد. هر چند تعدادشون كم نبود و از نظر وزنی هم قابل توجه بودن ولی چون همه انگور خوشه ای می خرن. می موند ته بار و دور ریخته می شد. حتی قبل اینكه به حساب و كتاب برسه...
رفقا چقدر از اعمال ما به خوشه وصله؟!! اصلاً ما خودمون چقدر به خوشه وصلیم؟!!
.
.
هر سر موی تو از غفلت به راهی می رود
جمع كن پیش از گذشتن كاروان خویش را
|
|