شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
70192
نام: شهـــــــــــادت
شهر: غــــــــــــربت
تاریخ: 9/18/2009 9:46:40 PM
کاربر مهمان
  سلام به همگي!
سيد ما حرف قشنگي بهمون گفت:ايشون گفتن هر وقت خواستي يه كاري انجام بدي خوب فكر كن ببين اگه امام زمانت الان پيشت نشسته بود بازم اين كار رو انجام ميدادي يانه؟اگه فكركردي انجام ميدادي خب الان هم انجام بده...اگه فكر كردي انجام نميدادي خب الان هم انجام نده....اين ميشه همون لبخند رضايت امام زمان«عج»....اين ميشه همون راه نرفتن روي خون شهدا....اين ميشه همون فاصله اي كه شما ميخواين اينجا توي باغ شهادت بعنوان فاصاه محرم و نامحرم ايجاد بشه.....يـــااباصالح المهــــــدي ادركنــي
70191
نام: مریم
شهر: ناکجا آباد
تاریخ: 9/18/2009 7:13:11 PM
کاربر مهمان
  نمیدونم خدا را شکر کنم یا کفر ؛خسته ام از این زندگی به هیچ چیز از چیزهایی که تا حالا می خواستم نرسیدم تورا خدا تورا امام زمان برام دعا کنید
70190
نام: گمنام
شهر: کاشکی کربلا
تاریخ: 9/18/2009 6:01:36 PM
کاربر مهمان
  بسم رب الحسین (ع)

گلایه ی امام زمان (عج) به شیعیان

ای سحر خیزان دگر آوا کنید
دل دهید و در دلم ماوا کنید
امدم من انتظار امد به سر
جلوه ی نورانیم باشد سحر
پیر میخانه منم ای می خوران
می بگیرید از لب کوثر نشان
نیمه شعبان در ماه خداست
چون کلید لیلة القدر شماست
قرنها بگذشته از میلاد من
کو یکی مردانه باشد یاد من
کو یکی تا دست در دستش نهم
یک دل سر تا به پا مستش دهم
کیستم من ای بحقم ناشناس
با تو ام من ای همیشه ناسپاس
بارها در غصه ام انداختی
بارها دیدی مرا نشناختی
بارها دیدم تو را کردم سلام
تو جواب من ندادی یک کلام
بارها دیدم که در هر انجمن
سمت اغیار منی غافل ز من
بارها شد بر تو کردم التماس
با عدوی من چرا داری تماس
بارها جایت خجل گردیده ام
شرمسار و منفعل گردیده ام
بارها با هر گناه و هر بدی
آمدی بر روی من سیلی زدی
بس کنم دیگر من این گفت و شنود
عقده بود در گلویم مانده بود
هر چه بود ایام ان دوران گذشت
هر چه کردی هر چه بودی ان گذشت
حالیا از نو عمل اغاز کن
باب عشق دیگری را باز کن
نیستی تنها تو در فکر فرج
روز و شب ما را بود فکر فرج
ما به تو عشق و محبت داده ایم
ما به تو شوق شهادت داده ایم
ما تو را اول صدایت کرده ایم
ما برای خود جدایت کرده ایم
ما که هر کاری برایت می کنیم
در قیامت کی رهایت می کنیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)

70189
نام: سپیده
شهر: آمل
تاریخ: 9/18/2009 4:54:30 PM
کاربر مهمان
  سلام به همه ی دوستان حرف دل
سلام مریم خانم لطفا جزء بیستو برا من ثبت کنین بعد تا کی فرصت داریم بخونیم یا از کی باس شروع کنیم؟
سلام امیدوار محترم لطفا پانصد تا برا من ثبت کنین..(این دفعه دیگه دیر نیومدم..)
ولی اگه چند روز نیایم خیلی از مطالب عقب می مونیمااا..در ضمن گروه فاطمیون هم جالبه ها یگانه دیگه تا یه کاری پیش میاد د برو که رفتیم نباشه ها در ضمن ما بیشتر..اون لطفتم هیچ وقت فراموش نمیکنم.
راستی می خواین شیطونو خوشحال کنین میگم چی کار کنین ...نا امید بشین اینجوری شیطونو شاد کردین وهه هه میکنه....
ولی اگه می خواین خدارو خوشحال کنین می خواین خدا ازتون راضی باشه ....میگم....همیشه امیدوار باشین
خدایا به امید تو نه به امید خلق روزگار
راستش تا چند روز پیش در گیر مهمان شدنم تو شهر خودم بودم ولی چون منو دوستم دیر رفتیم قبول نمی کردن دوستم خیلی ناراحت شدو زودم نا امید...ولی من هنوز امیدوار همیشه هم دعا می کردم که خدایا انشاءالله مهمان شدنمون درس شه تنهایی رفتم دانشگاه و با این مسئول حرف بزنو هی اینور و اونور آخرش آقا میگه سایت بسته شد نمی شه کاری کرد ولی باور کنین من بازم مطمئن بودم درست می شه ..به دوستمم گفتم بی خیال باش بابا من دومادمون یه رفیق داره میگم که زنگ بزنه درستش کنه اونم زنگ زد به رفیقش بعددوستشم گفت که فردا موقع ظهر زنگ بزن بهم تا من به دوستم تو دانشگاه بگم که درست شه ..قاتی شدوا تا حالاشو گرفتین حالا از این به بعدشو داشته باشین...فردا رفتم دانشگاه با امید به خدا رفتم پیش آقای مسئول گفتش سایت تازه باز شد بعد تا سه دیگه می بندن نمی شه ها دیر اومدی هی باهاش کل کل کن ولی بی فایده وقتی رفتم بیرون بازم عین خیالم نبود تو دلم گفتم الان زنگ می زنم به دومادمون اونم به دوستش میگه و درست می شه ولی دومادمون گفت دوستش سر کلاسه و گوشیشو نمی گیره ...خدایا به امید تو ...بیکار نباشم تا دوستش گوشیو بگیره منم برم شاید درست شد رفتم پیش خانم مسئول (البته اول باس اون آقا امضاء میکرد بعد ایشون)حالا به خانم مسئول گفتم خسته نباشین برگه مهمان اوردم باید امضاءکنین (همین)اونم مهر زدو امضا گفت برو پیش آقای مسئول (همونی که اصلا قبول نمی کرد)رفتم پیشش گفتم خسته نباشین ببخشید خانم لاریجانی قبول کردن شما هم قبول کنین لطفا اینم یه مهرو امضاءزدو بعد ثبتو دیگه تموم شد منو دوستم هردو مهمان شدیم ..اینجا فهمیدم که بازم خدا نه بنده خدا...خدایا شکرت
خدایا به امید تو نه به امید خلق روزگار
70188
نام: مریم تنها
شهر: مهدیشهر
تاریخ: 9/18/2009 4:10:34 PM
کاربر مهمان
  سلام اینروزا خیلی دلم گرفته... حس میکنم دارم بنده ی بدی میشم دارم بهش شک میکنم.. نه... من اینجوری نبودم... دارن نابودم میکنند... من دیگه بابامو نمیخام...من نمیخام ایمانمو از دست بدم ولی...الهی مرا دریاب که جز توناهی ندارم
70187
نام: سبا فرشينه ساعي
شهر: تبريز
تاریخ: 9/18/2009 3:02:37 PM
کاربر مهمان
  مي خواهم نوشته هاي يعني متنهاي خواننده هايي كه دوست دارم را از اينترنت با روشي دانلود كنم خواهش ميكنم كمكم كنيد
70186
نام: نسرین
شهر: شهدا
تاریخ: 9/18/2009 1:11:14 PM
کاربر مهمان
  کجایید ای شهیدان خدایی بلا جویان دشت کربلایی
کجایید ای سبکبالان عاشق پرنده تر زمرغان هوایی
کجایید....
70185
نام: @@@
شهر: @@
تاریخ: 9/18/2009 12:54:58 PM
کاربر مهمان
  آدمی است که دستش در کار خیر است. اگر بگویم خیّر ترین آدمی که دیده ام راست گفته ام. بیوه زنان بی سرپرست و زنان سرپرست خانوار و همسران بی پناه شهدا و جانبازان که روزگار برشته شان کرده وقتی که گریان می روند پیشش و آبرویشان را به خاطر چند غاز پول کف دست می گیرند وقتی می آیند بیرون خندانند...و یا هنوز می گریند ولی از خوشحالی... به خاطر آنکه آبرویشان خریده شده و کسی بوده که آنها را« گدا » نپنداشته و باور کرده آنقدر نیازمند بوده اند که مجبور شده اند آبرویشان بگیرند کف دست و بیایند و کمک بخواهند.

این را خودش می گفت و گریه می کرد...تعریف می کرد از همسر جانبازی که حالا مدتیست همسرش شهید شده.مدتی قبل آمده بوده و برای نوه اش که قرار بوده به دنیا بیاید سیسمونی خواسته. گریه می کرده و التماس که ما آبرو داریم. شما را به خدا کسی نفهمد که من آمده ام اینجا و کمک خواسته ام. فقط می خواهم دخترم پیش خانواده ی همسرش سربلند باشد. باز هم حرف زده بود. خیلی زیاد... از همسر موجی اش از اینکه بیست سال پرستاری اش را می کرده و ازش کتک می خورده از اینکه آنقدر خودش با دست هایش همسرش را جابه جا و تر و خشک کرده که دست هایش از کار افتاده اند... از اینکه هرچه داشته اند خرج هسرش کرده اند و الان، مقامات خیلی زحمت می کشند و به او ماهانه سیصد و سی هزار تومان(فقط) به خاطر اینکه همسر شهید است می دهند...گفته بوده که از بس سویا خورده ایم دیگر حالمان از بوی سویا به هم می خورد...
و باز هم گفته بوده که من نمی توانم بگویم...
ما به کجا می رویم؟ باید باور کنیم این حرف ها درد دل های همسر یک جانباز است. کسی که از بانک وام گرفته و توان بازپرداختش را ندارد و همین طور به خاطر دیرکردش روی پولی که باید پس بدهد اضافه می شود. کسی که پول اجاره ندارد و تمام پول رهنش را صاحبخانه عوض اجاره برداشته...
کسی که روزگار برشته اش کرده و شیره ی جانش را کشیده
کسی که الان حقش است بعد از این همه درد بعد از این همه زخم دیدن راحت باشد نگران کجا ماندن و چه خوردن و چه پوشیدنش نباشد...
خدا حق دارد که برکت را از مملکت ما بردارد...
حق دارد که بلا بفرستد...
ولی نعمتان مان را فراموش کرده ایم. حقمان است.
من هم بروم کمی بمیرم....
70184
نام: الهام
شهر: تهران
تاریخ: 9/18/2009 11:52:06 AM
کاربر مهمان
  تو زندگیم خیلی تنها بودم ولی حالا که می خوام با کسی که دوسش دارم باشم خیلیا اجازه نمی دن می خوام بدونم این خیلیا وقتی من تنها بودم کجا بودن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
70183
نام: مهناز
شهر: تهران
تاریخ: 9/18/2009 11:23:32 AM
کاربر مهمان
  jran was dangerous . iran is dangerous . and

iran will be dangerous for Israeel & America .

down with them .
<<ابتدا <قبلی 7025 7024 7023 7022 7021 7020 7019 7018 7017 7016 7015 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved