اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
69752 |
نام:
علی
شهر:
شیراز
تاریخ:
9/4/2009 10:36:42 AM
کاربر مهمان
|
بسم الله الرحمنالرحیم- - - - گفتگو های در باره ارزیابی شکلهای مختلف فرهنگی جهانی شدن قرن بیست ویک- جناب الین توراین دربخش خوداش بدنبال کسی بود که مخترع مدرنتیه است؟ .ایشان خصوصیات مدرنیته را مورد رسیدگی قرارداده است وچه چیزی را در طول بیش ازشش قرن بوجود اورده است- ایشان با چنین مقدمه مشغول کنندهای اغاز کرده اند وچگونه مدرنیته یک چنین قدرت همه جانبهای را بدست اورده است- جامعه شناس فرانسوی متوجه شده است که غرب فقط بخشی از جهان است که قبول تفرق را مبنای خود قرار داده است وانرا پذیرفته است- عرب را از نقطه فرهنگی میتوان چنین گفت وتعریف کرد که بین جهان ایزاری ومادی وحود اگاهی ومعنویت فاصله انداخته است- اقای توراین به این نکته رسیده است که این اصل در اینده هم ادامه خواهد داشت که غرب مکانی است مه درانجا مذهب مرده است وتفرق به معنای اتم واکملاش رخ داده است؟- ساختمان نظام طبقاتی .گروهی وهمچنین هردویحمل وتفکر تز یک اصل ساده پیروی میکنند که از نقاط مثبت توجه به نقاط منفی برونند واز استدلال ها به سمت بی استدلال ها بروند واز توجه به مردان به سمت توجه به زنان برونند- سرمایه به سمت تولید کارگر کند واستعمار گر سرانجام مستعمره شود- چه خصوصیات غرب وچه خصوصیات مدرنیته تعریف اصلی ان در امر تفرق است ودر نتجه وجود یک مدل ارمانی غایب استو عدالت اجتماعی وجود ندارد وهمچنین مراجعه به تاریخ گویا پایانی ندارد- سوائل اصلی را که اقای توراین مطرح میکند- این است که- ایا ما دوباره شاهد تولدجدیدی از انچه توسط مدرنیته ناپدیدشده است هستیم؟ بعنوان مثال خرده ریزهای تمدنها- جامعه مذهبی- ایا قابل تصور است که ان خرده ریزها بوجود بیایند- یا هرگز بوجود نخواهند امد؟- ایشان این پرسش را مطرح کرده است- امروزه که یک جدائی عمموی وکلی بین جهان ایزاری ومادی که حضور پر رنگ دارد ودرخواست های فراوان ومتعدد از انواع شکلهای خاص گروهی که تجزیه کننده وحدت جامعه هستند وهمجمین بدنبال اگاهی شخص ومعنویت خاص خود میباشند که ما در چنین جهانی زندگانی میکنیم دران چیزی باقی نمی ماند که بتوان انرا جامعه نامید- ادامه دارد
|
|
69751 |
نام:
هیچکس،عدم حایی که او است
شهر:
هر جا خدا هست
تاریخ:
9/4/2009 5:45:14 AM
کاربر مهمان
|
بر بالای دروازه دلفی نوشته شده در جهان چیز نویی وجود ندارد تو برو خودت را بشناس
|
|
69750 |
نام:
امید
شهر:
بجنورد
تاریخ:
9/4/2009 5:44:07 AM
کاربر مهمان
|
سلام التماس دعا
|
|
69749 |
نام:
صــادق
شهر:
قـــم المقدسه
تاریخ:
9/4/2009 3:09:22 AM
کاربر مهمان
|
بسم رب الشهداء والصدیقین
سلام علیکم
بعد از شمهداء ما چه کردیم ؟؟؟
همین فقط به اسمشون هر غلطی دوست داریم بکنیم
اقایون خوش غیرت
بی ناموسی زیاد شده
...
|
|
69748 |
نام:
.................
شهر:
.................
تاریخ:
9/4/2009 2:47:55 AM
کاربر مهمان
|
به رسم ادب سلام
ای خدای تنهایان و بی مونسان
ای مخاطب دردهای نگفتنی
اگر بناست بسوزیم طاقتمان ده
و اگر بناست بسازیم قدرتمان ده
ای معشوق ازلی
عموم ادمیان علی الخصوص من(که مدعی عشق بودم)در مقوله ی عشق عوامیم.الفبای سخت دوست داشتن را به ما بیاموز.
خدایا
انچنان که پیداست ملاک پذیرش تو اخلاص است،ازفتنه و بلا هم گریزی نیست
سربلندی و توفیق مسالت دارم برای همه.
واستغفرواربکم ثم توبواالیه ان ربی رحیم ودود
واز پروردگارتان امرزش بخواهید و به درگاه او توبه کنید که پروردگاد من مهربان و دوستدار(بندگان صالح خویش )است
بچه ها این منم...که یه دل شکوندم...وای خدایا به خداییت قسم نمیخواستم...حرف ناهموار زدم چه جوری هموارش کنم؟شنیدم مشکله ولی میشه... یعنی میشه ببخشه منو یار؟...یا الله...
*البته قول دادم که دیگه از عشق حرف نزنم*
میخوام یه اعترافی بکنم :
من تفاوت عشق و هیجان با دوست داشتنن رو نمیدونستم و خواستم به یه بزرگواری یاد بدم(چیزی که خودمم بلدش نبودم) اما نه تنها معنی عشق رو براش به بدترین مفهومه ممکنه ناخواسته جا انداخنم بلکه حالا دلشم شکوندم و حالا مثل یه ادمی که پشت در یه خونه واسه همیشه طرد شده باشه،پشیمونم.دیگه هیچی ندارم که به اون قسمش بدم که منو حلال کنه و باور کنه که به خدایی همون خدایی که میپرستیم قصد شکستن دلشو نداشتم و ندارم ...
منم که گوشه ی میخانه خانقاه منست
دعای پیر مغان ورد صبحگاه منست
گرم ترانه ی چنگ صبوح نیست
نوای من به سحر اه عذر خواه منست
از ان زمان که برین آستان نهادم روی
فراز مسند خورشید تکیه گاه منست
مگر به تیغ اجل خیمه برکنم ورنه
رمیدن از در دولت نه رسم و راه منست
گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ
تو در طریق ادب باش گو گناه منست
یا حق
|
|
69747 |
نام:
VIDA
شهر:
ÅRHUS
تاریخ:
9/4/2009 2:37:26 AM
کاربر مهمان
|
BA TASHAKOR AZ ZAHEMAT SHOMA AZIZAN, VA KOMAK KARDANEH SHOMA BEH MA DAR GHORBAT BARAYEH NEGAHDASHTANEH NIMCHEH IMANEMAN. MIKHASTAM KHAHESH KONAM AGAR MISHE FALSAFEH VA YA TARIKHCHEHYEH SANGSAR KARDAN, SHEKANJEH KARDAN , VA EDAM KARDAN DAR ISLAM RA BARAYEH MAN TOZIH DAHID, ZIRA KEH MA INJA KHEILI TAHGHIR VA MASKHAREH MISHIM, VA BEHEMAN MIGAN AGAR TO MOSALMONI PAS KHEILI GHORONEH VOSTAIE FEKR MIKONI! VA VAGHTI FILMHAYEH HAZRATEH ESSA RA MIBINIM, ISHAN VAGHTI GHARAR MISHEH KEH MARYAMEH FAHESHE RA SANGSAR KONAND, BEH MARDOM MIGOYAND KEH KESI HAGH DAREH SANG PARTAB KONEH KEH KHODESH HICH GONAHI NAKARDEH BASHEH, VA HAMEH MAJBOR MISHAVAND SANGHA RA BEYANDAZAND, ZAMIN, VA FAGHAT HAZRATEH ESSA BARAYEH INKEH GHANOON TORAT RA LAGHV NAKARDEH BASHAND 3 ADAD SANGRIZEH KOCHAK BEH MARYAM FAHESHE MIZANAND, VA ISHAN MIGOYAND ALBATEH BAKHSHESH BEHTAR AST. VA AVAL BAYAD ELATEH INKEH MARYAM FAHESHEGARY MIKONAD RA TAHGIGH KARD, NAN VA AB BEHESH DAD, SAGHF BEHESH DAD, SHOGHL BEHESH DAD, BAAD AGAR BAZ KHATA KARD DID CHEH BAYAD KARD. KEH DAR AN MOGHE MARYAMEH FAHESHE TOBEH MIKONEH VA YEKI AZ YARANEH BA VAFAYEH HAZRAT ESSA MISHEH. BEH HAR HAL MOTESHAKER VA KHOSH HAL MISHAVAM AGAR BETAVANID FALSAFEH SANGBAROON KARDAN, VA YA EDAM KARDAN RA BARAYEH MAN SHARH DAHID, KEH MAN BEHTAR BETOONAM AZ MARAM VA DINAM TARAFDARI KONAM.
BA DOROODEH FARAVAN BEH RAVANEH SHAHID AVINY, VA TASHAKOR AZ ZAHMATKESHANEH IN SITE.
FAGHIREH DARGAHE HAGH, VIDA
|
|
69746 |
نام:
نسیم
شهر:
تهران
تاریخ:
9/3/2009 11:57:41 PM
کاربر مهمان
|
عشق یعنی لحظه های التهاب ، عشق یعنی لحظه های ناب ناب ،
عشق یعنی خلوت عاشق به شب ، جانماز نیمه باز،
عشق یعنی لحظه تکبیر روح، جسم خاکی غرق احرام نور، عشق یعنی اشک توبه در قنوت، خواندنش با نام غفارالذنوب ،
عشق یعنی چشمها هم در رکوع ، شرمگین از نام ستارالعیوب،
عشق یعنی سر سجود و دل سجود، ذکر یارب یارب از عمق وجود،
عشق یعنی لحظه های ناب دعا، التماس دیدن رخسار یار.
|
|
69745 |
نام:
sara
شهر:
از ت
تاریخ:
9/3/2009 11:30:37 PM
کاربر مهمان
|
سلام...
گریه جونداری بود....گریه یی که معلوم بود یه بغض نفسگیر جلوشو گرفته بود...
وقتی بغض داری, مثل اینه که نمیتونی نفس بکشی...
نمیتونست به درستی درک کنه که چرا یه دفعه این بغض باز شده و اون تونسته اینطوری بزنه زیر گریه....مدتها بود که حتی نمیدونست که چطوری گریه کنه!!!
همه فکر میکردن خیلی خوشحال و بیدرده...حالا به یکی بر خورده بود که تونسته بود تااون پنهانترین زوایای وجودش رو ببینه و زیبایی هایی که خودش ازشون بیخبر مونده بود رو دوباره براش زنده کنه...حس دوباره یی از بودن که با هیچ احساسی قابل مقایسه نیست...
از خودش شرمنده شد که چرا این همه از احوالات خودش بیخبره...آخه مگه یه لبخند یه نگاه یه ...میتونست این همه اونرو به خودش نزدیک کنه؟!!!
سالها بود که روحش برای ساختن چنین زمانی برنامه ریزی کرده بود و حالا او فقط یه ترس داشت و اون اینکه مدت این برخورد هر چه زودتر به پایان برسه...چه لحظات نابی بود...
گفتم که نگران نباش او مغلوب پاکی نگاه تو شده و حالا حالا مهمون دلو روح شماست فقط مواظب باش که از کنارت نره اگر فقط یه نقطه سیاه.......نه هیچ چی رو سیاه نکن, بذار خونه دوبارهٔ احساست بنا بشه و هر لحظه دلت بتپه, اشکت جاری بشه و سرت بر آستانه خدای پاکیو زیبایی فرود بیاد .. این خداوند بود که به وسیلهٔ او خواست تو دوباره یه نگاهی به درونت بندازی و با زندگیاز در آشتی در بیایی...برو برای هر لحظهٔ این تقدیر مراسم شکر گذاری انجام بده وبدون هیچ تظاهری بذار روحت کار خودشرو بکنه...
کلی براش دعا کردم فکر میکنم این چنین موهبتایی فقط نصیبه نگاهی پاک میشه که به وفور تو چشمای اون موج میزد.....
|
|
69744 |
نام:
.
شهر:
.
تاریخ:
9/3/2009 10:33:51 PM
کاربر مهمان
|
مادر من فقط یك چشم داشت . من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود
اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا میپخت یك روز اومده بود دم در مدرسه كه به من سلام كنه و منو با خود به خونه ببره خیلی خجالت كشیدم . آخه اون چطور تونست این كار رو بامن بكنه ؟به روی خودم نیاوردم ، فقط با تنفر بهش یه نگاه كردم وفورا از اونجا دور شدم!
روز بعد یكی از همكلاسی ها منو مسخره كرد و گفت هووو .. مامان تو فقط یك چشم داره
فقط دلم میخواست یك جوری خودم رو گم و گور كنم . كاش زمین دهن وا میكرد و منو ..كاش مادرم یه جوری گم و گور میشد.روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال كنی چرا نمیمیری ؟...
اون هیچ جوابی نداد.حتی یك لحظه هم راجع به حرفی كه زدم فكر نكردم ، چون خیلی عصبانی بودم ..
احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت
دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ كاری با اون نداشته باشم سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم اونجا ازدواج كردم، واسه خودم خونه خریدم، زن و بچه و زندگی...
از زندگی، بچه ها و آسایشی كه داشتم خوشحال بودم
تا اینكه یه روز مادرم اومد به دیدن من اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شووقتی ایستاده بود دم در بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد كشیدم كه چرا خودش رو دعوت كرده كه بیاد اینجا، اونم بیخبر سرش داد زدم ": چطور جرات كردی بیای به خونه من و بچه ها رو بترسونی؟!" گم شو از اینجا! همین حالا.
اون به آرامی جواب داد: " اوه خیلی معذرت میخوام مثل اینكه آدرس رو عوضی اومدم " و بعد فورا رفت واز نظر ناپدید شد .
یك روز یك دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شركت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه
ولی من به همسرم به دروغ گفتم كه به یك سفر كاری میرم .بعد از مراسم، رفتم به اون كلبه قدیمی خودمون؛ البته فقط از روی كنجكاوی .
همسایه ها گفتن كه اون مرده ولی من حتی یك قطره اشك هم نریختم اونا یك نامه به من دادند كه اون ازشون خواسته بود كه به من بدن.......
ای عزیزترین پسر من، من همیشه به فكر تو بوده ام، منو ببخش كه به خونت تو سنگاپور اومدم و بچه ها تو ترسوندم ،خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میآی اینجاولی من ممكنه كه نتونم از جام بلند شم كه بیام تورو ببینم وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینكه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم
آخه میدونی ... وقتی تو خیلی كوچیك بودی تو یه تصادف یك چشمت رو از دست دادی
به عنوان یك مادر نمیتونستم تحمل كنم و ببینم كه تو داری بزرگ میشی با یك چشم بنابراین چشم خودم رو دادم به تو
برای من اقتخار بود كه پسرم میتونست با اون چشم به جای من دنیای جدید رو بطور كامل ببینه
با همه عشق و علاقه من به تو
|
|
69743 |
نام:
دل شکسته
شهر:
دغل بازان
تاریخ:
9/3/2009 10:30:55 PM
کاربر مهمان
|
سلام قسمتون میدم به این روز های عزیز بمن بگیدد اگه بخوام کسی رو نفرین کنم چه دعای بخونم چون در حقم خیلی ظلم کردن!اقآ شهاب منتظرجوآب شما ودیگرعژیژان هستم
|
|