اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
69712 |
نام:
شهرام كنعاني
شهر:
اروميه
تاریخ:
9/2/2009 11:05:35 PM
کاربر مهمان
|
اگه اون بياد تمام مشكلات حل ميشه.چرا دست به دست نميديم برا اومدنش دعا كنيم.اگه تو هستي پس بگو هميشه بگو:اللهم عجل لوليك الفرج(يا صاحب الزمان ادركني)
|
|
69711 |
نام:
.................
شهر:
.................
تاریخ:
9/2/2009 10:33:08 PM
کاربر مهمان
|
بسم الله الرحمن الرحیم
فان تولوا فقل حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت وهو رب العرش العظیم
پس اگر رویگردان شدند بگو خداوند مرا کافی است خدایی جز او نیست بر او توکل کردم و او صاحب عرش عظیم است
سوره توبه ایه ی اخر
به رسم ادب سلام
فقط ازتون یه چیزی میخوام استاد هیچکس اگه میل داد یا دادم درکش کنید سعی کنید درکش کنید
مطالب همه این سری خیلی خوب بود اجر همه تون با حق
از اقا صادق از قم المقدسه خبری نیست از بچه های قدیمی تر هم همینطور چی کار داریم میکنیم که میخوان این سایتو ببندن؟یه کم باید بیشتر فکر کنیم
اول هم با خودمم
التماس دعا راستی مطالب زیادی داره سانسور میشه ها چند تامال من نوشته نشده
یا حق
|
|
69710 |
نام:
.
شهر:
.
تاریخ:
9/2/2009 10:26:17 PM
کاربر مهمان
|
زني از خانه بيرون آمد و سه پيرمرد را با چهره های زیبا جلوي در ديد.
به آنها گفت: « من شما را نمي شناسم ولي فکر مي کنم گرسنه باشيد، بفرمائيد داخل تا چيزي براي خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسيدند:« آيا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاري بيرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمي توانيم وارد شويم منتظر می مانیم.»
عصر وقتي شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را براي او تعريف کرد.
شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائيد داخل.»
زن بيرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمي شويم.»
زن با تعجب پرسيد: « چرا!؟» يکي از پيرمردها به ديگري اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پيرمرد ديگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقيت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنيد که کدام يک از ما وارد خانه شما شويم.»
زن پيش شوهرش برگشت و ماجرا را تعريف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنيم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولي همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقيت را دعوت نکنيم؟»
فرزند خانه که سخنان آنها را مي شنيد، پيشنهاد کرد:« بگذاريد عشق را دعوت کنيم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»
مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بيرون رفت و گفت:« کدام يک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.»
عشق بلند شد و ثروت و موفقيت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسيد:« شما ديگر چرا مي آييد؟»
پيرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت يا موفقيت را دعوت مي کرديد، بقيه نمي آمدند ولي هرجا که عشق است ثروت و موفقيت هم هست! »
آری... با عشق هر آنچه که می خواهید می توانید به دست آوردید
|
|
69709 |
نام:
رسول
شهر:
اراک
تاریخ:
9/2/2009 10:17:32 PM
کاربر مهمان
|
امشب شبی بود که من جواب کنکور کرفتم قبول نشدم ولی چیزی در مورد اقامون گوش کردم و امید وار شدم اللهم عجل لولیک الفرج
|
|
69708 |
نام:
یگانه
شهر:
ارزوها
تاریخ:
9/2/2009 6:54:46 PM
کاربر مهمان
|
به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست
یا ارحم الراحمین
یا صاحب الزمان عج
یا...
سلام به همگی
امیدوار گرامی بی زحمت این اسامی را نیز به ختم قران ثبت بفرمایی.بی زحمت جزئی که باید خونده بشه ثبت بفرمایید.
لیلا
مهاجری
ستایش/برا ستایش علاوه بر ختم قران هزار تا صلوات نیز ثبت بفرمایید/
سکینه
اعظم
مردانی
شامی
عاشق مهدی عج.
بچه ها به یادتونم و...
یاحق
یا علی
یا حسین ع
یا باب الحوائج موسی بن جعفر ع
یا ابوالفضل العباس ع مددمدد
یا زینب
یا زهراااااااااااااااا
یا................
بچه ها یادمون باشه که
تو شبای قدر برا همه دعا کنیم.
بچه ها بابام فردا میخواد بره عمل براش دعا کنید.
وای بچه ها بی اختیار نشسته بودم تو صندلی کامپیوترم
طوری که فقط تو پایه های عقب صندلی یه دفعه نتونستم تعادل خودمو حفظ کنم خودمو صندلی باهم خوردیم زمین
جالب اینجاست وقتی که تو زمین /روی فرش/بودم داشتم میخندیدم.
بزرگوار گرامی از همدان/داداش/احساس میکنم که از دست من ناراحتید اگه اینطوری بگید لطفا.من از دلنوشته های شما خیلی خوشم میاد خصوصا اون نوشته های که برا امام زمان عج می نویسید.
سیب جان منم دلم برات تنگ شده بود خیلی دوست دارم.
|
|
69707 |
نام:
فائزه
شهر:
همین دور و برا
تاریخ:
9/2/2009 6:15:51 PM
کاربر مهمان
|
درد دل يك بنده با خدا
خدايا با من قهري ...!!!
بنده ي من نماز شب بخوان كه يازده ركعت است...
- خدايا! خستـه ام، نمـيتوانم نيمه شب يازده ركعت بخوانم!
- بنده ي من! قبل از خواب اين سه ركعت را بخوان...
- خدايا! سه ركعت زياد است!
- بنده ي من! قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان كن و بگو
- خدايا! من در رختخواب هستم و اگر بلند شوم، خواب از سرم ميپرد!
- بنده ي من! همان جا كه دراز كشيده اي تيمم كن و بگو يا الله...
- خدايا! هوا سرد است و نمـيتوانم دستانم را از زير پتو بيرون بياورم!
- بنده ي من! در دلت بگو يا الله، ما نماز شب برايت حساب ميكنيم.....
بنده اعتنايي نميكند و مـيخوابد.....
- ملائكه ي من! ببينيد من اين قدر ساده گرفته ام، اما بنده ي من خوابيده است. چيزي به اذان صبح نمانده است، او را بيدار كنيد، دلم برايش تنگ شده است،امشب با من حرف نزده است...
- خداوندا! دو بار او را بيدار كرديم، اما باز هم خوابيد...
- ملائكه ي من! در گوشش بگوييد پروردگارت، منتظر توست...
- پروردگارا! باز هم بيدار نمـيشود!
اذان صبح را مـيگويند، هنگام طلوع آفتاب است...
- اي بنده! بيدار شو، نماز صبحت قضا مـيشود...
خورشيد از مشرق سر برمـي آورد. خداوند رويش را برمـيگرداند.
ملائكه ي من! آيا حق ندارم كه با اين بنده قهر كنم؟
***********************************************
دوستای خوبم همیشه به یاد تک تک شما هستم شما هم توی لحظه های قشنگ افطار و سحر منو یادتون نره باشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
|
|
69706 |
نام:
یگانه
شهر:
ارزوها
تاریخ:
9/2/2009 5:02:38 PM
کاربر مهمان
|
یااااااارب
سلام به همگی
امیدوار گرامی لطف نموده اسامی زیر را نیز در ختم قرانی که قرار تو لیالی قدر خونده بشه ثبت بفرمایید .بی زحمت جزئی که قرار بخونیم ثبت بفرمایید.اجرتون با الله با امام رضا ع.
یگانه
علی
سیما
یاس کبود
رقیه
سمیه
زهرا
التماس دعا
|
|
69705 |
نام:
نیلوفرانه
شهر:
کویر
تاریخ:
9/2/2009 4:10:16 PM
کاربر مهمان
|
سلام حرف دلی ها
آدم از کجا بفهمه زندگیش چی کم داره .آدم چطوری برای چیزهایی که از خدا خواسته و براشون التماس کرده و به دست نیاورده صبور باشه و بگه مصلحت خداست
********
امیدوار گرامی لطفا جزء سوم قران کریم را برای من ثبت بفرمایید
|
|
69704 |
نام:
محمد رضا
شهر:
تربت
تاریخ:
9/2/2009 4:06:14 PM
کاربر مهمان
|
قبلاً، لطف کنید جزء 21 رو برای من ثبت کنید...
.
.
.
من اینجا آن گوش ها را پیدا کرده ام!!!!!!!
-هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه این روزها نوشتم، همه آن است که یقین ندانم که نبشتنش بهتر است از نانبشتن.
ای دوست نه هر چه درست و صواب بود، روا بود که بگویند... و نباید که در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود، و چیزها نویسم بی خود که چون وا خود آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور...
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت...حقا و به حرمت دوستی که نمیدانم که این که می نویسم راه سعادت است که میروم یا راه شقاوت؟ و حقا که نمیدانم که این که نبشتم طاعت است یا معصیت؟ کاشکی یکبارگی نادانی شدمی تا از خود خلاصی یافتمی. چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت... و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم.
چون احوال عاشقان نویسم نشاید،
چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید،
و هر چه نویسم هم نشاید،
اگر هیچ ننویسم هم نشاید،
اگر گویم نشاید،
و اگر خاموش گردم هم نشاید،
و اگر این واگویم نشاید،
و اگر وانگویم هم نشاید،
و اگر خاموش شوم هم نشاید!
.
.
.
یک باردیگر سلام سید عزیز!
سلام اهالی دل!
حرفهایی بود برای گفتن،
که اگر گوش نبود، نمی گفتیم،
و حرفهایی بود برای نگفتن،
...اما من اینجا آن گوش ها را یافتم!
|
|
69703 |
نام:
منم یادت نمی یاد؟
شهر:
تهران
تاریخ:
9/2/2009 3:43:54 PM
کاربر مهمان
|
سلام
شهید !
برام دعا کن تو شبهای قدر !
|
|