شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
66972
نام: .
شهر: .
تاریخ: 6/5/2009 1:24:59 PM
کاربر مهمان
  ای آنکه فقط تکیه کلامت "چیز" است

برحذر باش زمحمود که حرفش "جیز" است



اگرچه احمدی کوتاه و ریز است

ولیکن صحبتش گیرا و تیز است

کنون شد بیشتر محبوب دلها

و وضع موسوی هم چیز تو چیز است



دیشب محمود جهاد اکبر کرده

مقصود، جهاد با "اکبر" کرده

این میر که چیز او عیان شد دیشب

انگار که جان فدای اکبر کرده



ای شیر شکوه غرشت را دیدند

آنها که به عزت تو می خندیدند

دیشب همگی به پای روشنگری ات

جز "چیز" جواب دیگری نشنیدند



به آقا زاده ها باجی ندادی

و در راه ولایت ایستادی

عجب تشخیص دادی مصلحت را

که پا روی دم شیران نهادی

ومکرو مکرالله و الله خیر الماکرین ...
66971
نام: محب الزهرا
شهر: ایران
تاریخ: 6/5/2009 12:13:25 PM
کاربر مهمان
  سلام آقای رئیس جمهور،
طعم تلخ آن جام زهراگین که امام از آن سخن می گفتند یادتان هست؟!
دیشب یک بار دیگر با شروع مناظره آنرا مزه مزه کردیم و هر لحظه که می گذشت آنرا با تمام تلخی اش جرعه جرعه نوشیدیم و زهر آن همه وجودمان را دردناک ساخت.
آقای احمدی نژاد:من به شما رای دادم،تابع ولایت فقیهم، اهل نماز جمعه ام ولی شما به همه ما اهانت کردید،به هزاران نفر از امت حزب الله وفادار به انقلاب وامام که بنا بر وظیفه و تکلیف با پای خویش در سرما و گرما در صحنه ی نمازجمعه شرکت می کنند توهین کردید و اقلا ماهی دوبار بنابر وظیفه و تکلیف پشت سر امام جمعه ای که شما به ایشان توهین کردید نماز می خوانیم
چرا که این نماز را مظهر عزت ملی وقدرت نظام می دانیم وبه همان خطبه هایی گوش می سپاریم که با ایراد آن در زمان دفاع مقدس هزاران جوان پاکباخته راهی جبهه ها می شدند از شما انتظار نداشتیم اینچنین مکارم اخلاق و حفظ وحدت را که بلندترین فریاد امام بود نادیده گرفتید ایکاش یجای این شروع نامناسب،از زحمات مثبت و نتیجه بخشی که در طی این چند سال برای ملت داشتید سخن میگفتیدشما به رئیس جمهوری اهانت کردید که ولی فقیه با دانستن آنچه شما میدانستید و آنرا راز مهم فاش نشده خواندید در طی 8سال به خاطر حفظ نظام از او حمایت کردند
66970
نام: هادی
شهر: کرمان
تاریخ: 6/5/2009 12:02:11 PM
کاربر مهمان
  سلام.........................................
خدانگهدار..........مختصر ومفید
66969
نام: گمنام
شهر: کاشکی کربلا
تاریخ: 6/5/2009 10:38:31 AM
کاربر مهمان
  تا ما اهل انتظاریم
جمعمون سردو کسل نیست
جمعه روز خوب عشقه
روز تعطیلیه دل نیست

السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)
مولای من اقا و سرور من کی می شود که بیایی تا چشمانمان صورت نورانیت را به تماشا بشیند و کی این لحظه های دلتنگی تمام می شود و چه زمانی لحظه ی دیدار نزدیک می شود...
اقای من بیش تر از هزارو صد سال گذشته است اما هنوز هم اواره و سرگردان تو هستیم.
ای مولای من نظری به نیاز ما بیانداز و ما گدایان درگه ات را از خود مران که به امید وصال شما صلوات هایمان را به عطر زیبای و عجل فرجهم زینت بخشیده ایم و به امید ظهور شماست که دردها را تحمل می کنیم واین همه طعنه و کنایه را پذیرفته ایم چون می دانیم روزی خواهد امد که صدای انا المهدی شما ارام بخش دل بی قرارمان خواهد شد.
می دانم که در بین ما نفس می کشی و به حضور نفس های شماست که جام بلا را این چنین عاشقانه سر کشیده ایم.
به امید ظهور اقایمان
66968
نام: راضیه
شهر: ایران
تاریخ: 6/5/2009 9:57:17 AM
کاربر مهمان
  دوستان عزیز حرف دلی
قدر زندگی های خوبتون رو بدونید و برای امثال من هم دعا کنید.
قدر پدرهای مهربونتون رو بدونید.
قدر آرامشی که دارید رو بدونید.
زمان دانشجویی که خوابگاه بودم منم زندگی خوبی داشتم اما متاسفانه خوابگاه تموم می شه و هر کی باید برگرده خونش .
هر موقع ناراحت شدید به یاد من بیفتید و خدا رو شکر کنید.
خدانگهدار
66967
نام: سارای منتظر
شهر: مشهد الرضا
تاریخ: 6/5/2009 8:49:58 AM
کاربر مهمان
  سلام آقا سید
سلام دوستان آقا سید در حرف دل!
با اجازه از محضر آقا سید و اساتید بزرگوار من نویسنده و اهل قلم و تحصیلکرده نیستم ولی افتخاراتی که در این کشور در این جامعه دارم اینه که من از نسل دوران انقلاب هشت سال دفاع مقدس و من هم به عنوان یک ایرانی حق انتخاب داشتم و همه چیز! را دیده ام اگر چه از پایتخت دور بودم ولی به همت دوستان مذهبی یم بی خبر نبودم خطاب به یکی از بزرگواران که فرمودند به فکر جوونها باشید و دولت چه گلی به سر ما زده:
نمی دونم در این مطلبی که نوشتید چه قدر تأمل کردید که درست بودن یا غلط بودنش را انکار کنید ولی من کسی هستم که در این چند سال اخیر که بحث صلح با اجنبی و آمریکا بود از آنچه در کتابهای تاریخ در مورد استعمار گری کشورهای اروپایی خونده بودم یادم اومد زمانی که مهد کودک می رفتیم از همین شیرهای بسته بندی همراه نی رنگی و کلوچه های بزرگ ما رو پذیرایی می کردند با کلی به به و چه چه! بچه بودیم و پدرو مادرامون بی سواد در مناطقی که دسترسی به پایتخت نبود و....ما چه می دانستیم بهای نوشیدن این شیر و خوردن کیک خوشمزه چیست یا برنجهایی که شنیدم از مادرم برنج خوب و خارجی می خوردند هفته ای یک بار وقتی یادم میاد از پوشش مربی مهدمون با اون لباسای چسب و پاهای لختش خودم و و خونوادم و سرزنش می کنم می گم کاش والدینم می رفتند پای درس استاد اگر اینجا نبود دعوتش می کردند اینقدر حواسشون به زندگیشون بود که از همه چیز غافل شدند!
و متأسفانه الان هم بعضی مردم بهترین میوه و ارزونترین میوه رو می خوان ولی نتیجش این میشه که باید نوکر یکی دیگه باشند برادر بزرگوار باید نوشته های امام خمینی (ره) رو با تعمق بیشتر مطالعه کنید وصیت نامه ی ایشان که متذکر می شدند مبادا! می دانستند و پیش بینی کردند زمانهای آینده را و اطرافیانش را از من و شما بیشتر می شناختند یادمه امام برای همین مشکل اقتصاد کم خوردن یا نخوردن سخنی گفتند که متأسفانه حضور ذهن ندارم من خودم و میگم هفته ی پیش برای گرفتن جواب تستهای آزمایش و رادیولوژی مادرم سمت بالا شهر مشهد رفتم بعضی وقتا آدم غفلت می کنه این غفلت نتیجه رفتار نادرست خودمه اون روز خیلی درس گرفتم
بعد بیمارستان قائم(ع) بساط کتابفروشی بود چند تا کتاب ارزون خریدم جلوتر در مسیر احمد آباد به چند کتابخانه دنبال کتاب فتح خون آقا سید بودم(که هیچ کتابی از ایشون نبود)در نمایشگاه کتابی رو برداشتم خیلی مورد نیاز بود ولی به علت گرون بودن نخریدم رد شدم در این هوای گرم حس کردم تشنه هستم آبی ندیدم به یک مغازه رسیدم گفتم آب پرتقال هم وقت کمی می گیرد هم ارزانتره غافل از اینکه اینجا جای من نیست نشستم و دید م سه عدد پرتقال آبش رو چلّوندند تو لیوانی بزرگ و من نوش جان کرد م وقتی خواستم حساب کنم داشتم شاخ در می آوردم وقتی پرسیدم گفت دو هزار تومان خشکم زد(البته حقم بود من تشنه علم اینجوری گول خوردم با اعتراض که گرونه اینقد برام فلسفه چید گفتم :قیمت می زدید تا من نمی خوردم نسنجیده و نپرسیده خودم و سرزنش کردم که اون کتاب خوب بود یا این آب پرتقال با خودم گفتم اینجا جای پولدارا بوده و من نباید تشنه می شدم ولی اگه آبی با خود داشتم سراغش نمی رفتم این اولین چوبی که خوردم رسیدم چهارراه خواستم با تاکسی تا مقصد برم گفتم :ولش کن با اتوبوس می رم هنوز وقت دارم اتوبوس در حال رفتن ترمز زد آقایی سوار شد من بلیط و دادم و رفتم طبق عادت همیشگی از درب عقب اتوبوس وارد بشم که پا گذاشت رو گاز و رفت و منتظر اتوبوس دیگه ای شدم اینم از این غفلت و شاید خسیسی ولی این باعث
66966
نام: راضیه
شهر: ایران
تاریخ: 6/5/2009 8:44:44 AM
کاربر مهمان
  ای کاش من جای هر یک از شما حرف دلی ها بودم خسته شدم خسته.خسته از خشونت های پدر و بی محبتی های شوهر.بعضی وقتا فکر می کنم خدا هم منو فراموش کرده احساس می کنم من بنده خدا نیستم.چرا وقتی من به کسی ظلم می کنم سریع نتیجشو می بینم اما شوهرم همیشه به من بی محلی و بی محبتی نشون می ده اما خدا کاریش نداره؟
چرا دعاهای من برآورده نشد؟
چرا هر کار می کنم وضعیتم بهتر نمی شه؟
شاید من بنده خدا نیستم نه؟
اگر بنده خدا بودم خدا نمی ذاشت اینقدر تحقیر بشم .
خدا نمی ذاشت اینقدر مورد ظلم واقع بشم .
نه خونه پدر آرامش دارم و نه خونه همسر و نه جایی غیر از این دو هست که برم .
خدایا چقدر زمین وسیع تو برا ما زنا تنگ و کوچیکه.
خدایا چقدر ما رو راحت در اختیار مردا گذاشتی؟
کاری کردی هر وقت خواستن ما رو طلاق بدن هر وقت خواستن رجوع کنن پس ما چطور؟
کاش تو خدای ما هم بودی .
کاش تو به منم قدرت داده بودی یه قدرتی که بتونم از خودم دفاع کنم .
قدرتی که بتونم از خونه بابام برم .
قدرتی که بتونم به همسرم بگم برو با کسی که دوس داری ازدواج کن.
قدرتی که بتونم بدون پدر و همسرم زندگی خوبی برا خودم دست و پا کنم .
قدرتی که بتونم به همشون بگم چقدر منو اذیت کردن.
بهشون بگم که ازشون راضی نیستم .
بگم که اون دنیا ازشون نمی گذرم.
به شوهرم بگم که ...
خدایا غصه های این دل تنگ رو به کی بگم؟
خدایا خدایا صدای منو می شنوی؟
خدایا ...
خدایا بقیه چی می گن که دلت به حالشون می سوزه ؟
بقیه چی کار می کنن که تو براشون خدایی می کنی؟
خدایا خودت بگو چی باید بگم ؟
خدایا خودت بهم یاد بده من بلد نیستم.
خسته ام از نامردی های بی جواب.
خسته ام از پدرم .
خسته ام از این همه ضعف و ذلیلی خودم .
دلم می خواد علیه شرایطم قیام کنم اما نمی تونم.
دلم می خواد شرایطم رو عوض کنم اما قدرتش رو ندارم .
خدایا کمکم کن.
66965
نام: یوسف
شهر: سلوکی
تاریخ: 6/5/2009 2:32:04 AM
کاربر مهمان
  البته با هیراداتی که هست لایقترین فرد اقای احمدی نزاداست.چون در این دوره بیشتر دغدغه ی اسلام دارد
66964
نام: خروش!
شهر: همين دور و برا
تاریخ: 6/5/2009 12:46:56 AM
کاربر مهمان
  اللهم عجل لوليك الفرج و العافيه والنصر و اجعلنامن خيرانصاره و اعوانه والمستشهدين بين يديه
66963
نام: فائزه
شهر: همین دور و برا
تاریخ: 6/5/2009 12:40:12 AM
کاربر مهمان
  در انتظار ظهور

روز و شب کار دلم ناله و آه است بیا

بی تو عمر همه عالم به تباه است بیا

صبر ایوب مرا نیست کشم هجر تو را

دل طوفان زده ام چشم به راه است بیا

بی تو ای ماه زمین عرصه ی دلتنگی هاست

جلوه ی روی تو چون جلوه ی ماه است بیا

شب و روزم همه در حسرت دیدار گذشت

روی زرد و دل بیمار گواه است بیا

بی تو این قافله ی مانده به جایی نرسد

کار این قافله از چاله به چاه است بیا

صوفی و کوفی و کافر همه همکیش شدند

بی تو عالم همگی غرق گناه است بیا

دگر از جور زمان سخت به تنگ آمده ایم

روز ما چون شب تاریک سیاه است بیا

وعده کردی شرر ظلم اگر شعله کند

خواهی آمد که همان لحظه و گاه است بیا


***********************************************
سلام به همه حرف دلی های مهربون

ایمان عزیز امیدوام که حالتون بهتر شده با . دختر گلتون چطوره ؟

انتظار و سبکبار گرامی ممنون که به من لطف دارید .
حرف دلی های مهربون همیشه به یاد همتون ( تک تک تون ) هستم برام دعا کنید آخه امتحانام نزدیکه.

التماس دعا .
<<ابتدا <قبلی 6703 6702 6701 6700 6699 6698 6697 6696 6695 6694 6693 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved