شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
66742
نام: فاطمه
شهر: تهران
تاریخ: 5/28/2009 3:01:34 PM
کاربر مهمان
  شهادت بانوی بزرگوار حضرت زهرا را به همه تسلیت می گم . التماس دعا .
66741
نام: مگس
شهر: سطل اشغال
تاریخ: 5/28/2009 2:59:01 PM
کاربر مهمان
  دلم می خواهد بداند معدل امسالش چند می شود
66740
نام: سهیلا
شهر: اردبيل
تاریخ: 5/28/2009 2:29:11 PM
کاربر مهمان
  روز شهادت فاطمه زهرارابه تمام مسلمانان جهان تسليت ميگويم
66739
نام: فريال
شهر: تهران
تاریخ: 5/28/2009 12:28:27 PM
کاربر مهمان
  شهادت فاطمه ی زهرارابه همگی تسلیت می گویم.


بچه هاجون دارم میرم سرمزارپنج شهیدگمنام واقع درشهرک شهیدمحلاتی اگه خداقبول کنه همه ی حرف دلی های عزیزرودعامی کنم...


التماس دعا
66738
نام: گم شده
شهر: تبریز
تاریخ: 5/28/2009 11:44:22 AM
کاربر مهمان
  هوالمحبوب
گل ای دلدار بلا کش عم اوغلی
باشیم اوسته بیر دم ایلش عم اوغلی
گوزون یاشین توک اوره ک سرین اولسون
والا سون مز بو آتش عم اوغلی
منیم تاج داریم خداحافیظ، کمک سیز نگاریم خدا حافیط
بو مدتده دوز دی هر غمه زهرا، آدون داییم ائتدی زمزمه زهرا
وصالون وئرمه ز _قسم اولسون زینب و حسنینه _
وصالون وئرمه ز عالمه زهرا.
یئتیب احتضاریم خداحافیط. کمک سیز نگاریم خداحافیظ.
خداحافیظ ای غریب مدینه.سنی تاپشیردیم خدا معینه(کلامی زنجانی)
شهادت دردانه نبی، یار ولایت را به پیشگاه والای صاحب زمان «عج» و دوستداران بانو«س» تسلیت می گویم.
یا حق
66737
نام: ملیحه
شهر: .
تاریخ: 5/28/2009 10:36:49 AM
کاربر مهمان
  یا هو

فقیرم؟ یتیم؟ اسیر؟...چه فرقی می کند برای شما که لوجه الله می بخشید؟!...
نیاز،مرا به در این خانه کشانده است: نیاز...آن قدر که دیگر برایم فرقی نمی کند...حتی اگر سه روز باشد که حسن و حسین به همراه شما و علی افطارتان را انفاق کرده باشید، حتی اگر گذران سه روز گرسنگی توان بچه های سه چهار ساله شما را ربوده باشد و رنگ از روی شما...سنگدل شده ام؟ نمی دانم...نه بانو...نیاز است دیگر، وقتی کارد به استخوانت برسد وقتی بدانی صاحبخانه بی چشم داشت می بخشد حتی سهم افطار کودکانش را هم می بخشد...ببخشید بانو...یک امشب مرا ببخشید!

فقیرم؟ هستم، هر چه ورانداز می کنم چیزی ندارم که غنی بودنم را ثایت کند دستان خالی ام را ببینید!... یتیمم؟ هستم: قال الامام علیه السلام و اشدّ من یتمّ هذا الیتیم یتیمٌ انقطع عن امامه...اسیر؟ این همه غل و زنجیر را دیگر شما بهتر از من می بینید، نه؟

فقیرم؟ یتیم؟ اسیر؟...چه فرقی می کند؟...نیاز من را به پشت در این خانه کشانده است...
برای آنها چند قرص نان جو، برای من یک جو معرفت...یک جو معرفت...بگذارید امشب بمانم آنقدر که...زمان افطار دارد نزدیک می شود بانو!

اصلاً فقیر نه...یتیم نه...اسیر نه...همان زنِ سائلی هستم که فهمید کجا سراغتان را بگیرد...سائل اگر وقت شناس باشد، دستش هم پر می شود به قدر پیراهنی که شما برای اولین شب حضور در خانه علی پوشیده بودید...
آآآآآآه... بیایید و امشب پیراهن عروسی تان را نه، چادری به من بدهید بانو...چادری که همه ابهام های یک دختر مسلمان قرن بیست و یکم را بپوشاند، چادری که حیا و وقار شما را به من بدهد بانو بینش شما را معرفت شما را...چادری از جنس یقین...
مستآصلم بانو...باور کنید اگر نبودم این شب ها نمی آمدم...

فقیرم بانو...یتیمم...اسیرم...
می بینم که در نیم باز است و نیم سوخته...
می بینم که کوچه شما این روزها حال و هوای دیگری دارد..
می دانم وقتش حالا نیست اما اجازه بدهید یک بار هم شده، عوض آن که پشت این در نیم سوخته بنشینم و روضه بخوانم و اشک بریزم ظرفم را بالا بگیرم همین ظرف کوچک را...
می دانم شما پیش از آن که ظرفم را پر کنید، بزرگش می کنید...

نه...شاید هم سهم من از این ایام عزای شما که فاطمیه اش خوانده اند همین قطعه شمع باشد که از نیمه های شب تا نزدیکی سحر مثل قلب من ذرّه ذرّه در مقابل اوراق کتابِ مقتل شما آب بشود...
کاش تمام بشوم یکی از همین شبها برای مصیبتی که تحملش در باور من نمی گنجد...
برای من که حتی تاب حضور در مجلس عزایتان را ندارم...
تاب شنیدن روضه مکشوف...آآآآآه...

فقیرم...یتیمم...اسیر...وقت افطار رسید بانو...این کاسه کوچک من و آن اطعامِ لوجه الله ِ شما...چادری به من بدهید بانو!

بسم الله الرّحمن الرّحیم...ویطعمون الطّعام علی حبّه مسکیناً و یتیماً و اسیراً. انّما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاءً و لا شکوراً
66736
نام: احسان
شهر: تورنتو، کانادا
تاریخ: 5/28/2009 9:29:48 AM
کاربر مهمان
  سلام علیکم...

عشق یعنی سوختن....!!
نه آنطور که آتش سوزد!
چو آتش سوزد...ندایی برنخیزد!
عشق سوختنی است عارفانه....
که ناله اش خود سوزاند هر آنکه آنرا شنود..!!
و فاطمه این ناله بزد....با نام علی...در کوچه های مدینه...
همهمه اش هنوز آنجاست...!
اما دیگر نمی شود شنید....!
آن صدا در لا به لای دیوارها و فضای کوچه ها حبس مانده....
چون بغضی در گلو....
تا روز واپسین.....که دوباره به صدا آید......!
پس از آنکه در صور دمیده شد....
منتظر صدای فاطمه باشید....صدای یا علییییییییییییییییییییییییییییییییییییی!
66735
نام: سارای منتظر
شهر: مشهدالرضا
تاریخ: 5/28/2009 8:49:37 AM
کاربر مهمان
  سلام و عرض تسلیت

*حضرت آيت الله العظمي بهجت (ره):
کار آسان و کوچک ، بعد از * ملاحظه ي واجبات و محرّمات * ، * صلوات فرستادن * است. صلوات محبّت آور است و محبّت ، بالا مي کشد.


التماس دعا
66734
نام: سبكبار
شهر: يه كوشه دنيا
تاریخ: 5/28/2009 8:25:13 AM
کاربر مهمان
  فاتحه وصلوات هديه كنيد به امواتان وشهدا وروح علماء
66733
نام: فرهاد
شهر: سمیرم
تاریخ: 5/28/2009 1:38:40 AM
کاربر مهمان
  بگذار دمی روی تو را بینم و آنگاه بمیرم

حیف است در این معرکه کز حسرت یک آه بمیرم

آن کهنه گدای سر کوی تو منم من
باشد که گدا باشم و چون شاه بمیرم
<<ابتدا <قبلی 6680 6679 6678 6677 6676 6675 6674 6673 6672 6671 6670 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved