شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
66572
نام: منتظر
شهر: انتظار
تاریخ: 5/24/2009 9:48:49 AM
کاربر مهمان
  سلام سید
سلام دوستان
دلم براتون تنگ شده بود گفتم یه عرض ادبی کنم
همین

التماس دعا
اللهم عجل لولیک الفرج
برای فرجش دعا کنید
یامهدی
66571
نام: شهاب
شهر: امید به رحمت خدا
تاریخ: 5/24/2009 9:39:40 AM
کاربر مهمان
 

.:: یَا ذَالجَلالِ وَالاِکرام ::.

اى معبود من ، تورا مى‏ستايم و تو شايان ستايشى، در برابر احسان كاملت نسبت به من، و فراوانى نعمتهايت بر من، و بسيارى عطايت در باره ی من، و بر رحمتى كه مرا به آن برترى داده‏اى، و نعمتى كه بر من سرشار ساخته‏اى. زيرا چندان در باره‏ام احسان كرده‏اى كه شكر من از آن قاصر است. و اگر احسان تو نسبت به من و سرشارى نعمتهايت بر من نمى‏بود، به احراز بهره ی خود و به اصلاح نفس خود نمى‏رسيدم. ولى تو در باره‏ام احسان آغاز كردى، و از رنج كوشش در كفايت امورم بى‏نيازم ساختى، و مشقّت بلا را از من برگرداندى، و قضاى خوفناك را از من باز داشتى - اى معبود من - پس چه بسا بلاى مشقّت بارى كه آن را از من برگرداندى! و چه بسا نعمت سرشارى، كه چشمم را به آن روشن ساختى و چه بسا احسان بزرگى كه از آن تو و نزد من است.(فرازی از نیایش پنجاه و دوم صحیفه ی سجادیّه)

*سلام بر آقا سیّد مرتضی.

*سلام به حرف دل.

*سلام به اهالی باصفای این صفحه ی نورانی.

*سلام به عزیزان تازه به جمع ما پیوسته.

*سلام به عزیزان همواره پیوسته.
رهرو آن نیست (که مثل بنده!) گهی تند و گه خسته رود ، رهرو آن است که (نمونه اش خوشبختانه در حرف دل فراوونه )آهسته و پیوسته رود.

*زهرا خانم بزرگوار از خوانسار سلام و عرض ادب و خیرمقدم.
کلام شما بزرگوار بنده رو بر آن داشت که بار دیگر به صحیفه ی نورانی سجادیّه مراجعه ای کنم. ضمن تشکّر از حضرت عالی دعوت می نمایم به دعای فوق در صحیفه ی سجادیّه مراجعه بفرمایید. ( راهنمایی : همین صفحه ، جدول سمت راست ، معارف اسلامی ، صحیفه ی سجادیّه...)

التماس دعا.

بارالها ما را به آنچه رضایتت را در پی دارد موفّق بدار.


اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِيِّکَ الفَرَج.


اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.


66570
نام: چه فرقی میکنه
شهر: هیچ جا
تاریخ: 5/24/2009 9:13:57 AM
کاربر مهمان
  هر کس که در تداوم راه شهیدان همچون شهیدان عمل کند، قیمتش بالاتر از شهیدان است.


تابوت ها را که توی معراج آوردند، صدا زدند که یک مادر شهید بیاید بالا. از جایش بلند شد، مادرانه قدم بر می داشت، پله های معراج را بالا رفت و رسید کنار قبر آجرپوش اول٬ آمد برود توی قبر و استخوان های پارچه پیچ را بگذارد توی قبر که گفتند: حاج خانم این نه، دومی!

رفت کنار قبر دوم، گفتند: ببخشید ولی شما سومی را در قبر بگذارید.

سومی هم به چهارمی رسید. رفت توی قبر چهارم، استخوان ها را به بغل کشید و آرام توی قبر گذاشت.

نمی دانست سرّ آن که اولی و دومی و سومی نشد چه بود، فقط حس مادرانه اش می گفت:

چهارمی هوای مادرش را کرده بود.

یا علی و یا فاطمه
66569
نام: چه فرقی میکنه
شهر: هیچ جا
تاریخ: 5/24/2009 9:11:02 AM
کاربر مهمان
  عشق يعني آنچه مي بيني شدن ، در روايت سيد آويني شدن


خودش را روي خاك رها كرده بود و در حالي كه اشك مي ريخت با يك كارد ميوه خوري زمين را مي كند. رفتم جلو، گفتم: داداش دنبال چيزي مي گردي؟ چيزي گم كردي؟

نگاه معنا داري به من كرد و گفت: من را كه توي تفحص راه نمي دهند، بگذار لااقل به همين اندازه كاري كرده باشم.

بهش قول دادم از اين به بعد به نيابت از او هم كار كنم. اين حرف مثل جرعه اي آب خنك در آن گرماي طلائيه بود. صدايش كردند. سوار اتوبوس شد و رفت، اما معلوم بود دلش را جا گذاشته. اولين شهيد را كه در هور پيدا كرديم، روي كفنش نوشتم:

به ياد همه ي آنهايي كه دلشان با ماست.

یا علی و یا فاطمه
66568
نام: چه فرقی میکنه
شهر: هیچ جا
تاریخ: 5/24/2009 9:06:31 AM
کاربر مهمان
  یک شهید پیدا کردیم، طرف های سه راه شهادت.

هیچی هم راهش نبود. نه پلاک، نه کارت شناسایی. فقط یک قمقمه هم راهش بود؛ پر آب.

روی قمقمه چیزی نوشته بود. قمقمه را شستیم تا بتوانیم بخوانیمش. نوشته بود :

قربان لب تشنه ات یا حسین(ع).

یا علی و یا فاطمه
66567
نام: چه فرقی میکنه
شهر: هیچ جا
تاریخ: 5/24/2009 9:05:15 AM
کاربر مهمان
  قمقمه اش هنوزآب داشت. نمی خورد. ازسرکانال تا تهش هی می رفت ومی آمد، لب های بچه ها را با آب قمقمه اش ترمی کرد.

ریگ گذاشته بود توی دهنش که خشک نشود، به هم نچسبد.

یا علی و یا فاطمه
66566
نام: چه فرقی میکنه
شهر: هیچ جا
تاریخ: 5/24/2009 9:04:12 AM
کاربر مهمان
  تانکرآب رسیده بود. نمی توانست بیاید توی تنگه. پشت یک تپه ایستاده بود؛ بیست وپنج، شش متریمان.

- اخوی پاشو. پاشو دیگه. تورو خدا پاشو. آب رسیده. اوناهاش. پشت اون تپه س. ببینش. پاشو توروخدا.

چند متربیای می رسی به آب. مگه نمی گفتی آب می خوای؟ پاشودیگه.

گریه م گرفته بود. ازحال رفته بود. هرچی صداش می کردم جوابم را نمی داد.

یا علی و یا فاطمه
66565
نام: چه فرقی میکنه
شهر: هیچ جا
تاریخ: 5/24/2009 9:03:22 AM
کاربر مهمان
  آب آسایش گاه را قطع کردند. آب را جیره بندی کردیم. کل آبمان توی یک سطل بود. به هرنفرپنج تا قاشق می رسید. سهم آن روزرا خوردیم وخوابیدیم.

بیداربودم. خودم را زده بودم به خواب.

یکی بلند شد برود آب بخورد. به خودم گفتم بی خیال. شتردیدی ندیدی. شاید طفلکی خیلی تشنه ش شده.

تا دم سطل هم رفت. نخورد. برگشت توی جاش خوابید.

یا علی و یا فاطمه
66564
نام: چه فرقی میکنه
شهر: هیچ جا
تاریخ: 5/24/2009 9:02:04 AM
کاربر مهمان
  رفته بودند پی مجروح های دیشب. حالا برگشته بودند، دست خالی. گریه می کردند.

- پس چرا دست خالی؟

می گفتند که همه شهید شده بودند. حتی آن هایی که فقط یک ترکش کوچک خورده بودند. هرکی نتوانسته بود دیشب خودش را بکشد عقب شهید شده بود.

- تیرخلاص زده بودند به شون؟

- نه، ازتشنگی.

یا علی و یا فاطمه
66563
نام: چه فرقی میکنه
شهر: هیچ جا
تاریخ: 5/24/2009 9:01:07 AM
کاربر مهمان
  باد ماسه ها را می پاشید به سروروی بچه ها.

آن ها که زخمی شده بودند می دانستند دیگرآبی درکارنیست.

دهنشان پرازشن وماسه شده بود. به هرکدامشان که می رسیدی، می گفت :
تورو خدا حالا که آب نیست، لااقل این ماسه ها روازتوی دهنم پاک کن

یا علی و یا فاطمه
<<ابتدا <قبلی 6663 6662 6661 6660 6659 6658 6657 6656 6655 6654 6653 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved