شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
65982
نام: sara
شهر: از ت
تاریخ: 5/6/2009 9:46:17 PM
کاربر مهمان
  سلام به همه:
سلام به ايمان و آرزوي بهبودي هر چه سريعتر براي دخترشون
سلام به مريم و آقاشهاب گرامي و تشكر از تشويقشون...متقابلا منم استفاده ميكنم از مطالب پر بارتون............اينروزا حس ميكنم ديگه حرفاي دلم بدرد اين سايت نميخوره و به ناچار از مطالب كپي شده استفاده ميكنم........

ناشناس گرامي از شهر غريبستان حرفاتون از يه جنسيه كه دوباره دل مارو هم يه جورايي هوايي كرده.....................................................
...................حيف كه هنوز عاشق عاشق نيستم خودمو ميگم چون بعضي وقتا بجاي اباد كردن خراب ميكنم.....ميگن عاشقا فقط ميسازن فقط آباد ميكنن...

گفت اي جانان من،من عاشقي دلخسته ام
رهرو ديرينه ام، عهد رفاقت بسته ام

گفتمش زين پيشتر هم عهد ها بربسته اي
گفت بهر عشق تو آن عهد ها بشکسته ام

گفتمش آئين عشق و مهر ورزي خوانده اي؟
گفت افلاطون شدم ،دست حريفان بسته ام

گفتمش از درد هجر و سوز غم داري خبر؟
گفت از تکرار اين درد مکرر خسته ام

گفتمش زين درد و غم پشت فلک مي شکند
گفت: من کوهم به پاي عشق تو بنشسته ام

گفتمش بر پاکبازي تا کجا داري نظر؟
گفت تا آنجا که از قيد تعلٌق رسته ام

گفتمش آوارگي هم رسم و راه عاشقيست
گفت من زين پيشتر بار سفر بربسته ام

گفتمش دريا دلي هم در مرام عاشقست
گفت اقيانوس دل را موج ها بشکسته ام

گفتمش اين سر سپردن تا کجا دارد دوام ؟
گفت گر رخصت دهي تا پاي جان بنشسته ام

با اين شرح حال نميدونم شايد بقول يكي فقط فكر ميكنم كه اسطوره عشق شدم.....خودمو ميگم...باور كنيد...
65981
نام: سامان
شهر: تهران
تاریخ: 5/6/2009 8:55:51 PM
کاربر مهمان
  سلام
از کودکی همیشه دنبال یک رفیقی می گشتم تا با مرام باشه و من رو در سختی ها تنها نگذارد اما دریغ از این که با مرام ترین و بهترین آنها در کنارم بود و من خبر نداشتم
اون هم فقط خدا بود و بس
فقط خدا
التماس دعا
65980
نام: یاس سفید
شهر: کوچه بنی هاشم
تاریخ: 5/6/2009 7:38:40 PM
کاربر مهمان
  وأعوذُبِكَ مِن شرنَفسي وَهَمَزات الشياطين

بنام كريم كارسازورحيم بنده نواز

ماجراي گل ياس سفيد من، يه ماجراي طولانيه .

خيلي دوست داشتم همه ماجراشوبراتون بگم.

ولي وقت نيست وبه اندكي اكتفامي كنم .

گل ياس سفيدمن كه خيلي دوستش دارم هرسال ازارديبهشت ماه گل مي دادتادي ماه ومنم

هرروزباديدن گلهاوبوكردن ونوازش ياس سفيدم دل شادمي شدم .

هروقت دلم مي گرفت كنارگل ياس سفيدم مي نشستم و

براش روضه حضرت زهرا(س) مي خوندم .

هميشه مواظب بودم كه مباداياس سفيدم بعدازبازشدن،چون عمركوتاهي داره

روي زمين بيفته .

وقتي كه ياس سفيدم بازمي شدموقع نمازدرسجاده ام مي ريختم وباعطرياس سفيدنماز

مي خوندم . بعضي وقتهاهم يه عالمه ياس سفيدبه مسجدمي بردم ودرسجاده ي دوستانم

مي ريختم وهمه حسابي حال مي كردند.

وقتي ياس سفيدم نيلي مي شددرظرفي كه به اسم حضرت زهرا(س)مُزيّن شده بودمي ريختم و

حفظشون مي كردم وهروقت دلم روضه مي خواست فقط به اين ياس هاي نيلي شده نگاه

مي كردم واشك مي ريختم .

اينكه ازنام حضرت زهرا(س) چي شدكه به نام حضرت رقيه (س) تغييرنام داده شدبماند.

هميشه دهه ي اول فاطميه يه عالمه گل مي دادودهه ي دوم اصلاگل نمي داد .

هيچوقت حكمتش رونفهميدم .

وقتي گل مي داد، وقتي باسربه روي زمين مي افتادوقتي نيلي مي شد


خيلي چيزارواحساس مي كردم وهرروزعشق من به مادرسادات بيشترمي شد .

تااينكه پارسال ايام فاطميه من شديداًبيمارشدم وگلم نيزيه عالمه گل داده بود.

من به گلم نگاه مي كردم وناله مي كردم واشك مي ريختم .

درست شب شهادت خانم فاطمه زهرا(س)بودكه من ازشدت دردوبيماري حتي نمي تونستم قدم ازقدم بردارم .

دونفركمكم مي كردندتابعدازناله وفريادقدمي برمي داشتم .وروزشهادت مادرسادات هم

منوعمل جراحي كردندوبعدازاون چون چندماه بيماربودم وبيمارستان و.....

ديگه نتونستم به ياس سفيدم رسيدگي كنم تااينكه اون هم ازبعدازفاطميه گل ندادوتمام برگهايش

ريخت وفقط چوب خشكي ازاون برجاماند.

وقتي كه حالم بهترشدخاكش روعوض كردم وكلي بهش رسيدگي كردم امازنده نشد.

همه مي گفتندولش كن ديگه اين سرحال نمي شه . خيلي دلم گرفته بود.

امانااميدنشدم ويكسال صبركردم .

بااومدن بهارگلهاي منزلمون همه سبزشدن وبعضي هاشون هم گل دادند.اماياس سفيدمن هيچ

جوانه يا حتي برگي نداد.

تااينكه چندروزپيش باتعجب ديدم 2تاجوانه سبززده . اصلاباورم نمي شد.

خيلي خوشحال شدم وديدم درنااميدي واقعاً بسي اميداست .

حالادعامي كنم تافاطميه زودتررشدكندوگل بدهد.

چون من دلم مي خواهدفاطميه باياس سفيدم روضه بخونم واشك بريزم .

حالاديگه حتمافهميديدكه چرااسم ياس سفيدروبراي خودم انتخاب كردم .

درست حدس زديد:

گل ياس سفيدم حلقه ي اتصال من بامادرآسموني ام هستش . وهرروزعشق منوبه ايشون


زيادمي كنه .

بخاطرهمين ياس سفيدموخيلي دوست دارم .

حرف دل هم حلقه اتصال من باشهداست . بخاطرهمين حرف دل رودوست دارم .

گلهاي معطرحرف دل يعني بچه هاي آقاسيدمرتضي هم بامطالبشون منوبه شهدانزديك

مي كنندبخاطرهمين خيلي دلتنگشون مي شم .

واماسقاخونه كه عجب مكان مقدسي ست . منوبه خدامي رسونه
65979
نام: ملیحه
شهر: .
تاریخ: 5/6/2009 7:17:48 PM
کاربر مهمان
  یا هو

در پاسخ دعوت غزاله خانم از کرج در نوشتن آیات آرامشمان

من شخصاً با خواندن این آیه دلگرمی خاصی پیدا می کنم.

بسم الله الرحمن الرحیم
...ما ودعک ربک و ما قلی
پروردگارت هرگز تو را به حال خویش رها نکرده و ...

*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/

و اما برای هستی....

هستي سلام.

هستي ازنوشته هایت فهمیدم که چه طرز فکری را دنبال می کنی؟ نوشتی چندين سال پيش زنها زنداني بودند و مردها زندان بان و حالا چند ساليست كه وضع تغيير كرده حالا ديگر زنها سه دسته شدند عده اي هنوز زنداني و مردها هنوز زندان بانند .و شاید هم از زندان خارج شدند و مردها را زنداني كردند و حالا خود زندان بانند . و اما گروهی كه مطلوب توست : از زندان بيرون آمدند بعد از اینکه حق مرد ها را گذاشتند کف دستشان، با او همراه شدند و با هم زندگي جديد و خوبي را آغاز كردند .
اما در كيش من صحبت از زني مي شود كه در كاخ طاغوت نه تنها طاغوتي نبود بلكه آزاده اي بود كه بر طاغوت زمان شوريد و دليرانه قطعه قطعه شد. از زني برايم گفته اند كه پاكدامني اش معجزه آفريد. 1400 سال پيش تاريخ من شاهد زني بود كه ثروت فراوانش را به پاي عقيده استوارش ريخت . پيامبر دين من با شنيدن نام او اشك از چشمانش جاري مي گشت و مي فرمود : كجا مانند خديجه پيدا مي شود هنگامي كه همگان مرا تكذيب كردند او مرا تصديق كرد خديجه زني بود كه خداوند بهشتي بودن او را به من بشارت داد ....
و فاطمه آه فاطمه که این روز هایم حزن و اندوهش هست ... پيامبرم بر دستانش بوسه زد و او چه شايسته حق بوسه را ادا كرد و هجده سال شگفتي آفريد . چگونه مادر پدر بود . چگونه در شعب ابي طالب مبارز بود . چگونه غدير را يادآوري مي كرد . چگونه فدك را فرياد مي زد . چگونه علي را ياري مي داد. اشكش، چگونه شمشيرش بود . و حسينش چگونه خون خدا بود و در پايان چگونه دليرانه شهيد شد ، پاياني براي آغاز . آغازي بر جاودانگي. و زينبي که از دامان او برخاست ، پیامی را فریاد کرد در کل زمان ها ، طنین انداز در کل مکان ها .
در آيين من مردان از دامان زنان به معراج مي روند . زن و مرد در آئين من لباس و زينت همند . آن دو فرزانه دين من در خانه گلي خود ، يكديگر را - عشق من - مي خواندند. خبر از زنداني و زندان بان هيچ نیست.
نوشته ای كه حالا درکانادا زندگي مي كني ومعلومه چقدر ياد آوري آن روزها كه در ایران و در هواي گرم مجبور بوده اي مانتو و روسري بر تن كني ناراحتت مي كند و حالا چقدر اوضاع بهتر است كه هوا گرم است و تو مجبور نيستي روسري و مانتو بپوشي ومی توانی طوری لباس بپوشی که کمی کمتر گرمت شود واز آن خنکا برای هم وطنان اسیر گرمای خود پیام oh so sorry for u ; بفرستی
اما من؛ من در همین کره ی خاکی درگرمترین جای ممکن روزگار می گذرانم و احتمالاً حجابي كه به اختيار برگزيده ام از آنچه تو مجبور بوده اي رعايت كني بيشتر است و در گرمترين روزهاي سال كه سهل است، حتي روي خط استوا هم حاضر نيستم حجابم را كنار بگذارم. آري هوا خيلي گرم است. و من ساعتها زير آفتاب سوزان رفت و آمد مي كنم حجابم ريشه در عقيده ام دارد و حافظ حيثيت و شرف انسانيم و نشانه بيداريم است . عقيده ام بستني يخي نيست كه با چند درجه افزايش دما وا برود. امواج نامرئي هيچ ماهواره اي در عالم قادر به مسخ كردن من نيست . من انسانم و دماي هوا تعيين كننده ميزان حجاب من نيست . من به اين دنيا نيامده ام كه راحت و ولن
65978
نام: انتظار
شهر: مشهد
تاریخ: 5/6/2009 6:59:18 PM
کاربر مهمان
  من دختری هستم ۲۷سال در سن۳سالگی پدرمو از دست دادم علت مرگش اعدام مواد مخدر به همین دلیل تا حالا ازدواج نتونستم بکنم تا این که پسر دائی که پدر ایشون نیز مانند پدر من اعدام شده به من ابراز محبت کرد ایشون تازه از اعتیادترک کرده بود من هم قبول کردم ولی دوباره شروع کرد نمیدونم چطور کمکش کنم براش دعا کنید که به عقل بیاد واسه منم دعا کنیدکه به راه راست هدایت بشم ازگناهان من درگذرد التماس دعا
65977
نام: گمنام
شهر: کاشکی کربلا
تاریخ: 5/6/2009 6:46:01 PM
کاربر مهمان
  السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)
شهادت شکوفه ی عصمت
دختر نبوت همسر ولایت مادر امامت بی بی دوعالم
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت باد.
ما در دو جهان فاطمه (س) جان
دل به تو بستیم محبان تو هستیم
نظر کن به عنایت به فردای قیامت
بی بی دو عالم فاطمه(س)جان ما را فراموش مکن که اگر چنین شود فنا خواهیم شد
65976
نام: سبكبار
شهر: يه كوشه دنيا
تاریخ: 5/6/2009 6:33:58 PM
کاربر مهمان
  سبيده از آمل ،،،دعاهايت به اجابت خير برسه باذكر صلواتي بر فاطمه س صلواتي بفرستيد
65975
نام:
شهر:
تاریخ: 5/6/2009 6:19:36 PM
کاربر مهمان
  و سلام نام خداست
آمده ام
جامانده ام
ديده ام اما به اندازه ي لطفش نه به اندازه ي تلاشم
در حسرت بيداريم
و دستي كه مرا بشارتي دهد از او
كه بودو نبود است.
.......
......
.......



ارديبهشت گرامي تولدتان مبارك. نامدار و پايدار باشيد.
ايمان گرامي سلامتي شما و ساير بيماران آرزوي قلبي من است.
هستي عزيز از كانادا بيشتر فكر كن..........
سپيده عزيز بي نهايت خوشحالم ان شاءالله هميشه سلامت باشند.
سبكبار عزيز صلواتهاتون بهم آرامش مي ده. دلت هميشه آروم و پاك باشه صلوات....
سيد بزرگوار خيلي ازت التماس دعا دارم بد جور گرفتار خودم هستم تو رو خدا دعام كن.
دوستان عزيز كم نوشتن من دليل بر بي حرف بودنم نيست دوستدارم بيشتر بخونم شايد ،كه حتماً بيشتر جوابهام رو از حرفاي بقيه مي گيرم.
براي آرامش همه دعا مي كنم براي منم دعاكنيد.
ايمان گرامي، شهاب بزرگوار، مريم عزيز،‌منتظر ارجمند، خواهر عزيز سپيده، مسافر گرامي، برادر گرامي مقداد، ارديبهشت گرامي و تمام دوستان بزرگوار همه شمار رو دوست دارم و از شنيدن برطرف شدن مشكلاتتون واقعاً لذت مي برم.
هممون با دعاي صاحبخونمون عاقبت بخير بشيم صلوات...
التماس دعاي فراوان
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
65974
نام: hasty
شهر: mashhad
تاریخ: 5/6/2009 5:52:15 PM
کاربر مهمان
  سلام به همه شما
من تازه همین الان با این صفحه روبرو شدم
حرف از حرف دل که نگو و نپرس
خیلی وقت به پسری دل بستم از روز اول اشنایی تا الان نشده حتی به مدت یک دقیقه بهش فکر نکنم شب و روز جلوی چشمم بی نهایت دوسش دارم او هم منو دوست داره ما می خوایم با هم ازدواج کنیم ولی هنوز نشده خانواده او و حتی من یعنی به زبان ساده تر بگم همه موضوع ما رو می دونند اگه این حرف ها رو زدم قصدم این بود که برام دعا کنید تا همه مشکلاتم به امید خدا و امام رضا و دعای خیر پدر و مادرم و ...........حل شود و من هر چه زودتر با ......ازدواج کنم از این که منو به محفل گرمتون راه دادین متشکرم
65973
نام: توبه کننده
شهر: زیر محبت خدا
تاریخ: 5/6/2009 5:21:48 PM
کاربر مهمان
  خدایا منو ببخش.
<<ابتدا <قبلی 6604 6603 6602 6601 6600 6599 6598 6597 6596 6595 6594 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved