اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
65942 |
نام:
فاطمه
شهر:
تهران
تاریخ:
5/5/2009 8:02:40 PM
کاربر مهمان
|
دیروز معلممان زنگ انشا برای موضوع روز معلم انشای یکی از معلم هایش را برایمان خواند از روزهایی که در روستا درس می داده خیلی قشنگ بود بعد از کلاس انشایش را گرفتم و دلم نیامد برایتان ننویسم:
آنکه از رگ و ريشه آموزگار است همه چيز را تنها در ارتباط با شاگردانش جدي ميگيرد(نيچه)
به آن روزها فکر ميکنم ،
بايد معلم بچه هايي ميشدم که در کودکي درد و رنج بزرگسالي را به دوش ميکشيدند و در بزرگسالي آرزوهاي برآورده نشده کودکيشان را از فرزندانشان پنهان ميکردند ، معلم دختراني که با دستاني پر نقش و نگار سوي چشمشان را پاي دار قالي ميگذاشتند تا هنرشان زينت بخش خانه هاي ديگران باشد و مژده نان براي سفره خانواده .
معلم کودکاني که زاده رنج و درد بودند اما اميد و حرکت سرود جاري لبانشان بود ، کساني که سخت کوشي و سخاوت را از طبيعت به ارث برده بودند . آنها کسي را ميخواستند از جتس خودشان ، کسي که بوي خاک بدهد ، کسي که معني فقر را بداند ، رفيقي که همبازيشان شود و آرزوهايشان را باور کند . با آنها بخندد و با آنها بگريد . آنها يک دوست ، يک سنگ صبور ، يک هم راز ميخواستند که مثل خودشان بيقرار ساعتهاي مدرسه باشد کسي که به ماندن فکر کند نه رفتن .ديري نگذشت که در کنار آنها خود را نه معلم که محصلي ديدم که خيلي دير راه مکتبش را يافته بود .
کتابها را بستم که مبادا مرگ و نااميدي از لاي سطور سياهشان به حلقه شادي و دنياي آرزوهايشان رسوخ کند ، هر روز کلاس را به دست آروزها و روياها ميسپرديم و با داستانهاي مختلف صفا ميکرديم .همراه با داستان " مسافر کوچولو " براي يافتن دوست به سفر ميرفتيم تا آنها لذت سفر را در رويا تجربه کنند و من با مردم بودن را در ميان آنها تمرين نمايم . هر داستاني را که ميخواندم نقش قهرمانانش را به آنها ميدادم غافل از اينکه هرکدام از آنها قهرمانان داستان پررنج و درد زندگي خود بودند . هر روز براي چند ساعت ، رنج نابرابري ها و درد ناملايمات را پشت ديوارهاي مدرسه به دست فراموشي ميسپرديم و روبروي هم مينشستيم . گرمي کلاسمان بوي نان گرمي بود که دسترنج پدر بود و مادر آن را در طبق " اخلاص و سادگي " ميگذاشت و به مدرسه مي آورد تا ظهر ، سير از ديدار هم ، کوچه هاي پر فراز و نشيب زندگي را براي انجام تکاليفمان بپيمائيم و تا فرداي ديدار هر کدام به دنبال مشق و تکليف زندگي پي راه خود ميرفتيم .
"کاوه" با آن جثه نحيف اما استوارش نهار نخورده به جاي پدر بيمارش چوپان ميشد و غروب هنگامي که گوسفندان را به روستا برميگرداند ، مادر با لبخندي به پيشواز نان آور خانه ميرفت تا خستگي کاوه و کرم طبيعت را برکت نام دهد و از پستانهاي گوسفندان بدوشد و براي فروش راهي شهر کند و کاوه سرمست از رضايت مادر لبخندي ميزد و به کيف مدرسه و تکاليف فرداهايش چشم ميدوخت و لبخند زيبايش رنگ ميباخت.
و .... "ليلا" با آن چشمان پرسشگر و نگاهي که تا اعماق وجود فکر آدمي را براي جواب روياهايش جستجو ميکرد کيف مدرسه را که زمين ميگذاشت ، دوک نخ ريسي را برميداشت تا او هم کمکي کرده باشد به مادر ، براي يافتن نان فردا ، و دوک را همراه با آرزوهاي کوچک و بزرگش در دست ميچرخاند تا ته اش باريک شود چون رشته هاي لطيف خيال او و باز دوک را ميچرخاند و ميچرخاند تا شايد روزي دنيا به کام او و مادر تنهايش بچرخد .
و ... "فرياد" با ديدن تکه ابري به پشت بام خانه ميرفت و کاهگل آماده ميکرد تا مبادا چکه هاي باران قالي کهنه اشان را
|
|
65941 |
نام:
انسیه
شهر:
تنهایی وانتظاروامیدو...یاالله
تاریخ:
5/5/2009 7:34:04 PM
کاربر مهمان
|
سلام
در کلاف اضطرابم سرنخی پیدا نشد
دستی از جنس خدا عقده گشای مانشد
دفن شد در سینه ام احساس زیبای وصال
خواستم طوفان کنم در عاشقی اما نشد
کوله بارم مملو از بوی غریب گریه است
هرچه کردم خنده ای در بقچه من جا نشد
بعد از این در کوچه های بی کسی پر میزنم
طفل احساسات من از خانه ای ماوا نشد
اشک هم پا میکشد از مرزهای آه من
هیچ از دل رفته ای ،مانند من تنها نشد
با نگاه آبی تو غرق احسان می شوم
قطره ای بی التفات چشم تو دریا نشد
مرهم عشق تو را بر روی بالم می کشم
ورنه بی امداد دستت هیچ بالی وا نشد
پس بزن این ابرهای تیره را ای آفتاب
قسمت دلهای کز کرده به جز سرما نشد
با طلوع آفتاب مغرب عشقت بیا
بی حضورت هرچه کردم زندگی زیبا نشد
*****اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم*****
|
|
65940 |
نام:
فاطمه
شهر:
نمیدونم
تاریخ:
5/5/2009 6:48:14 PM
کاربر مهمان
|
سلام نمیدونم چی بنویسم میخواستم درد دل کنم ولی دیدم بقیه مطلب نوشتن منصرف شدم
|
|
65939 |
نام:
ملیحه
شهر:
شیراز
تاریخ:
5/5/2009 6:14:54 PM
کاربر مهمان
|
به نام صاحب زندگی
آقا سید شهید سلام
انشالا که تمام یاران آقا سید در صحت و سلامت باشند
اردیبهشت گرانقدر تولدتون مبارک انشالا سالها در سایه حق زندگی عاشقانه و نزدیک به خداوند داشته باشید
آقا شهاب گرامی مرسی از حرفای زیباتون ولی خدایی بعضی وقت ها آدم از امر و نهی های بیمورد و تعصب کورکورانه که اسمش رو دلواپسی میزارن خسته میشه و دوست داره همه چیزو بزاره و بره، که به لطف خدا من حتی جرات رفتنم ندارم، تمام ناراحتیم ده دقیقه ای دود میشه و بعدش دوباره لبخند میزنم
ایمان بزرگوار شاید باور نکنیدولی من بی هیچ شناختی خودم رو به شما نزدیک میبینم شاید مثل خواهرم و خدایی حرفاتون رو دوست دارم انشال زودتر بیماری ها از شما و تمام بیماران دنیا جدا شند به حق بانو فاطمه زهرا (س)
الهی دل در گرو توست دوستت دارم
|
|
65938 |
نام:
مریم خیلی تنهام
شهر:
اندیشه
تاریخ:
5/5/2009 5:37:31 PM
کاربر مهمان
|
همگي خسته نباشيد اميدوارم تا فردا صبح كه ميام تو سايت همه خندان و شاد باشيد تورو خدا امشب هركي دلش شكست منو دعا كنه فكر ميكنم به دعاي شما نيازمندم اگه كه حاجت روا نشم فكر ميكنم به راه بد كشيده خوام شد ميدونيد كه چي ميگم تورو خدا دعا كنيد تكليفم زودتر روشن بشه .
ميترسم زماني بياد كه بگم خدا توبه نزاريد اون لحظه واسم پيش بياد تورو خدا شفاعت منو پيش خدا بكنيد به حق ابروي ابوالفضل دعام كنيد
|
|
65937 |
نام:
میم
شهر:
صفا
تاریخ:
5/5/2009 5:29:00 PM
کاربر مهمان
|
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام علیکم جمیعا
بدون هیچ مقدمه ای ، شرح غزلیاتم را تقدیم می نمایم.
اما از آنجا که این غزل ، خیلی روان و روشن است ،
فقط درباره دو بیت از آن،مختصر توضیحی عرض می کنم.
بیت سوم، که رسما ابطالش را اعلام می کنم.
چرا که بر ما از کجا معلوم....؟؟؟
و بیت چهارم ، این بیت را برای
سردر سازمان ملل متحد سروده ام.
بدان دلیل که از قرار مسموع
گویا آن شعر سعدی (علیه الرّحمه) در آنجا رویت نشده
و یا اصلا از ابتدا نصب نشده....!!!
و در این بیت به شرق و غرب اشاره ای لطیف شده است
و خوی خشونت طلبی و ستیزه جویی
مورد نکوهش قرار گرفته است ،
و اگر دقت کنیم ، معمولا فیلم های شرقی از نوع اول
و فیلم های غربی از نوع دوم است.
و در مصرع بعد ، با بیانی خیلی ساده می گوید :
این کارها زشت است...
چقدر ساده و زیبا...
با تشکر
التماس دعا
دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم
با کافران چه کارت گر بت نمی پرستی....؟؟؟
|
|
65936 |
نام:
فرزند آدم
شهر:
کره خاکی
تاریخ:
5/5/2009 5:01:27 PM
کاربر مهمان
|
به نام سلام،با اینکه قصد ونیت شما را از این کار نمیدانم ولی خوب یه کم از حرف این دل تنگم را براتون می نویسم،بگذارید از گمراهیمان بگویم از جهلی که درآن به سر می بریم از دنیای ذلت باری که برای خودمان ساخته ایم، از اسارتی که دچارش شده ایم واز آن آگاه نیستیم،ما برای امری دیگر به اینجا فرا خوانده شدیم ولی آنچنان سرگرم بازی شده ایم که مسئولیتمان را فراموش کرده ایم،به نظر شما ما باید چگونه با پروردگار خود روبرو شویم،با چه زادی قدم به جایی بگذاریم که از زمان ورودمان به اینجا به دنیایی دیگر فرا خوانده شده ایم،هر چند این چیزها ممکنه برای خیلی ها خنده دار باشد، بله چون ما آدمیان همیشه برای کتمان حقیقت وخرد کردن آن ،به آن میخندیم در حقیقت ما خودمان را به تمسخر گرفته ایم چون توانایی حرکت با حقیقت را نداریم.
نمیدانم اگر اکنون به ما بگویند که تا فردا دیگر زنده نیستیم،تکلیفمان را چگونه با خودمان حل می کردیم، کاش ما آدمها به جای فکر کردن به مسائل پیش پا افتاده به فکر این بودیم که همدیگر را از منجلاب دنائت این دنیا نجات دهیم،به امید اینچنین روزی.
|
|
65935 |
نام:
شهاب
شهر:
امید به رحمت خدا
تاریخ:
5/5/2009 4:57:39 PM
کاربر مهمان
|
.:: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَي فاطِمَةَ و اَبوُهَا وَ بَعلُها وَ بَنوُهَا وَالسِّرّ المُستَودَعِ فيهَا بِعَدَدِ مَا اَحَاطَ بِهِ عِلمُك ::.
.:: بارالها ،( از ما) درود و سلام فرست بر (مادرمان) خانم ، حضرت زهرا(سلام الله عليها) و بر پدر (بزرگوار)ش و بر همسر (گرانقدر)ش و بر دو پسر (ارجمند)ش به شمار آنچه كه بر آن احاطه دارد دانايي ات. ::.
*سوم جمادی الاولی ، سالروز شهادت امّ ابيها ، مادر همه ي خوبي ها ، خانم حضرت فاطمةالزّهرا(سلام الله عليها) و ايّام فاطميّه ي اوّل ، سوگواري آن بانوي دو دنیا را به محضر مبارك آقا امام زمان(عج) و شما خوبان ، تسليت عرض مي نمايم.
نواي دلنشین و زيبای * ببار ای بارون ، ببار * را با صداي حاج محمود كريمي در آدرس ذيل بشنويد:
http://www.beheshtian.mihanblog.com
* * *
به مناسبت ایّام فاطمیّه ی اوّل در وبلاگ گروهی * شهدای گمنام* به روز هستیم.
http://www.bmz14.parsiblog.com
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِيِّکَ الفَرَج.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
|
|
65934 |
نام:
سبكبار
شهر:
يه كوشه دنيا
تاریخ:
5/5/2009 4:29:18 PM
کاربر مهمان
|
ايمان ازتوكل....موفق وسربلند درتمامي امور باشي صلواتي بفرست
|
|
65933 |
نام:
سبكبار
شهر:
يه كوشه دنيا
تاریخ:
5/5/2009 4:17:03 PM
کاربر مهمان
|
مليحه ازشيراز،بحق صاحب الزمان عج امورت بخير شه ودلت شاد صلواتي بفرست
|
|