شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
6412
نام: علی
شهر: تهران
تاریخ: 2/15/2005 1:07:27 PM
کاربر مهمان
  سلام به همه

روز شمار محرم
روز هفتم:


پس از آن كه عمر بن سعد وارد كربلا گرديد، پيكي به نزد امام حسين(ع) فرستاد و از آن حضرت پرسش كرد، كه به چه منظوري به اين ديار روي آورده است و امام حسين(ع) در پاسخش فرمود: آمدن من به اين سرزمين به خاطر دعوت همشهري هاي شما بوده است، كه با ارسال هزاران نامه، مرا به سوي خود خواندند. هم اينك اگر از ادامه حركت من ناخرسنديد، من اصراري بر آن ندارم و حاضرم برگردم.

عمر بن سعد، پس از دريافت پاسخ امام حسين(ع)، دلگرم و به ايجاد صلح و سازش اميدوار گرديد.

از آن پس ميان امام حسين(ع) و عمر بن سعد، پيام هاي ديگري نيز مبادله و موجب فروكش كردن حساسيت هاي ابتدايي و كاستن خصومت طرفين شد.

امّا عبيدالله بن زياد، عامل يزيد بن معاويه در كوفه، كه بر جريان كربلا و نحوه رفتار عمر بن سعد با امام حسين(ع) إشراف و نظارت داشت، حاضر به مصالحه و پايان ماجرا بدون خون ريزي نبود و تلاش مي كرد كه اين أمر را سخت تر و حادتر نمايد.

بدين جهت، در هفتم محرم نامه اي براي عمر بن سعد نوشت و به وي دستور داد كه بر امام حسين(ع) سخت گيرد و ميان وي و آب فرات حايل گردد و نگذارد كه آن حضرت و يارانش از رود فرات استفاده كنند، تا در فشار قرار گرفته و تسليم گردند.

عمر بن سعد كه به خاطر دلبستگي به حكومت "ري" ، حاضر به انجام هر كاري شده بود، فرمان عبيدالله را بي درنگ به اجرا در آورد و عمرو بن حجّاج زبيدي را با پانصد سواره نظام، موكل آب فرات نمود، تا از دسترسي ياران امام حسين(ع)، به شريعه فرات جلوگيري نمايد.

سپاهيان عمر بن سعد از روز هفتم محرم، با شدت تمام از آب فرات مراقبت كرده و مانع دستيابي ياران امام حسين(ع) به آن شدند.

وليكن علي رغم سخت گيري و تلاش پي گير آنان، ياران امام حسين(ع) تا شب عاشورا از تاريكي شب استفاده كرده و خود را به رود فرات رسانيده و آب خيمه ها را تامين مي كردند. حضرت عباس بن علي(ع)، كه در دليري، غيرت و وفاداري، ضرب المثل دوستان و دشمنان بود، در آب رساني خيمه ها پيش گام و بسيار كوشا بود.(1)


نك: الارشاد (شيخ مفيد)، ص 434؛ بحار الانوار (علامه مجلسي)، ج 44، ص 315 و ص 389؛ كشف الغمه (علي بن عيسي اربلي)، ج2، ص 226 و منتهي الآمال (شيخ عباس قمي)، ج1، ص 335


پس از آن كه قيام مخالفان بني اميه، فراگير و سراسر عالم اسلام را در بر گرفت، ابومسلم خراساني شهرهاي شرقي اسلام، يعني افغانستان، خراسان و شهرهاي مياني، مركزي و جنوبي ايران را يكي پس از ديگري فتح كرد و قحطبه بن شبيب را كه از داعيان معروف بني عباس و از فرماندهان آنان بود، با سپاهي بزرگ، به سوي عراق گسيل داشت.

يزيد بن عمر بن هبيره كه عامل امويان در عراق، ايران و شرق عالم اسلام بود، در شهر "واسط" واقع در عراق، مستقر و مناطق و نواحي تحت فرمان خود را كنترل مي كرد. عاملان و سپاهيان او پس از شكست از سربازان ابومسلم خراساني، همگي به سوي واسط عقب نشيني كرده و در اين شهر تجمع نمودند. ابن هبيره، سپاهيان خويش را مجدداً سازماندهي كرد و با آرايش جديد آماده دفاع گرديد.

سپاهيان قحطبه، پس از فتح شهرهاي ايران، وارد عراق گرديده و به سوي واسط هجوم آوردند. دو سپاه در مكاني به نام "زاب" ، در بيست و پنج فرسنگي كوفه، با هم روبرو شده و به درگيري پرداختند. نبرد سنگين و سختي ميان آنان به وقوع پيوست و از طرفين، تعداد بي شماري جان باخته و يا زخمي گرديدند، ولي سپاهيان اموي متحمل
6411
نام: سید
شهر: تهران
تاریخ: 2/15/2005 12:48:54 PM
کاربر مهمان
  سلام امیری جان

مشكلت چیست ؟

چرا نگرانی

هر چه می خواهی از امام حسین علیه السلام بخواه.
یا علی
6410
نام: كاوس
شهر: خلخال
تاریخ: 2/15/2005 12:26:05 PM
کاربر مهمان
  بيشتر از نوحه هاي حاج صادق اهنگران در سايت بگاريد
6409
نام: mosoumeh
شهر: vancouver
تاریخ: 2/15/2005 12:13:50 PM
کاربر مهمان
  salam arz miconam be tamamieh dostani ke darin site hamidigar ra yari kardand khasteh nabashid ara miconam ma dar inja heiate tashkil dadim va baradaram ba esme mahdi az shoma khahesh darad ke yek maten va shere asan darmorede moharram az har madahi ke bashad khob ast amma agar az aghaie abdolreza helali bashad behtar ast baradarm az shoma khahesh drad ke yek matni sadeh barayash tahieh conid email barayetan zadam agar mishavad har che zodter ke baradaram bayad harche zodtar bekhanad ghorbane shoma saate khobi dashteh bashid mamnoon


agar mishavad har che zodtar
6408
نام: دكترسیدامید امیری
شهر: ایتالیا
تاریخ: 2/15/2005 11:31:26 AM
کاربر مهمان
  كمكم كنید
6407
نام: دلشكسته
شهر: ایران
تاریخ: 2/15/2005 4:49:42 AM
کاربر مهمان
  خدای مهربونم.چرا همش یه جای كار من باید بلنگه!!!تو بگو چیكار كنم؟؟؟این چرا اینقدر عوض شده؟چرا اینجوری میكنه؟؟؟؟دیگه دوسم نداره؟؟؟؟؟
6406
نام: حسین
شهر: قوچان
تاریخ: 2/15/2005 3:26:20 AM
کاربر مهمان
  تا توانی رفع غم از خاطر غمناک کن

در جهان گریاندن آسان است

اشکی ...؟


6405
نام: تكدلان
شهر: کرج
تاریخ: 2/15/2005 3:04:05 AM
کاربر مهمان
  سلام علیکم...........برادر! در اوج فقر معدن ثروت باش,نترس.....
سبکباران آسوده تر پرواز می کنند....
بگذار خیمه زن بچه ات را بسوزانند. بگذار جسمت را قطعه قطعه کنند;
مگذار اماجانت جز سپیدی رنگی دگر داشته باشد...
می دانم, سخت است ولی گذشت کن برادر...
در این راه می توانی ((حج)) ات را نیمه تمام رها کنی تا حجت را بر همگان
تمام کنی...
می توانی خود بمیری تا دیگران زندگی کنند, عیبی ندارد تقاص گناهانی را بده که دیگران کرده اند, راه دوری نمی رود......
برادر!
شهدات مرهمی است بر زخم مرگ....
و دیگر هیچ...!
فراموش مکن که تنها آنهایی سبز می مانند که سرخ رفته باشند.
چه باک که ((خوب مردن)) اندکی خون می خواهد و جرعه ای اخلاص.
فقط کافی است چیزی برای از دست دادن نداشته باشی...
برادر!
حسین معلم ((چگونه رفتن)) بود و زینب آموزگار ((چگونه ماندن))...
بعد از او خون به دل زینب کردند تا چشمانش در برابر زیبایی ها بسته باشد.
هیهات!
که جز زیبایی ندید و جز ((پیام)) بر لبانش نقش نبست!
راستی برادر!
تو (( خورشید)) را ندیده ای؟!!!
6404
نام: masoumeh
شهر: vancouver
تاریخ: 2/15/2005 2:56:03 AM
کاربر مهمان
  salam arz miconam khedtame hamiyeh shoma azizan enshallah ke hamisheh movafagh bashid
6403
نام: تنهادرغربت
شهر: تورنتو
تاریخ: 2/15/2005 2:47:25 AM
کاربر مهمان
  خدایامگه همه جازمین تونیست ؟
همه جامگه آسمون تو نیست ؟
پس چرااینجابه دادمن نمی رسی ؟
یعنی دیگه اینجا منو نمی بینی ؟ بابا باور كن از من خطاكارتر خیلی هست ..... من كه سرم به زندگی خودم گرمه !
چرا همه درها به روم بسته شده چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
<<ابتدا <قبلی 647 646 645 644 643 642 641 640 639 638 637 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved