اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
5352 |
نام:
سرگشته دیروز ؛اما امروز...
شهر:
تهران
تاریخ:
12/27/2004 8:28:17 PM
کاربر مهمان
|
داد .داد . میدانستم دست رد بر هیچ سینه ای نمیزند.
ترا من سجده سجده میپرستم
كه سر بر خاك بر زانونشستم
|
|
5351 |
نام:
غریبه
شهر:
غم
تاریخ:
12/27/2004 5:40:57 PM
کاربر مهمان
|
سلام
قابل توجه همون بنده خدا
به جرات می تونم بگم تا حالا دست هیچ كسی رو رد نكرده ام كه ایشان دومی باشند
كاش لطفی می كردی
ولی میدونم از دستت بر نمی اید
به قول همون بنده خدا by
|
|
5350 |
نام:
فكر
شهر:
وادی فكر
تاریخ:
12/27/2004 4:42:45 PM
کاربر مهمان
|
افضل العباده ادمان التفکر فی الله و فی قدرته
بالاترين عبادت آنست که در باره خدا و قدرت اون بينديشی
|
|
5349 |
نام:
سارا
شهر:
فثا
تاریخ:
12/27/2004 4:33:38 PM
کاربر مهمان
|
تو را دوست دارم نمی توانم عهد كنم تغییر نخواهم كرد نمی توانم عهد كنم كه خلقیات متفاوت نخواهم داشت اما میتوانم عهد كنم همواره همراهت خواهم بود
اقا امیر انواری ای كاش یه كم دل داشتی خود خواه نبودی
|
|
5348 |
نام:
این دفعه نمیدونم با چه اسمی بگم
شهر:
فقط میخوام منو ببخشی
تاریخ:
12/27/2004 4:07:10 PM
کاربر مهمان
|
سلام به همگی
منم یه بنده خدایی رو میشناسم كه یه روز دست یاری طرف یكی دراز كرد ولی اون با لگد انداختش بیرون
دیگه همه چیز تموم شده تو هم فكرش رو نكن.
ای بازیگر گریه نكن
ما هممون مثل همیم
صبحا كه از خواب پا میشیم
نقاب به صورت میزنیم
یكی معلم می شه و
یكی می شه خونه به دوش
یكی ترانه ساز می شه
یكی می شه غزل فروش
كهنه نقاب زندگی
تا شب رو صورتای ماست
گریه های پشت نقاب
مثل همیشه بی صداست
هركسی هستی یه دفعه
قد بكش از پشت نقاب
از رو نوشته حرف نزن
رها شو از پیله خواب
نقش یك دریچه رو
رو میله قفس بكش
برای یك بار كه شده
جای خودت نفس بكش
می خوام همین ترانه رو
رو صحنه فریاد بزنم
نقابم رو پاره كنم
جای خودم داد بزنم
زیاد دلگیر نشو از نارفیقان
ز دوستان دیده ایم بسیار خنجر
كسی خشكیده خون من رو دستاش
كه حتی یك نفس از من جدا نیست
|
|
5347 |
نام:
علی۵۴۸
شهر:
فعلا شیراز بعدا ...؟
تاریخ:
12/27/2004 3:35:32 PM
کاربر مهمان
|
عشق ممكنه كه با شك و تردید شورع بشه اما با یقین به كمال میرسه...میگی نه.. روزگار خودتو ورق بزن ببین چرا الان اونجایی كه میخواستی نیستی...من برا همه این ناكامیها دلیل دارم اما دیگه تو میدونی كه با این همه دلائل ناقص الخلقه نمیشه ریسك پرواز رو داشت...به راستی چاره چیه؟
|
|
5346 |
نام:
محمد رضا بهمنی
شهر:
تهران
تاریخ:
12/27/2004 3:14:50 PM
کاربر مهمان
|
بنام خدا ...
==========
عرفان خالص ...!!!كوتاهترین راه برای رسیدن به ....
بگذریم ....
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
ایكاش در دل ذره ای شور ونوا بود ...
احوال ما با حالت نی همصدا بود ..
ایكاش شور جنگ در من كم نمیشد ..
این نامرادی شیوه مردم نمیشد ..
ایكاش رنگ شهر بازی ام نمیداد ..
در جبهه یا زهرا مرا بر باد میداد ..
امشب ...
امشب دل از یاد شهیدان تنگ دارم ..
حال وهوای لحظه های جنگ دارم ..
فرسنگها دورم ز وادی محبت ..
با یك دل خسته ز نیش سنگ تهمت ..
مسموم شد ساقی وپیمانه شكسته ..
از بس كه بد ..درب شهادت گشته بسته ..
من ماندم ومتن وصیت نامه پیر جماران ..
من ماندم و شرمندگی از روی یاران ..
من ماندم وشیطان و نفس و جنگهایش ..
من ماندم و شهر وگناه و رنگهایش ..
از زرق وبرق شهر خود نیرنگ خوردم ..
آن معنویتهای جنگ را از یاد بردم ..
خود را به انواع گنه آلوده كردم ..
در راه باطل كوشش بیهوده كردم ..
ازدفتر دل نام ال له پاك كردم ..
دل را بزیر خاك عصیان خاك كردم ..
اكنون ....
اكنون پشیمان آمدم با این تمنا...
یارب نظر كن جرم وعصیانم ببخشا ..
=====
|
|
5345 |
نام:
غریبه
شهر:
غم
تاریخ:
12/27/2004 3:04:26 PM
کاربر مهمان
|
سلام
بنده خدایی را می شناسم كه فكر میكردم هزار تا اسم دارد ولی انگار هزارویك اسم دارد
علاوه بر ان در صدد ارایه هزار چهره
خیلی بد جنسی
خیلی بد جنسی
خیلی بد جنسی
كاش مردم دانه های دلشان پیدا بود
|
|
5344 |
نام:
علي
شهر:
بيرجند
تاریخ:
12/27/2004 1:41:08 PM
کاربر مهمان
|
بالاي تخت يوسف كنعان نوشته اند
هر يوسفي كه يوسف زهرا نمي شود
|
|
5343 |
نام:
طاها
شهر:
ك
تاریخ:
12/27/2004 12:35:17 PM
کاربر مهمان
|
سلام به همگی
صبحتون بخیر
به به چه حرفای قشنگی
به قول یكی :
بنده خدایی رو میشناسم كه دم از عشق پاستوریزه میزد
چی شد عشق پاستوریزه استریلیزه شد
عشق عشق است حتی اگر پاستوریزه باشد
عاشق عاشق است حتی اگر معشوق غیر خدا باشد
خداوكیلی یه حرفایی بزنید كه ماهم بفهمیم
درضمن اینم میگم كه دیگه كسی دچار سوء تفاهم نشه...
منظور از بنده خدایی اینه كه یه نفری رو میشناسم
نه اینكه من خدایی رو میشناسم
اونایی كه باید بفهمن فهمیدن
ممنون
یا علی
|
|