اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
4702 |
نام:
bahareh
شهر:
gonbad
تاریخ:
12/2/2004 2:22:56 PM
کاربر مهمان
|
KHODAYA KOMAKAM KON KE TO KARAM MOAFAGH BASHAM
|
|
4701 |
نام:
دل شكسته
شهر:
كرمان
تاریخ:
12/2/2004 1:54:36 PM
کاربر مهمان
|
میخوام به بیتادر كرمان كه شیرازی هست بگم
دل شكستن مهم نیست مهم اینه كه بتونی دل سی رو بدست بیاری
|
|
4700 |
نام:
مهاجر تنها
شهر:
غم
تاریخ:
12/2/2004 1:34:02 PM
کاربر مهمان
|
سلام مجدد
راستی حالا كه دارم میرم و شاید ممكنه بر نگردم...
خواستم چنتا چیزی رو بگم.
۱. جناب آقای بهمنی
واقعا شرمنده ام از حرفایی كه زدم
متن های شما خیلی قشنگه
اگر لطف كنید یه نسخه از اونا رو برام بفرستید ممنونتون میشم.
۲. بازم اعتراف میكنم كه اشتباه كردم
اینجا واسه حرف دله
درسته
ولی حرف دل هر كس با بقیه فرق میكنه
شاید یكی براش مهم باشه كه شیخ مفید رو كجا دفن كردن
پس از همه معذرت می خوام
هر چه می خواهد دل تنگت بگو
۳. فاطمه خانم خوش به حالت
راستی شیراز هر روز بارون میاد
۴. اگر دورم ز دیدارت نشان بی وفایی نیست
وفا آنست كه نامت را همیشه بر زبان دارم
طعنه نزن به گریه هام
خنده مكن به حرف هام
این دل تنگ من تو را
محرم راز دیده است.
تا شنبه ۲۱/۹ حق نگهدارتون
|
|
4699 |
نام:
محبوبه
شهر:
...
تاریخ:
12/2/2004 1:32:47 PM
کاربر مهمان
|
سلام به همه.مخصوصا آقا اشکان.قربون همه بچه های با ادب و مهربون .خدانگهدار همتون
|
|
4698 |
نام:
مهاجر تنها
شهر:
غم
تاریخ:
12/2/2004 12:55:33 PM
کاربر مهمان
|
وااااااااااااااااااااااااااااااااای خدای من
اینهمه چرندیات به اسم من تموم شده
مثلا امروز اومده بودم خداحافظی
دو ساعت دیر كردم اینهمه چرت و پرت نوشتن
وای به حال اینكه یه هفته نباشم
اگر دستم به دامانت رسد.....
خداوكیلی اگه تو این جای مقدس نبودیم چنتا چیز مشت بارت میكردم
خیلی حال گیری شد.
امیدوارم تا ظهر خودت معذرت خواهی كنی
زندگی حس غریبیست كه یك مرغ مهاجر دارد.
واقعا حیف این شهری كه نوشتی...
یا حق
|
|
4697 |
نام:
ابلیس
شهر:
جهنم
تاریخ:
12/2/2004 12:41:46 PM
کاربر مهمان
|
سلام خدا!
بازم منم ابلیس
یادت میاد اون قدیما
ما هم یه سری تو سرا داشتیم
اما حالا چی
منم مثل ابلیس تو از همه جا رونده شدم
تو بهتر از همه میدونی
می گم ولی ریا نیست
چقدر زیارت عاشورا و توسل خوندم
چقدر تو سجده ها و قنوتام گریه كردم
ولی تو با من چه كردی
بهتر بگم من با خودم چه كردم
قرارمون این نبود
قرار نبود منو تنها بزاری
حتی برای یك لحظه
پس چرا من اینهمه گناه می كنم
یعنی تو هستی و من گناه می كنم
پس وای بر من
خدایا
تو شاهدی كه منم از گناه كردن بیزارم
تو شاهدی كه منم خسته شدم
پشیمانم
پشیمان
خدایا
دوباره منو به درگاهت راه بده
درسته كه بیرونم كردی
ولی من با ابلیس تو خیلی فرق دارم
اون بده منم بدم
اون بد میكنه منم بد می كنم
اون دل مهدی تو رو به درد میاره
منم میارم
اون می خواد كه این جوری باشه
ولی من نمی خوام
نمی خوام ولی نمی تونم
شاید سعی نكرده باشم
ولی به فاطمه قسم نمی خوام كه اینجوری باشم
خدایا عاشقان را باغم عشق آشنا كن
ز غم های دگر جانا بجز عشقت رها كن
عشق یعنی عشق ناب فاطمه
بیت الاحزان خراب فاطمه
عشق یعنی نعره های حیدری
دختری دختری دنبال نعش مادری
عشق یعنی دلسپردن در هوس
از می وصل الهی مست مست
جانا سخن از زبان ما میگویی
ولی بیشتر دقت كن كه چه میگویی
خدایا همه عاشقانت را به وصلت برسان
اللهم عجل لولیك الفرج
اللهم عید امام الخامنه ای
|
|
4696 |
نام:
مهاجر تنها
شهر:
غم
تاریخ:
12/2/2004 12:20:22 PM
کاربر مهمان
|
سلام
زندگی حس غریبیست كه یك مرغ مهاجر دارد...
گفتي از عشق بنويس.گفتم چشم !!
گفته بود (خدايا به من بياموز كه عشق از زندگي كردن برتر است و دوست داشتن از عشق برتر . چرا كه عشق در دريا غرق شدن است و دوست داشتن در دريا شناور شدن)
ولي ….آخه …. نان ..
گفتي از عشق بنويس گفتم چشم . اما ….اما
كاش تو ميدانستي كه سالهاست كه مرا با اين واژه كاري نيست و شايد اين را بتواني از شيارهاي عميق پيشانيام در اوج جواني و يا از موهاي در حال ريزش سرم بخواني . كه نه چون حافظ از عشق آسماني چيزي بلدم و نه چون مجنون ليلاي زمتانه اي داشته ام . و گهگاهر غروبان دلي اگر به رسم عاشقان دلتنگ شود ، غمش را با پوكي عميق به سيگاري به جان ميخرم تا دود آبي رنگ بازدمم نوعي از گيجي و جنون مجنون را به من القا كند .
عشق آسماني هم كه شكمي پر مي خواهد و دلي فارغ از اين همه بيعدالتي زمانه . عشق آسماني به چه درد دل پر از درد من ميخورد؟ آن را به خورندگان ماهي سفيد هديه ميكنم تا دست بر شكم خود كشند و به به و چه چه زنان بخوانند كه( در نظر بازي ما بيخبران حيرانند) و از رندي رند شيراز لذت ببرند.
گفتي كه نگو. تو جواني. جواني كن و و از عشق بنويس و از دنياي آن . اما ….. اما….
كاش تو ميدانستي كه( به عجز و به زور ) اين اين لاشه گوشت و استخوان را بر روي زمين ميكشانم تا شايد( به كور سوي روزنه اميدي ) لحظه اي بين بودن و نبودن تامل كنم . چه برسد به جواني و عوالم آن؟
گفتي از عشق بنويس گفتم چشم . اما ….. اما ….
كاش ميدانستي كه مرا درد زنان فداكاري كه به خاطر پدر فلج چشم به دربشان يا برادر كوچك گرسنه از حال رفته بيرمقشان فداكارنه از تمام وجودشان از خودشان ميگذرند و بعد به جرم روسپي گري در مشهد ايرانم خفه ميشوند ، ديوانه كرده است .
ميدانستي كه مرا رنج آن آن زني كه در سنندج ايرانم تا نيمه شب كنار خيابان سيگار ميفروخت و هر مرد بيدردي به چشم طمع در چشمان زاغش مينگريست مجنون كرده است.
كاش ميدانستي كه غم پسر بچه خردسالي كه نيمه شبان با بسته آدامسي براي فروش در كنار تير برق كنار خيابان به خواب ميرود مرا از عشق آسماني هم گريزان كرده است كه خداي را ! عدالتت چه شد؟ عدلت كجاست ؟
گفتي از عشق بنويس گفتم چشم . اما ….. اما ….
از عشق جواناني بنويسم كه در حسرت ذره اي اجازه پرواز و اوج گرفتن مانده اند و هميشه حسرت خوران در حسرت بال و پر زدن و پريدن و رفتن و رفتن و ساختن و ساختن ميميمرند.
عشق با كدامين قلب عزيز من ؟
قلبي چون قلب من؟
قلبي كه چون (پرنده خيسي است بنشسته بر درخت كنار خيابان ).
نه عزيزم . نه
من به كور سوي اميدي شايد بودنم را تحمل ميكنم . و گرنه :
( صبحگاهي همچو يادي سرد و خاموش م’گذشتم از تراز خاك پست سرد).
*********************************************
عشق يعني آفتاب بي غروب
عشق يعني آسمان ، يعني فروغ
عشق يعني آرزو ، يعني اميد
عشق يعني روشني ، يعني سپيد
عشق يعني غوطه خوردن بين موج
عشق يعني رد شدن از مرز اوج
عشق يعني از سپيده تا سحر
عشق يعني پا نهادن در خطر
عشق يعني لحظه ديدار يار
عشق يعني دست در دست نگار
عشق يعني نغمه هاي هايده
عشق يعني رقص آب و آينه
عشق يعني عقل شد مدهوش تو
عشق يعني مست در آغوش تو
عشق يعني لحظه هاي بي قرار
عشق يعني صبر ، يعني انتظار
عشق يعني اشتياق و اضطراب
عشق يعني دلهره ، يعني شتاب
عشق يعني اشک ، يعني عا
|
|
4695 |
نام:
غريبه
شهر:
سوخته دلان
تاریخ:
12/2/2004 11:48:52 AM
کاربر مهمان
|
يا ابا صالح :
به ما سربازانت رحمي نما ولحظه هاي پر دلهره ي انتظار را به وصال مبدل كن.
با تشكر:جمعي از منتظران
|
|
4694 |
نام:
علی
شهر:
همه جای ایران سرا ی من است
تاریخ:
12/2/2004 11:11:16 AM
کاربر مهمان
|
السلام علیک یا فاطمه زهرا(سلام الله)
خدایا تا دنیا دنیاست و تا وقتی که جمله بالا هست...
... و تو خود می دانی(بین منو تو).
|
|
4693 |
نام:
علی
شهر:
زرندیه
تاریخ:
12/2/2004 10:54:38 AM
کاربر مهمان
|
امروز صبح به یاد بانوی دو عالم افتادم و اینو با خودم تکرار کردم: بر حاشیه برگ شقایق بنویسید گل تاب فشار در و دیوار ندارد.
|
|