شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
18922
نام: عبدالفاطمه
شهر: همین نزدیکی
تاریخ: 3/30/2006 3:44:09 PM
کاربر مهمان
  يا ستارالعيوب
سلام
غريب عزيز! دردم تنهااز گفتن شما نيست، دردم از دنياست كه اينگونه بي تاب و بي قرارم كرده است.
غريب جان! من از نسل اين سبكبالان نبودم، از جنس آنها هم نيستم، من ........... دوستان من همين نزديكي اند، منتها حسشان برايم سخت است.
ارزويم اين بود كه اي كاش مي توانستم زمانشان را درك كنم، ولي نبودم، هنوز اراده ي خدايم نبود كه باشم، امروز مجبورم به اجبار زمان باشم، و خدارو هم شكر مي كنم كه در زمان سختر از زمان آنها زندگي ميكنم.........
آري بزرگوار، دلم از صحبت شما نيست كه اينگونه شكسته است از دست اين جاهلان دانامآب است كه نقاب خدمت مي زنند و دزد خانگي مي شوند! دلم از زخم شمشير كساني است كه از سفره ي اين انقلاب و بيت المال مي خورند و شب ها در تخت خريداري از پول مردم به خواب ناز مي روند و دم بر نمي آورند كه در ده كوره ي نزديك زابل چه فلاكت ها هست، به گونه اي كه مردم يك روستا هنوز نمي دانند اينترنت يعني چه!!! دردم از گفتار شما نيست، كه حق باشماست، يك يا علي تا رسيدن باقي است!
اي كاش نمي گفتيد ............
انگار اين روزها دائم بايد به استغفار بگذرانم! اين هم چهل روز ديگر، امروز شده 80 روز!!!
خدايا! تو شاهدي كه ريسمان اتصالم رو سوزاندم و خاكسترش رو بر باد دادم، بارها نوشتم كه بعد از رفتنم چه بايد كرد، نه! همه چيزم رو خودم قبل رفتن انجام مي دم كه مبادا رفتن عبدالفاطمه نيز زحمتي براي كسي داشته باشه، اله من! بودنم تنها براي توست، براي رضاي تو مهربان است كه قدم بر مي دارم و دم بر نمي آورم از اين همه تير و خنجركه به سويم نشانه مي روند!
الهي! آتشي دادي به دل، فزونتر بنماي كه آنم آرزوست، امشب غوغايي به پاست در اين دل، شوري به پاست، نواي چنگي مي آيد، صداي قلب شكسته را مي شنوي!؟؟؟
اله من! برادري از ايران دارم كه از دردي كه بر جسمش نهادي به رنج است و درد، شفايش مي دهي!؟ تو خود بگو به جز تو طبيب ديگري مرا نشان داده اي!؟؟؟ پس نخواه كه بر در غير تو روم!
از دعايي كه در حقم كردين بي نهايت مسرورم، خدا دعايتان را قبول كند، به حق قلب شكسته ي بانويم.
غريب عزيز! اميدوارم حرف دلي بمونيد. خدا مرا ببخشد كه موجب ناراحتي بنده ي خوبش شوم، حلالم كن بزرگوار.
غريب عزيز! نگفتي از كدامين غربتي و غريب كدامين جمعي!؟
آقاي كيميا! چشم اطاعت امر مي شود ولي برادر................. درياب كه اين دل نيز رفتني است!!! گوزيم يولدادي ، ديمدين نه وار نه يوخ! دنياده وفا يوخ، دنيا يالان دنيادي!الله امانيندا.
به خداي بزرگ مي سپارمتان – يازهرا(س)


18921
نام: .......
شهر: .........
تاریخ: 3/30/2006 3:26:50 PM
کاربر مهمان
  خدایا تو همیشه بهترین را برای مارقم میزنی اینبار هم توبهترین را رقم بزن پاک طیب وحلال انطور که تو می پسندی
کسی از سورنا خبر داره ؟چند روزی هست هیچ نمی نویسه
نگران این عزیز هستم
18920
نام: غریب
شهر: غربت
تاریخ: 3/30/2006 3:09:20 PM
کاربر مهمان
  عبدالفاطمه عزیز به خدا که شرمم باد اگر دل بنده خوب خدایی چون شمارا به درد آورده باشم بیخردانه بود اگر دل دلدار فاطمه را به درد آورده ام دل را باید دریا کرد تا بشود با شما همراه شد من رابه بزرگی خودتون ببخشید اگر جسارت کردم گفتم باید برید وقطع کرد تنها به این خاطر بود که می خواستم رفتنتان راببینم چون می دانم تا خدا یک یا علی بیشتر راه ندارید دلم برای شما خوب خدا که مانده اید ودلتنگ خدا ویاران رفته غم سنگین بودن را تحمل می کنید ودم نمی زنید نمی گویم می سوزد آتش میگیرد می دانم سخت است بودن برایتان دعا می کنم خدا شمارا بپذیرد ودر پشت قاب عکس خانه چهره نورانیتان
قرار بگیرد دعا میکنم خدا شهید زنده بدارد وشهید بمیراند هم شمارا هم همه مارا راهتان برای رسیدن به خدا خیلی نزدیک است یا علی مرا حلال کنید بنده خوب خدا
به حق خانم زهرا التماس دعا
18919
نام: عبدالفاطمه
شهر: همین نزدیکی
تاریخ: 3/30/2006 2:18:55 PM
کاربر مهمان
  يا سامع
سلام عليكم دوستان
خداي من! خداي من! خداي من! به والله كه دل به دريا سپردن خوشتراست با اين جام بلا
الهي عظم البلاء.......
غريب عزيز مي گويي: ببر قطع کن این ریسمان پوسیده بودن را بیا اینجا در میان خلق بیا ببین چگونه رقیه ها چشم در انتظار پدر هر روز سیلی خور یزیدهای زمانه هستند زینب هرروز به اسیری می رود...
خدايم مي داند كه چگونه زندگي مي كنم، ميان كدامين جماعت به سر مي برم! هنوز هم كودك همسايه را مي بينم كه چگونه به مدرسه مي رود........
نپرس و نگو غريب عزيز .............. نگو كه از گذشته رها شوم....
مي بيني خروش عزيز!؟ مي بيني بازمانده!؟ مي بين شهيد گمنام!؟ فرياد از اين همه درد
غريب عزيز! من آرزويم اين بود كه در زمان همين صاحب نگاه سبز پشت قاب عكس خونمون بودم و اينقدر درد و رنج امروز رو به دوش نمي كشيدم، نه اينكه خسته بشم و ببرم از درد وو محنت روزگار كه خدا مي داند چقدر مشتاق فدا شدنم! آرزويم اين بود كه لحظه اي ، فقط لحظه اي جرعه اي از باده ي سرمشت كننده ي نداي خميني رو مي نوشيدم و آن گاه تنها براي خدايم و رضايش و عشقي كه به داشتم رهسپار جنگ با كفر مي شدم نه براي خاك كه براي تمام هستي ام و عشقم!!!!
بگوييد كه مرا غريبي خوشتر آيد! بگوييد و دلم خون كنيد كه اين خون فواره هم بزند مرا خيالي نيست....
كدامين ريسمان را مي گوييد!؟ ريسمان اتصالم به دنيا را!؟ آن را كه مدت هاست آتشش زده ام! ولي هنوز مانده در يك قدمي خويشم، هنوز از خود بريده نشده ام غريب عزيز! از خود نبريده ام كه اينگونه تعلق دنيا نگهم داشته است!
از ريسمان پوسيده ي بودن مي گويي!؟؟؟ نپرس كه نمي دانم چقدر تاب شنيدن داري!!!
من زندگي مي كنم، عشق مي ورزم، مي خندم ولي ميان همه ي اينهاهجر قلب شكسته ام رو احاطه كرده، من رو چه كار به دنيا!؟؟؟ به زيبايي هاي خدا عشق مي ورزم، حياتم رو دوست دارم، براي آينده ام تلاش مي كنم، ولي همه ي اينها تنها براي آن است كه يك روز به خدايم مي رسم، به عشقم به محبوبم!
بگوييد! بگوييد و آتش بر اين جان بي معرفت بزنيد، بگوييد و جام زهر بنوشانيدم از بودنع بگوييد و اشك هايم رو هديه بگيريد! بگوييد و مرا در تنهايي خويش رها كنيد كه خدا با من است و روزي دركش مي كنم، حسش مي كنم، همه كار مي كنم برايرضاي خدايم، نه! مرا با بهشت كاري نيست كه حتي صدقه دادنم در ازاي گرفتن بهشت باشد يا براي رفع بلا!!! من او را مي خواهم، خدايم را، كه اگر رهايم كند خودش خوب مي داند كه حتي از روحم نيز چيزي باقي نخواهد ماند چه برسد به مغز استخوانم!
اي خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
............. خدايا شكر از اين همه نقطه چين كه مي دونم كسي تاب شنيدن ناشنيده ها رو نداره!!!
در پناه حق – يازهرا(س)


18918
نام: یک دختربیچاره
شهر: قزوین
تاریخ: 3/30/2006 1:47:16 PM
کاربر مهمان
  آری آغازدوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگرنیاندیشم که همین دوست داشتن زیباست
میگن اگه آدم کسی رودوست داشته باشه ودرسکوت هم باشه حتماخدادررسیدن به مرادش کمکش میکنه .ولی برای من که هیچوقت به کسی دل ندادم اینطورنبوده . حالاهم که دل دادم به کسی دادم که نمیدونم اصلا به من فکرمیکنه یانه .من همه جوره بالاترم ولی درعشق اون زبون تر.شب وروزم به فکراون سپری میشه دیکه روی کارم هم تاثیرگذاشته .خدایا توروبه بزرگیت قسم کمکم کن نمیخوام به هیچ گناهی آلوده بشم .
18917
نام: a
شهر: b
تاریخ: 3/30/2006 12:45:49 PM
کاربر مهمان
  سخنرانی رئيس جمهور در جمع معتادان:

(برگرفته از دفترچه خاطرات رئيس جمهور محبوب)

فرق من با ديگر روسای جمهور عالم همين است که از هر انگشتم صدتا هنر ميبارد. من هر جا ميرم لباس آنها رو می‌پوشم و خودم رو همرنگ اون جماعت ميکنم و با لهجه مردم همان منطقه براشون سخنرانی ميکنم. من بلدم با هر لهجه‌ای که بخواهيد ماجرای هالوکاست و هاله نورانی رو براتون تعريف کنم. حالا اينا که چيزی نيست بلدم هر جور صدايی که بخواهيد تقليد کنم. صدای آهنگ کارتون پلنگ صورتی رو ميتونم بهتر از صدا و سيما براتون دربيارم. صدای قورقور قورباغه و جير جير جیرجيرک و قوقولی قوقوی خروس و هزاران صدای ديگر. کدوم رئيس جمهور رو ميشناسيد که اينقدر مثل من هنرمند باشد؟

مثلا امروز. امروز از محله دروازه غار جنوب تهران عبور ميکردم که ديدم کنار يه قهوه‌خونه قديمی معتادان عزيز کنج دیوار نشسته‌اند و دارند چرت ميزنند. با خودم گفتم بهتر است سرزده از اين قهوه‌خونه بازديد کنم و برای اين برادران عزيز معتاد سخنرانی کنم.

اول رفتم يه خورده خوش و بش با اونها کردم. بعد بخاطر اينکه آنها بتونند با رئيس جمهور محبوب خود احساس صميميت بيشتری کنند من هم رفتم گوشه ديوار قهوه‌خونه بحالت کز کرده نشستم و بساط زرورق و مواد را از يکی از همون اشغری‌ها گرفتم و مشغول شدم. همه اونها اطرافم جمع شده بودند و حسابی از اينکه چنين رئيس جمهور خاکی و مردمی در ميانشان هست خوشحال شده بودند. بعضی‌هاشون که حال حرف زدن داشتن شعار ميدادند:

”شل علی محمد- محمود خوشگله خوش آمد“

بعد شروع کردم با همان لهجه خودشون براشون از وضعيت حساس کشور حرف زدن. براشون گفتم:

معتادان شلحشور و مبارژ!

امروژ کشور ما بدجوری حالش دمق شده. همش تقشير اون اشرائيل شهيونيشته. اون بود که امريکا رو وادار کرده که پرونده هشته‌ای ما رو به شورای امنيت بقرشتند. امروژ چشم اميد ما به شما شلحشوران عژيژ و مشلمان اشت. شما بايد اشطوره مقاومت و اشتقامت باشيد. اگر تحريم مون کردند خيالی نيشت. اگر جنگ درشت کردند باژ هم خيالی نيشت. خودش خشک میشه میفته ! منژورم اینه که خودشون شکشت شختی ميخوردند و عقب نشينی ميکنند.

آی اشغری! آی اِشمايل ! آی شُهراب! همه‌تون بايد بدانيد که انرژی هشته‌ای حق مشلم شماشت. بپا خيژيد و اول دماغتون رو پاک کنيد و اژ حق مشلم خودتون تا آخرين نفش دفاع کنيد.

در پايان اين مراسم برادران متعهد و شريف معتاد با تهيه طوماری متعهد شدند در صورت حمله امريکا همه پايگاههای نظامی و اقتصادی دشمن در سراسر دنيا را با عمليات استشهادی منهدم خواهند کرد.
18916
نام: حسین کیمیا
شهر: تبریز
تاریخ: 3/30/2006 12:08:39 PM
کاربر مهمان
  سلام به همه دوستان
هر نوشته ایی بیانگر شخصیت ان نویسنده هست ...
عزیزان با هر حرفی نباید به خطا یا بی راهه رفت
واقعیت دست صاحبش هست جاش خیلی امنه(مطمئن)هست
انکس که تهمت میزند هزار بار می کشد و قاتل مرد نام یکبار!
عبدالفاطمه گرامی به ناشناس عزیزبگین التماس دعا بگو ما منتظریم بگو سروری
شب بر همگی خــــــــــــــــوش

(یاحق)
18915
نام: فاطمه
شهر: تهران
تاریخ: 3/30/2006 12:00:04 PM
کاربر مهمان
  السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
شهادت مظلومانه ی آقا غریب الغربا را به عزاداران و مشکی پوشان عزیزوبه پیشگاه آقا صاحب الزمان تسلیت عرض می کنم.
آقا جان دست ما رو هم بگیر هرچند برای دست بوس نتونستم به مشهدالرضا مشرف بشم اماهمین سلامم را ازراه دورقبول کن
التماس دعا
18914
نام: بیگانه
شهر: -------
تاریخ: 3/30/2006 11:13:15 AM
کاربر مهمان
  ترانه جان اینجا حرف دل هاشون رو میگند بابا نه اینکه از آینده می گند اشتباه نیومدی عزیز بهتر نیست این سوال رو از خودت بپرسی گه تا به حالا چیکار کردی آخه آینده رو روی اعمال گذشته وحالای ما میسازند یعنی ما میسازیم نه کس دیگه ای آره باباجان یقین بدان عزیز خدا برای همه روزگار خوبی را رقم زده برو خدارا به خاطر الان که زنده ای شکر کن بعد هم فردا نیومده ولی بهش فکر کن اما الان زندگی کن فردا معلوم نیست باشه آره بابا جان
18913
نام: ترانه
شهر: اهواز
تاریخ: 3/30/2006 9:48:50 AM
کاربر مهمان
  دوست دارم در باره آینده خود بدانم . متشکرم
<<ابتدا <قبلی 1898 1897 1896 1895 1894 1893 1892 1891 1890 1889 1888 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved