شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
18862
نام: عبدالفاطمه
شهر: همین نزدیکی
تاریخ: 3/29/2006 9:24:40 AM
کاربر مهمان
  ياعظيم و يا قوي
سلام دوستان!
روزگا رعجيبي هم شده است، نه آدمين عزيز و بزرگوار!؟؟؟؟؟
روز عجيبي است، فداي دلتنگي بانو در سوگ پدر..............
خدايا! تو خود گواهي برآنچه مي گويم ، نخواه شرمنده شوم! الهي! گفته بودم كه ديگر با غير تو حرفي نداشته باشم......
برادرم! (مردي تنها و بدبخت رانده شده از درگاه خدا) از ايران!
مي خوام صادقانه بگم كه من به گونه اي ديگر به درد جسم نگاه مي كنم، نمي دانم درد جسمتان چيست!؟ ولي اگه بنده بتونم برا آرامشتون كاري بكنم، بي نهايت مسرور مي شم.
اگه درد جسم موجب دوري از خدا و تمسخر ميون بندگانش بشه، از نظر من يه امتحان بزرگه! خيلي بزرگ كه شما حتي از وسع خودتون در مورد اين امتحان آگاه نيستيد!
برادر! عزيز! اگه درد فقط درد جسمه كه بنده هم الان به خاطر يه آنفلونزاي شديد كه هفته هاست ميهمان تنمه، نتونستم به عزاداري رسول خدايم بروم!( اعتراف مي كنم كه مقايسه ي درد جسم من با درد جسم شما يكي نيست!) ولي من با اين درد با خدايم حال ديگري دارم، اينگونه به درد نگاه مي كنم كه خدايم آنقدر به من توجه داشته كه با يه خطاي كوچكم ( از نظر من كوچيكه كه خودش گناه بزرگيه!)اين گونه به يادم مي آورد كه عبدالفاطمه مراقب باش كه غير او همه وابسته اند، پس به خدايت تكيه كن!
برادرم! مي دونم زخم خورده ي سخن و تمسخر بندگان نادان خدايي كه اگر نادان نبودند ، عاقبت اين تمسخر رو مي ديدند و اينقدر ابلهانه تمسخر رو شيوه ي همدلي نمي كردن! ولي ........ عزيز دل شكسته! خوب مي دونم لبخند تلخ ديگرون يعني چي! اگه درد، درد جسمانيه ، مي شه به درمونش فكر كرد ولي درد روح رو زخم خوردگان مي دونن.
شما مي فرماييد، امام رضا بزرگواره( آيا به اين ايمان داريد، يا ته دلتون مي گيد : نه! من درمون نمي شم وآقا نمي تونه كاري بكنه!؟) ولي مي آييد و مي فرماييد كه دست رد به سينه تون زده و نااميدتون كرده!؟ بدون برادر! كه اگه ايمانت و اعتقادت قلبي باشه، خدا خودش شفا دهنده است و ائمه يه واسطه ي فيض اند.
اگه مطمئني كه سودي در درمان تو هست از خدايت بخواه كه تو را شفا دهد! اگه نماز و روزه ات تنها براي حمد نعمات خدا بوده كه........... دوست من! نماز درسته حمد خداست، ولي اگه وسع ايمان و يقينت و عشقت بره بالا، ديگه نماز تنها برا حمد نيست كه براي لحظات صفر عاشقيه با معبودت، اونوقت لذت مي بري از همكلامي با خدايت و دلتنگ مي شوي براي لحظاتي كه خدايت تو را به سوي خويش مي خواند. ديگه نماز رو برا يه امتحان نمي گذاري كنار تازه دلتنگشم مي شي! اگه نماز رو اينطوري نگاه كني كه وظيفه شما ست و شفاي خودت و دادن نعمات خدا به خودت رو يه وظيفه ي خداوندي، مي دوني چه اتفاقي مي افته!؟؟؟؟ نخواه كه قادر به گفتنش نيستم.........
برادرم! دعا مي كنم كه اول معرفتت در مورد خدا و دردي كه بهت داده تكميل بشه ، و بعد شفاي سريع تو را از خدا ميخوام كه عبدالفاطمه مباد آن روز كه خود و خواسته هاش رو اولويت بده به خواسته و درداي حرف دلي ها!
نمي دونم تونستم كمكت كنم يانه!؟ اگه لايق همدلي و همدردي بودم، مي توني برام ميل بزني و بيشتر توضيح بدي.
خداي من! برادرم به درد جسماني ميهمان كرده اي، اول وسع ايمان و بعدش يقين به كرم و مهربانيت و بعد سعه ي صدر و صبر جميل و در نهايت به سلامتش بدار.
18861
نام: مرتضی سلیمانی
شهر: تهران
تاریخ: 3/29/2006 9:21:13 AM
کاربر مهمان
  اقا مرتضی:با شما هستم ای عزیزدل
ترابه جان مادرت شفاعت ما یادت نره
18860
نام: عبدالفاطمه
شهر: همین نزدیکی
تاریخ: 3/29/2006 9:12:57 AM
کاربر مهمان
  به نام خدايي كه مي داند براي چه سخن مي گويم!
سلام دوستان حرف دلي!
خدايا! تو خود شاهدي كه بارها خواسته ام براي غير تو ننويسم، ولي وقتي بنده ي خدايي از من خواست براش بنويسم، اجابت امر كردم و.........
آدمين عزيز!نمي دونم پيغام من كجاست!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شما مي دونيد!؟؟؟
نمي خوام بحث كنم! اگه پيام من مشكلي داشت، بهتر بود حذفياتي توش انجام مي شد تا اينكه كامل حذف بشه! شايدم حذف نشده و چشم من بينايي روش از دست داده!!!!!!!
خدايا! تو گواهي بر اعمالم، بنده ي خدا از ايران! من جواب شما رو دادم ، اطاعت امر كردم، ولي الان پيامم نيست، اگه مايل بودين و بنده ي حقير لايق همدلي و همدردي، مي تونيد برام ميل بزنيد تا اگه سعادتي بود و توفيقي باري از سنگيني درد جسم كه نه! از بار روحيتان كم شود.
بازمانده ي بزرگوار باهاتون موافقم!
دوستان! ناشناس عزيز، خدمت همه ي دوستان حرف دلي عرض ارادت داشتن و بنده رو موظف كردن كه عيد رو به همه تبريك گفته و اين روزها رو تسليت، ايشون فرمودن كه ملتمس دعاي نابتون هستن تو اين روزاي سخت!
آقاي كيميا!..............
بنده ي خدا منتظر پيامتون هستم- يا زهرا(س)
18859
نام: بنده
شهر: ايران
تاریخ: 3/29/2006 8:11:03 AM
کاربر مهمان
  سلام اقاي سورنا
منتظر اي ميل شما هستم خيلي فوري
18858
نام: حسین کیمیا
شهر: تبریز
تاریخ: 3/29/2006 7:39:16 AM
کاربر مهمان
  سلام
سالروز وفات جانسوز پیامبر رحمت و مهربانی حضرت محمد(ص) بر همه ی دلیهاتسلیت باد.
شگفتا از مردمى كه دزدى را از پنجره ( دهان ) به خانه خود راه مى دهند ؛ تا گوهر عقل شان را بربايد .
(یاحق)
18857
نام: واصل
شهر: دارالوصل
تاریخ: 3/29/2006 7:33:40 AM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم



غباری

بجا مانده از

طوفان یاس و سحر ِ شب

که اکنون

بر پشت بام پلکهایمان

آرام گرفته ٫

دگر بار

خواب بودنمان را

هنگامی که تو به یتیم نوازیمان

پیش قدم شدی

شهادت داد

و

ای کاش

این همه ادعای سینه چاک

اما بی هوش از درک تو

بر مزار چشمان خود

حمد و سوره ای دوباره اقامه کند

تا که شاید

حوصله دیدن تو را کمی تحمل

و

سِحر ِ سَحر ت

را

کمی بیدار بماند.



بی حدو عدد...یا علی مدد


http://www.nasimevasl.blogfa.com/

18856
نام: امین
شهر: ایران
تاریخ: 3/29/2006 7:21:46 AM
کاربر مهمان
  اپيزود اول


ساختماني بود كه قيمت كارشناسي اش بيش از يك ميليارد و پانصد ميليون تومان اعلام شده بود (البته اگراين قيمت درست باشد و بتوان به آن اطميناني داشت!)؛ اما به همين قيمت از فردي براي یكي از زير مجموعه هاي سازمان تربيت بدني رهن شده بود. مبلغ دلالي بنگاه هم نزديك به 8 برابر معمول محاسبه شده بود كه عدد را به 50 ميليون نزديك كرده بود كه بعدها مشخص شد آقاي به اصطلاح بنگاهي اصلاً بنگاهي نبوده است و به هر حال دور هم خوش هستيم ديگر! اين پول مي توانست مشكلات فراواني را در ورزش حل كند؛ اما معلوم نيست كه چه شد كه اين پول به اين سرنوشت دچار شد!


اپيزود دوم


رئيس فدراسيوني بود كه در مورد مشكلات اخلاقي و نحوه انتصابش براي اين سمت حرفهاي زيادي به گوش مي رسيد. برخي مي گفتند كه از سوي يك معاون و حراست سازمان تربيت بدني (دنبالش را نگيريد كه كار به جاهاي باريك كشيده مي شود و اصلاً دنبال شر نمي گرديم!) حمايت شده است. يك روز پاي درخواست رسمي شدن گروهي را امضا نكرد كه شايد مفيدترين كار دوران مديريتي اش بود. فرداي آن روز، نامه اي آمد كه در آن با خط درشت نوشته شده بود "بايد رسمي شوند". ادامه آن نامه را نخواند و آن گروه را رسمي اعلام كرد تا هم سلطان به سلامت باشد و هم نوكر سلطان.


اپيزود سوم


يك روز رئيس سازمان ورزش تصميم گرفت تا رئيس يك فدراسيون را بركنار كند. خيلي مطالعه كرده بود تا به اين نتيجه برسد كه فلاني مسایل مالي دارد و براي آن رشته از سم نيز بدتر است. جايگزين را هم انتخاب كرد كه ناگهان كارتابل مديريتي اش پر شد از نامه هايي كه از جاهای مختلف مي رسيد. طرف مي دانست چه كند تا اريكه قدرت را از دست ندهد. رئيس ورزش هم نامه اش و همه تحليلهايش را جمع كرد و بي خيال عزل طرف شد. به هر حال رياست جمهوري نزديك بود و به بعضي تائيدها نياز داشت.


اپيزود چهارم


مي گفتند آقازاده است و حسابي در فدراسيون تحويلش مي گيرند. به هر حال حزب پدرش حسابي به قدرت وصل بود و آقاي رئيس هم از سوي آنها حمايت شده بود و بايد از خجالتشان در مي آمد. اگر آنها نبودند صندلي رياست رئيس هم به مويي بند بود. آقازاده در تمامي سفرهاي خارجي همراه آنها بود و براي خودش قصه اي جداگانه داشت. هماهنگي و انتخاب كمپ هاي خارج از ايران هم با او بود. همين هم باعث شد تا يك روستاي دورافتاده را براي اقامت تيم انتخاب كند. نمي دانم براي هر شب 4 هزار دلار نصيبش شد يا بيشتر؛ اما مهم حزب بود كه راضي بود. بقيه هم فداي سرتان!


اپيزود آخر


آيا كسي پيدا مي شود كه اين حياط خلوت آشفته را نجات دهد. واي بر روزي كه پرده بر افتد كه ديگر...

18855
نام: ..
شهر: ازاد
تاریخ: 3/29/2006 6:44:56 AM
کاربر مهمان
  این روز را شاهد میگیرم و از خدا میحواهم که از گناه کسانی که صدا و ندا و پیام را در گلو خفه میکنند نگذره!!!!!یک اقایی را گذاشتند سر کار از سایه سر ان شهید عزیز که حرف همه را گوش میکرد...
هر پیامی را!!!!انوقت این اقا که اصلا ان شهید را ندیده....اگر بچه های انقلاب و جنگ مجبور به سکوت شدند،بخطر این اقا و همه انهایی که مثل ای اقا هستند!!
بعضی ها یک صفحه پیام میگذارند بعضی ها چند تا
پیام پشت سر هم میگذارند.
برای دیگران این امکان نیست،این اقا را هم خودش را در ان حد میبنه که خط روی تفکر دیگران بکشه،هیهات تفکر باقی خواهد ماند فقط ازاین میترسم که........
18854
نام: دل تنگ
شهر: غربت
تاریخ: 3/29/2006 6:12:03 AM
کاربر مهمان
  بسم رب المهدی و بسم رب المنتظر

مولا جون سلام....
مهدی جان سلام....
اقا جون نمیدونم چی بگم. نمی تونم حتی تصورش رو بکنم که الان چه حالی داری. اقا جون با کدوم کلمات بهت تسلیت بگیم؟ چقدر بگیم؟

چی می کشی مولا؟

از ما مسلمونات چه حالی میشی وقتی می بینی از مسلمونی بویی نبردیم...

از دست دشمنا و اونایی که به هیچ صراطی مستقیم نیستن چی میکشی؟ مگه یکی دوتاست؟

اقا جون.......

نمی خوای بیای؟ اقا جون دیدی چی کار کردن؟ حتی دیگه به حرم باباتون هم رحم نکردن. اقا جون دیدی؟ هنوز خون حسین روی زمین بود. هنوز اشک چشم بچه ها خشک نشده بود. هنوز اتیش خیمه های نیم سوخته خاموش نشده بود.

هنوز داغمون تازه بود. هنوزم که هنوزه بوی محرم از کوچه پس کوچه هامون نرفته. چطوری به خودشون جرات دادن این کارو بکنن؟

نکنه می خواستن ما رو به خودمون بیارن؟

یعنی وقتشه که به خودمون بیایم؟ یا وقتشه غیرت و وفاداری مون رو ثابت کنیم؟ نکنه وقتشه که شعار هامونو ثابت کنیم؟ مایی که میگیم از اهل کوفه بی زاریم نکنه خودمون.....

نکنه خودمون از اهل کوفه بد تر باشیم؟

.............

خدا اون روز و نیاره که مهدی رو تنها و غریب ببینیم و صدای هل من ناصرش رو نشنویم.....

اقاجون ببین قبر مادرتو...........

ببین چاه درد دل ها رو...........

ببین قبر سکینه و زینبو...........

ببین قبر باباتو..........

اقاجون حالا می فهمم چرا قبر مادرت مخفیه.............

حالا می فهمم چرا............

اخه هنوز دشمنای علی هستن. اخه هنوز ابن حجّاج ها نمُردن. اخه هنوز عمروعاص ها و معاویه ها نمُردن. اخه هنوز مسلم و عمار ها پیداشون نشده. کی می خواست از قبر مادرت دفاع کنه؟ اگه قبر مادرت اشکار بود، یا مثل قبر امام سجاد و صادقین و امام حسن مظلومانه و غریب بود...........
یا مثل قبر بابات دشمنا چشم دیدنش رو نداشتن و این طوری......

اقاجون همه دلمون می خواست، همه ارزومون این بود که یه روزی بتوینم همه دارو ندارمون رو بفروشیم و قبر امام سجادو بسازیم.

دلمون می خواست قبر مادرتو داشته باشیم تا دورش جمع بشیم و دخیل انتظارت روببندیم. ولی الان........

ولی الان قبر پدرتو هم باید بسازیم............

اقا جون تروخدا بیا........ اقا جون ترو به مادرت زهرا بیا............

اقاجون دیدی چه جوری به زخممون نمک زدن؟ مهدی جان کی جوابشونو می خوای بدی؟ می دونم دیگه کم مونده. میدونم دیگه صبرت تموم شده. اقا جون فدای دلت بشم......

مولا تسلیت میگم. مهدی جان ما شیعه هات رو ببخش که نتونستیم حتی یه تکون کوچیک به خودمون بدیم و یه کاری بکنیم. جوری خودمونو بی دست و پا و شُل نشون دادیم که این طوری روشونو زیاد کردن و جرات کردن همچین کاری بکنن.

اقا جون......

مولا...... مولا خودت بیا هدایتمون کن..... خودت بیا بگو چی کار کنیم.... خودت بیا بگو چه طوری بسازیمش که دیگه هیچ ابن حجّاج و ظالم دیگه ای نتونه هتک حرمتش رو بکنه.....

اقا جون بیا تا خونمونو به پات بریزیم و سپر مهرت کنیم تا همه اونایی که ما رو نشناختن بشناسن. تا بدونن از هیچ بنی امیه و عباسی نمی ترسیم. تا بدونن دوستت داریم.

اقاجون دوستت داریم... اقاجون منتظرتیم...
مهدی بیا.......
مولا بیا.......
اقاجون تو رو قسم به بدن کبود رقیه بیا.........

ال
18853
نام: .......
شهر: .........
تاریخ: 3/29/2006 6:10:21 AM
کاربر مهمان
  بندگان خدا! از خدا بترسيد و از دنيا برحذر باشيد كه اگر بنا بود همه دنيا به يك نفر داده شود و يا يك فرد

براى هميشه در دنيا بماند، پيامبران براى بقا سزاوارتر بودند و جلب خشنودى آنان بهتر و چنين حكمى

خوشايندتر بود، ولى هرگز! زيرا خداوند دنيا را براى فانی شدن خلق نموده كه تازه هايش كهنه و

نعمتهايش زايل خواهد شد و سرور و شادیش به غم و اندوه مبدّل خواهد گرديد، منزلى پست و خانه اى

موقّت است، پس براى آخرت خود توشه اى برگيريد.

و بهترين توشه آخرت تقواست، از خدا بترسيد، باشد كه رستگار شويد.

اللهم صل
<<ابتدا <قبلی 1892 1891 1890 1889 1888 1887 1886 1885 1884 1883 1882 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved