اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
18752 |
نام:
زری
شهر:
کاشان
تاریخ:
3/27/2006 5:15:04 AM
کاربر مهمان
|
درتعطیلات عید به زیارت آقا علی عباس رفتم .خیلی باصفا بود . توصیه می کنم حتی اگر یکبار هم شده به زیارت آن بزرگوار بروید . خدایا حاجات معقول حاجتمندان را روا نما. انشاءا...
|
|
18751 |
نام:
آسمان
شهر:
حتما آسمانی می شوم
تاریخ:
3/27/2006 5:05:34 AM
کاربر مهمان
|
به قربان اون چشمات خال روی لبات
الهی من بشم فدای خاک پات
ابو فاضل مدد ابوفاضل مدد
تو شاه شیر مردانی اباالفضل
برایم میر وسلطانی اباالفضل
میون آسمون قلب زینب اباالفضل
تو شمس وماه تابانی اباالفضل
تو ساقی گلستان حسینی
تو یک دریا گل یاسی ابا الفضل
|
|
18750 |
نام:
دل تنگ
شهر:
غربت
تاریخ:
3/27/2006 4:10:50 AM
کاربر مهمان
|
دل به یکی سپردم وان قول داد که دلم را تا ابد پیش خودش نگهداره اما حالا برش گردونده میگه نمیشه دلم شکسته هر چی میکنم آرام نمی گیره سالها دل را به کسی نسشپرده بودم آخه حالا شما بگید چیکار کنم میگه نمیشه میگم من همه چیز رو می پذیرم میگه نمیشه شما بگید من چیکار کنم دل خوش بودم که عشقم الهی هست دلخوش بودم که نگاه حرام نیست اما حالا از هرچی باور الهی هم هراس دارم شما بگید من چیکار کنم خواهش میکنم کمکم کنید راهنمایم کنید.
|
|
18749 |
نام:
سراب
شهر:
تهران
تاریخ:
3/27/2006 3:40:26 AM
کاربر مهمان
|
حرف خاصی ندارم فقط میخواستم منم توی ستونهای حرف دل یک چیزی نوشته باشم و اونم اینه که :
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق زهر بی سروپایی نکنیم
|
|
18748 |
نام:
بدري
شهر:
آسمان
تاریخ:
3/27/2006 3:37:42 AM
کاربر مهمان
|
زندگی یعنی تکاپو
زندگی یعنی هیاهو
زندگی یعنی غم نو ، شادی نو ، پیشه نو
زندگی یعنی شب نو ،روز نو ،اندیشه نو
خداياااااااااااااااا
براي تو حركت مي كنم
تمام سعي خود را بكار مي گيرم
هدفمند و پر شور گام بر مي دارم
وووووووووووووووووووووووووووووو
فردا را به تو مي سپارم
ازهمه دوستان التماس دعا دارم سورنا. عبدالفاطمه . بازمانده . باران. حلاج .بي قرار .شادي . زهرا . آسمان . سما .سحر.
|
|
18747 |
نام:
سورنا
شهر:
نزدیک کربلا
تاریخ:
3/27/2006 3:21:34 AM
کاربر مهمان
|
سلام
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک...
حالا که جای هیچکدوم از ما اینجا نیست،چرا به دنیا دل خوش کنیم؟
|
|
18746 |
نام:
شهرام سلیمی
شهر:
تنهایی
تاریخ:
3/27/2006 2:38:19 AM
کاربر مهمان
|
سلام تندیسم به شکوه شب سکوت مهتاب وبه گرمی مهتاب وبه بلندی آسمان وبه قطرات ریز باران وتقدیم به دوست خوبم (GOLNODH)
وقتی که بین عاشقا حرف از جدایی پیش میاد ازاین همه خوبی آدم فقط یاد بدیش میاد ۰
بیا برگرد تا از عشقت نمردم دارم میمیرم ازبس قصه خوردم,جدایی خیلی سخت یه روزش چند روزه آدم دلش می گیره آدم دلش میسوزه جدایی دردوغم روزهای پرماتم اینجاست که اشک جاری میشه گریش گرفتاری میشه دلی که آزرده شده فکر دل آزاری میشه۰
خدا نگه دار دوستار همیشگی تو شهرام
|
|
18745 |
نام:
حلاج
شهر:
تبریز
تاریخ:
3/27/2006 2:35:33 AM
کاربر مهمان
|
تو از جنس نوري
خودت را از جنس نور بدان .احساس کن از نور هستي نه از جسم. در اين صورت آهسته آهسته با نور درونت مانوس خواهي شد.اين نور هر گاه تو را مستعد و پذيرا ببيند بيشتر و بيشتر مي بارد .کسي که نور درون خويش را تجربه کند نور درون ديگران را نيز احساس خواهد کرد .اگر بتواني عميقتر در خويش غور کني به درون ديگران نيز عميقتر نفوذ خواهي کرد .آنگاه همه چيز در مقابل ديدگانت شفاف مي شود و از خلال آن خواهي ديد که هستي چيزي نيست مگر تودهاي آشوبناک از نور و انرژي
|
|
18744 |
نام:
باران
شهر:
دلم برای آسمان خدا تنگ است
تاریخ:
3/27/2006 2:25:31 AM
کاربر مهمان
|
اینجا اینقدر حرفها نقش دلهای خدایی هست که دلم می خواد تمام لحظاتم رو بشینم وبه اونها فکر کنم نمی دونم کجا هستم وچه میکنم نمی دونم چی هستم وچی می خوام فقط اینقدر می دونم که خدا یک لطفی به من کرده وبا شما با حرفهای آسمانی شما مرا آرام میکند وقتی دردهای پنهانتون رو می شنوم از خودم خجالت میکشم من توی این برهوت هبوط آدمها نورهای الهی رو برروی زمین میبینم دروازهای آسمانی که از زمین به سوی آسمان باز می شند وپلکانی از نور که بندگان خوب خدارا به سوی خود می خواند تا اوج ملکوت راه میده خوشا به حال شما که خدا بسیار دوستتان دارد حرف دلتان این را میگه که تو حریم کبریا خیلی ارج وقرب دارید زهرای عزیز چه سعادتی داری که زینب گونه کنار حسینت هستی عبدالفاطمه بنده خوب خدا در بهترین لحظات تنهایت با خدا یک التماس دعا خواهرانه ازتون دارم مارا هم دعا کنید همون وقتها که یاد دوستان شهیدتان می افتید ودلتان تا خود خدا پر میکشد برادرم بازمانده دعا کنید خدا ماراهم به اندازه شما به شهدا نزدیک کند سورنای مهربان توی همون قنوت های زیبات که خدارا به مهربانیش خطاب می کنی ماراهم تو خیل ملتمسین دعات قراربده تو که نزدیک کربلایی وقتی یک سلام عاشقانه به مولامون حسین میدی از جانب ما هم سلامی به اباعبدالله کن که حتم دارم سلام خوبی چون تو یک علیک زیبایی داره همه مومنهای دیار امام هشتم همه شماهایی که تا دلتون میگیره یاد غریبی امام رضا می افتید وبه پابوسش میرید یک التماس دعای غریبانه دارم به آقا بگید من منتظر دعوتشم میشه منراهم به زیارتش بخونه دلم برای نجواهای غریبانه تنگ شده ونمی دونم تو کدوم کوچه پس کوچه این شهر دلم رو گم کردم همه شمایی که تاپلکان نور رفتید واز بلندای آسمان خدا به ما نگاه میکنید یادتون باشه دل ما تواین برهوت غریب مونده یک دعای عاشقانه کنید همونطوری که برای خودتون دعا کردید نمی دونم چطور خدارا صدا کردید که خدا شمارا طلبید میشه برای ماهم همانطور دعا کنید میشه غریب بود اما به قربت خدا رسید نفس نشه نکشید اما تمام وجودت سرشار از خدا بشه میشه برادر زهرا شد اما برای رسیدن به این قرب الهی باید از خودم بگذرم تا فقط خدا بشم برای من دعا کنید همه شما که خدا دوستون داره برای من درراه مونده دعا کنید که خدا راه را به من نشون بده اگر میشه من را هم تو خیل اینهمه خوبی وحسنتون بپذیرید پشت درب خونتون اومدم گدایی میشه من روهم تو خیل خوبیتون راه بدید .کسی که بسیار احتیاج به دعا داره
|
|
18743 |
نام:
حلاج
شهر:
تبریز
تاریخ:
3/27/2006 2:07:32 AM
کاربر مهمان
|
سلام عزیزان
من و تو چه هستيم ؟ !
تنها دانه غباری بر سينه شگرف اين جهان ... و چه خدای مهربانی که حتی ريزترين غبارها را از ياد نمی برد ...
انديشيدن به حلاّج از دوران نوجوانى در من شكفته شد، يعنى در يكى از شب هاى ُسنّتى « يلدا » كه حافظ خوانى هاى پدر، مرا با اين شعر شگفتِ « حافظ » آشنا ساخت:
گفت: آن يار كزو گشت سرِ دار بلند
جُرمش اين بود كه اَسرار هويدا مى كرد
خروش انا الحق حلاج كه با ضربان قلبش همراه بود چنا ن خوش آهنگ مينمود و چنان باشور و جذبه به گوش مي رسيد كه اين آهنگ كلام حق از آن پس چون يادگاري جاويد باقي ماند كه تا امروز هر كلام حقي جز به اين آهنگ بر گوش جاني نميشيند.
نقل است كه از حلاج پرسيدند عشق چيست ، پاسخ داد :امروز بيني ، فردا بيني و پس فردا بيني !آن روز بكشتند و ديگر روز بسوختند و سيوم روز خاكسترش را بر باد دادند ، يعني عشق اين است .
هر كه را در عشق چشمي باز شد
پايگوبان آمد و جانباز شد
اما برای بذست آوردن هر چیزی بایذ هزینه و تاوان آن را پرداخت کرد.
بر ما نظري كن كه در اين شهر غريبيم
بر ما كرمي كن كه در اين شهر گدائيم
حلاج وشانيم كه از دار نترسيم
مجنون صفتانيم كه در عين بلائيم
ما را نه غم دوزخ و حرص بهشت است
بر دار ز رخ پرده كه مشتاق لقائيم
با آرزوی عاقبت به خیر شدن تمام همسنگران .
یا حق
|
|