اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
18002 |
نام:
گم شده
شهر:
تبریز
تاریخ:
3/10/2006 10:57:01 AM
کاربر مهمان
|
هوالمعشوق
با سلام
امروز ديگه تمام درد دنيا روي دلمه . آره همه حرف دلي هايي كه من رو مي شناسن مي خواستند بدانند كه من ديگه چه دردي روي دلمه . نمي گفتم تا ندانند خدا هم مي تواند ظلم كند. نمي خواستم از خدايشان نا اميد شوند . خدا زيبايي كه همان زيباترين معشوق ها است معشوق مرا از من گرفت . مي توانست كاري كند كه من و مجيد از هم جدا نشويم ولي شديم . من خيلي دوستش دارم او تمام هستي ام بود . شش ماه بود كه همه وجودم شده بود اما امروز هم چيز تمام شد . همه چيز . تمام آن روياهايي كه براي آينده ساخته بودم . تمام زندگي اي كه در خيال ساخته بودم . او لحظه به لحظه نفسم بود . آرام و قرارم بود . پناه شانه هاي خسته و همدم دل تنهايم بود ولي ديگر فكر نمي كنم چيزي بين ما باقي مانده باشد . چه روياهايي كه براي تربيت فرزندش نداشتم . هميشه مي گفتم كاش شبيه باباش شود تا ما را به هم نزديك تر كند . خواهر كوچكش را آنقدر دوست داشتم كه خواهران خودم حسوديشان مي شد . مادرش را مثل مادرم مي ديدم . برايش آنقدر عشق نثار كردم كه مامان جانم حسودي اش شد . همه به حالم غبطه مي خوردند . هميشه سعي ميكردم از خودم بگذرم تا لحظه اي خود و خانواده اش به خاطر من مكدر نشوند .
او پدرم بود . همسرم بود . همدمم بود . تمام دلم بود . گويا كه مرا در اين سراي خاكي نصيب جز غم نيست . خيال اينكه ديگر صدايش را نشنوم ديوانه ام مي كند . او بوي غبار جاده داشت . مجيد عطر وجود بابا بود . او همه وجودم هست و مي داند بدون او نمي مانم .
تا امروز يكبار به قولش وفا نكرد اما من ناراحت نبودم . يك بار نگفت برايش ارزش دارم من مي ديدم برايم خيلي كارها مي كند . يك بار نخواست بداند من او را به خاطر دلم برگزيدم . ندانست به خاطرش از چه چيزها گذشته ام اما دوستش داشتم با تمام دم ها و بازدم هايم . او تمام هستي من بود . او اميد و آينده من بود . آيا بدون مجيد مي شود نفش كشيد . نه . مي دانم نه . چرا خدايا .
من سالهاست كه هم آغوش حسرتم . حالا هم دوري و باختن مجيد . بيماري مامان . و حسرت ديزينه ام كه عشق وصال پدر هست . آخر مگر مي شود گوش من سالم باشد و صداي مجيدم را نشنود ؟ چشم من باشد و جز او راببيند . قلب من باشد و براي غير او بتپد . خدايا چقدر از حسرت وجودش ترس داشتم . چقدر دوري اش . حتي خيال دوري اش عذابم مي داد .
گفتي پدر گفتم به چشم . گفتي تلخي سختي بدبختي گفتم به چشم . گفتي مجيد ولي نه من بدون وجود او مي ميرم . مي داني كه او باباي من بود . فرزند دلبند من بود . آخر زبان من شش ماه است كه فقط از او مي گويد . بعد او من هيچ ندارم . كه از آن بگويم . او دنياي زيباي من بود . چرا بايد هميشه حسرت بخورم . مگر عزيزجانش عروسي بهتر از من مي يابد يا خواهرهايش زن برادري مهربان تر از من . چه كم داشتم كه مجيدم را ...
تحصيلات داشتم كار داشتم ايمان داشتم اعتقاد داشتم مهر داشتم زيبايي زشت نبودم . مهر من به او دنيا بود . چرا هيچ وقت هيچ كس حتي خدا نخواست ما را با هم ببيند .من بدون مجيد مي ميرم . خدايا چه كنم .چقدر طول كشيد تا مادر را راضي كنم كه ما را با هم ببيند . چقدر .
اگر اين لحظه مرگ مرا دريابد مانده ام خدا به من چه پاسخي در مقابل اين همه جور خواهد داد ؟
تا در اين دهر ديده كردم باز . گل غم در دلم شكفت به ناز .
تا كي . چرا . هستي خدايا كه مرا پاسخ دهي ؟؟
بگويم دعا كنيد به چه ؟آرد ريخته شده و الك آويخته شده . ديگه كار از كار گذشته .
زندگي ؟؟؟
|
|
18001 |
نام:
مسلم
شهر:
سلامتي
تاریخ:
3/10/2006 10:44:22 AM
کاربر مهمان
|
سلام
ثروت انسان عقل اوست
خداوند به همه عقل عنايت بفرمايد .
|
|
18000 |
نام:
خروش!
شهر:
همین دور و برا
تاریخ:
3/10/2006 9:39:21 AM
کاربر مهمان
|
یا بقیه الله!
خورشید جمعه ای دیگر دارد به غروب ماتم می نشیند و انگار ، داغ هجران تو همچنان بر دل ما می ماند.
یا بقیه الله!
چشمان اشکبارم را ببین که به راه آمدنت سفید شد و تو باز هم نیامدی.
یا بقیه الله!
شاید خدایت نیامدنت را فرصتی دیگر برای من قرار داده است تا وقتی که تو می آیی خروش، پاک پاک باشد.
یا بقیه الله!
تو که خود فرموده ای که به احوال شیعیانت آگاهی. پس لابد خوب می دانی که میان ما و اذان ظهر و آسمان ، چه رابطه ای است!!!
یا بقیه الله!
تو که خود خوب می دانی برخروش چه دارد می گذرد! پس جان مادرت فاطمه، هق هق غروب جمعه ما را در دفتر عشقبازی های عشاقت ثبت کن.
یا بقیه الله!
خروش را کمک تا از نگاه پنهانش ، غریبی سیراب شود.
یا بقیه الله!
در این غروب جمعه ای دیگر، ضجه غریبانه خروش و نگاه خیسش را که به پیشگاه با شکوهت تقدیم می کند بپذیر.
یا بقیه الله!
وقتی که تو می آیی ، خروش در چه حال است ... خروش در چه حال است...
یا بقیه الله...یا بقیه الله... یا بقیه الله... یا بقیه الله
|
|
17999 |
نام:
۱
شهر:
تهران
تاریخ:
3/10/2006 8:02:29 AM
کاربر مهمان
|
میان گریه میخندم که چون شمع اندرین مجلس
زبان آتشینم هست لیکن درنمی گیرد
|
|
17998 |
نام:
عبد بد خدا
شهر:
ملاثانی
تاریخ:
3/10/2006 7:32:27 AM
کاربر مهمان
|
خدا جول گیر کارم کجاست بگو پیداش کنم !
خودت خوب می دونی که گیج گیجم!
(درسطحIQخیلی پایین )
بام حرف بزن که دلم حسابی برات تنگ شدهذ .
|
|
17997 |
نام:
اعظم
شهر:
نيشابور
تاریخ:
3/10/2006 6:19:17 AM
کاربر مهمان
|
اقا امام باقر عليه السلام در پاسخ به اين سؤل يكي از اصحاب كه حجت آل محمد صلي الله عليه و اله چه هنگام علم قيام برخواهند افراشت؛ مي فرمايند كه هنگام كه تمام مدعيان حكومت از هر طيف و انديشه اي قدرت را به دست گرفتند و خود زبوني و ناتواني خويش را به ظهور رسانند؛ تا هنگام ظهور حضرت حجت مدعي نشوند كه اگر ما هم به قدرت مي رسيديم اينگونه عمل مي كرديم. و شيعه را حزبي و مرامي جز انتظار و انتظار نيست.
|
|
17996 |
نام:
مهدی اهوازی
شهر:
«حسین»
تاریخ:
3/10/2006 6:10:50 AM
کاربر مهمان
|
هوالنور...
مدتی است نمی آید. امیدوارم به خاطر سفر نور باشد نه کدورت از من رو سیاه. دیگه ننوشتم که کدورت تمام شود اما نیامدنش حالم را گرفت.
...یا انیس من لا انیس له، یا رفیق من لا رفیق له، یا عماد من لا عماد له، یا سند من لا سند له، یا ذخر من لا ذخر له، یا حرز من لا حرز له، یا صریخ من لا صریخ له، یا غیاث من لا غیاث له،... یا راحم من استرحمه
|
|
17995 |
نام:
صبا
شهر:
هرجاکه بخاهید
تاریخ:
3/10/2006 5:42:16 AM
کاربر مهمان
|
خیلی دوست دارم ازاین کشوربروم.اخرمگراین جاچه داردجز۲۵۰۰سال تمدن چیزی نداردایشالله ازاین جامیروم ازهمتون می خواهم که دعاکنید***
|
|
17994 |
نام:
فاطمه
شهر:
تهران
تاریخ:
3/10/2006 4:51:26 AM
کاربر مهمان
|
چشماني در انتظار فرج،دستاني خشكيده به سمت آسمان،لبهايي تراز نام وجودت،وقلبي براي حضورت هميشه در طپش،آري اينها همه حالاتي از دگرگوني درياي دلي است كه حوادث ناگوار روزگار محدودش ميكند.
مهديامي داني ؛من ميدانم كه تو ميداني عشق را بي انتظار معنايي نيست؛من مي دانم كه تو مي داني هستي را بي عشق معنايي نيست.پس بياوبراي حيات گلهاي محمدي هم كه شده برگ سبز وجودت را برخار احساسم بپوشان تاعشقم راتاعشقت رابي انتظار معنا كنيم.
|
|
17993 |
نام:
علی
شهر:
شیراز
تاریخ:
3/10/2006 4:14:36 AM
کاربر مهمان
|
بسم الله الرحمن الرحیم درزیربقعه تو ای امام رضا علیه السلام که فضای حک شده مدینه راتصویرمیکندو چهره گریاتم تقدیس میکنم ایها الرجل نور افکنی که بر نام انسان افکندی درمن شعله میزند حیران چلچراغ جلوه های فرشته نگهبان کتاب الهی ام که یک خط صحیفه نور تورا خوانددرحیرت ابدی اش حیران است فهمیدم چه کم میدانم سالهای فراموش شده ندارید و چهره و روح نایافتنی چرا . تاریخ حقایق را میشورد ولی ای نور تو جاودانه مانده ای –ایکه نامت در سند های مذهب انرا زر کرد وجاودانه ساخت یک لحظه چشم میبندم وبازمیکنم جهان گذشته وجهان امروز راکه یکی یستر ساز دیگری است هردو پنجره ای بسوی باغ ارزشها که هنرمدان کاشیکار را مات ومبهوت کرده ای .جا است یک قطره اشک از تو که در واشنکتن دفن کنیم تا اقیانوس مواج ارزشها از ر وح معجزه گر تو ابعاد سازنده اش را درارواح سازنده اشکار کند
|
|