شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
17912
نام: صفورا
شهر: تهران
تاریخ: 3/8/2006 2:41:38 AM
کاربر مهمان
  بياييد تا هستيم دلي را نيازاريم. كه من از كرده خود سخت پشيمانم. اي كاش مرا ببخشد و به اين محنت پايان دهد.
خدايا كمكم كن
17911
نام: ثریا
شهر: نهاوند
تاریخ: 3/8/2006 2:38:14 AM
کاربر مهمان
  من این جوری می گم:
خدایا کمکم کن تا فراموشت نکنم
17910
نام: سمانه
شهر: اصفهان
تاریخ: 3/8/2006 2:10:45 AM
کاربر مهمان
  خدا یا کمکم کن تا فراموشش کنم
17909
نام: سید محمد حسین
شهر: تهران
تاریخ: 3/8/2006 1:39:42 AM
کاربر مهمان
  اللهّم الرزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک
17908
نام: ناجیه
شهر: کابل
تاریخ: 3/8/2006 12:50:40 AM
کاربر مهمان
  درباره کار من چی میشود


17907
نام: مسعود اسلاميان
شهر: اصفهان
تاریخ: 3/8/2006 12:29:18 AM
کاربر مهمان
  سلام
عجب حرف قشنگي است اين شعر
هرکي گفته خيلي انسان عاقلي بوده
بايد با آب طلا نوشت
دستت درد نکنه جناب رجبي نسب

قیامت قامتی قامت قیامت/قیامت کرده ای باقدوقامت
موذن گر ببیند قامتت را/به قد قامت بماند تاقیامت
"یاصاحب الزمان ادرکنی"
17906
نام: عباس
شهر: انتظار
تاریخ: 3/8/2006 12:27:22 AM
کاربر مهمان
  ای کاش همانقدر که رقیه در خرابه شام چشم انتظار بابا بود همانقدر هم ما چشم انتظار امام زمانمون بودیم.
آقا جان تا کی می خواهی به خاطر ما غایب باشی، تا کی می خواهی پرونده اعمال ما را بخوانی و گریه کنی.
17905
نام: عسل
شهر: همدان
تاریخ: 3/8/2006 12:03:59 AM
کاربر مهمان
  من از تمام این آدم ها شکایت دارم. چون فوق العاده دلم را شکستند. دلی که به سختی مرهمی روی آن گذاشتم. دلی که هر لحظه صدایش به گوشم می خورد. ای انسانهای از خدا بی خبر با دل بی چاره ی من چه کردید،چه گناهی مرتکب شده بودم که این چنین مجازاتم کردید؟!!!
به چه اجازه ای قدم در دروازه ی دلم گذاشتید. مگر نمی دانستید که دل سخت اما نازک من با پرتاب سنگی ترک خواهد خورد.
مرا فقط به جرم عاشقی قصاص کردند.
ای کاش نگاههایم را می فهمیدید که چقدر چشهمایم بارانی است.

شماها چگونه گذر می کنید؟!!!
آیا چشم شب را اشک بار نمی بینید.

مگر ادعا نمی کردید طبیب دل عاشقان هستید. پس چگونه می گذرید وقتی چشمانتن بسته است.

غروب هم دیگر حال و هوای بودن ندارد. می دانی چرا؟
چون طلوعش را گرفته اند.
چگونه غروب کند، وقتی امیدی به فردای دگر ندارد.
چگونه آسمانش را در آغوش بگیرد.
چگونه وسعتش را نمایان کند، وقتی چشمان بازی نمی بیند.

او محتاج محبت است.
زیرا زاده ی علاقه است.
پس ای چشم باز شو و ببین مرا که محتاج به آنم.

(همه ی این حرفها ازعمق وجودم بود، روزی عاشق شخصی شدم. دلداده و شیدا. آن چنان غرق در شهر زیبای چشمانش بودم که نفهمیدم کی و چگونه دلم اسیرش شد. حدود یک سال با اوبودم. تا مادرم فهمید، قدرت عشقش در وجودم مر به گفتن حقیقت وامی داشت.به علت بعضی موارد رابطه ی مابهم خورد.و لی وجودم تمنای عشقش را داشت. بیش از اندازه دوستش داشتم.روزها ازفکر کردن به او فرار می کردم.و شب ها تا نیمه شب برای دوریش گریه می کردم.از آن زمان تا به حال حدود ۴ سال می گذرد.نمیدانم چه خوبی کرده ام که خدا دوباره عشقم را برگرداند. ولی حال می ترسم، می ترسم از دوباره نبودنش. نمدانم چکار کنم. برایم دعا کنید.)
17904
نام: مهدی اهوازی
شهر: «حسین»
تاریخ: 3/7/2006 11:51:42 PM
کاربر مهمان
  هوالنور...

مهاجر طوس برایم اذن دخول بگیر
برای همه بیماران دعا کن
وقتی روبروی پنجره فولاد رسیدی یک دقیقه با سکوت به دستان کریم آقام امام رضا نگاه کن حرف دل مرا با همان سکوت خواهی رساند.
17903
نام: مهدی اهوازی
شهر: «حسین»
تاریخ: 3/7/2006 11:46:40 PM
کاربر مهمان
  هوالنور...

«اصیلی نسلت از یاسه به قرآن
دلت پر مهر و احساسه به قرآق

فدای نرگس مستت که الحق
شبیه چشم عباسه به قرآن»
<<ابتدا <قبلی 1797 1796 1795 1794 1793 1792 1791 1790 1789 1788 1787 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved