شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
16562
نام: حسین کیمیا
شهر: تبریز
تاریخ: 1/31/2006 1:16:01 PM
کاربر مهمان
  سلام بر همگی
سلامی گرم به او که دلداده حق است...
عبدوالفاطمه عزیز واقعا صفا دادی بزرگوار...
جای بقیه دوستان خالی نباشه انشالاه
در دشتهای جان .بگذار چشمه ای شفابخش فراجوشد،
و در زندان روزهاش .به انسان آزاده بیاموز چگونه لب به ستایش بگشاید.
هر آن چيزى كه در مورد ديگران آزارمان مى دهد مى تواند ما را به شناخت بخشى از خودمان برساند.
(یاحق)
16561
نام: حسن
شهر: غربت
تاریخ: 1/31/2006 12:59:00 PM
کاربر مهمان
  به خوبا سر می زنی مگه بدا دل ندارن

یا ابا صالح
16560
نام: مریم
شهر: رشت
تاریخ: 1/31/2006 12:42:32 PM
کاربر مهمان
  خدایا کمک کن تا بتوانیم تو را بیشتر از این پرستش کنیم
16559
نام: هبوط
شهر: آسمانیها
تاریخ: 1/31/2006 8:53:37 AM
کاربر مهمان
  مانده ام تنها سالار مضطر من ..
==================
مانده ام تنها سالار مضطر من بعد از تو شد خاک عالم بر سر من
بی کس و بی یار و یاور در دل صحرا کاروانی بی پناه و یک زن تنها
گرچه از پا در نیاورد زخم شمشیرم روی خاک غم نوشتم بی تو می میرم
بخدا با دست بسته ام ...به زمین هرجا نشسته ام ...
نقش کردم عشق من حسین ...به سر انگشت خسته ام
وقتی نامت می آمد برلب من لبهای تو میگفت زینب من ..
مانده ام تنها سالار مضطر من بعد از تو شد خاک عالم بر سر من ...
فتد از خون سرت جام قنوت من اینچنین بشکسته شد مُهر سکوت من
زینب تنها و دردو بزم نامردان آن لبان وخیزران و آیه ی قرآن
گرچه بودم در کنار تو ...دل تنگم بیقرار تو ....
شیشه ی عمر مرا شکست ...دل سنگ نیزه دار تو ..
هرکجائی نام تو مشق زینب ... مینویسم روی قبرم عشق زینب ..
مانده ام تنها سالار مضطر من بعد از تو شد خاک عالم بر سرمن
میشود سرّ درونم از رخم خوانده ... یادگارت بین خاک شام جامانده ...
با نفسهایش تو را هر دم صدا میزد . پیش چشم تر من دست وپا میزد ...
ز پس چشمان بسته اش ....به روی پای شکسته اش ..
ز رخت خونابه پاک کرد ...به دو دست پیر وخسته اش ..
چه گذشته در ویرانه بر دل من ز دوچشم باز او قاتل من ..
مانده ام تنها سالار مضطر من .... بعد از تو شد خاک عالم بر سر من
هر زمانی که می آمد ناله ی مادر روی نیزه بغض میکرد ساقی لشکر
حاجت مرهم ندارد زخمی احساس درد بیدرمان زینب دوری عباس
شفق مَه روی نیزه شد ...ز کدامین سو به نیزه شد ..
نه ز جای خنجر عدو .....سرش از پهلو به نیزه شد ..
مانده ام تنها سالار مضطر من بعد از تو شد خاک عالم بر سر من

16558
نام: شقایق
شهر: بهشت
تاریخ: 1/31/2006 4:59:35 AM
کاربر مهمان
  آماده باشید این حسین (ع) در صحرای پر بلا کربلا انتظار می کشد تا یارانش در پهنه قرنها ندای هل من ناصر ینصرنی او را لبیک گویند و با کاروان تاریخ به سویش بشتابند.
شهید سید مرتضی آوینی
16557
نام: شقایق
شهر: بهشت
تاریخ: 1/31/2006 4:52:00 AM
کاربر مهمان
  دلم می خواد ، هر چه زودتر آقام امام زمان بیاد.
16556
نام: عبدالفاطمه
شهر: همین نزدیکی
تاریخ: 1/31/2006 4:51:59 AM
کاربر مهمان
  یا کاشف الکرب
سلام حرف دلی ها
ما که نبودیم چه خبرها بوده!!؟؟؟؟؟
دلم برای دل نوشته هاتون بی تابی می کرد ولی بی تابی من فقط از این نبود.......
اله من! روز بالا می اید و می رود و غروب می اید...
خدایا ! خود از احوال دل بی معرفتم خوب آگاهی که نیاز به جار زدن نمی بینم، حالم انقدر بد است که نمی خوام موجب تشویش دلای ناز حرف دلی ها بشم
خدایا! اول محرم شد و من هنوز اینجا ایستاده ام...
به انتظار روز دوم محرم و ورود مولایم به دشت نینوا
خدایا! با نگ الرحیل را به گوش شنیدم و وسع درکم چنان لبریز است که یارای ماندن ندارم و تاب این گونه رفتن نیز ندارم
می گویند وآتش بر جانم می زنندو می مانم و می سوزم ودم بر نمی آورم.
الهی! چگونه تاب آورم اینگونه ناجوانمردانه تاختن بر دینم را!!؟؟
بگذریم که قصدم بعد این همه مدت آزرده کردن حرف دلی ها نیست
بهتر است که زبان بر کام گیرم و باز بسوزم در هجر نگار نادیده
........
از همه ی اونایی که به نوعی به یاد حقیر بودن یه دنیا ممنونم
در پناه حق - یازهرا(س)
16555
نام: باران
شهر: زمین
تاریخ: 1/31/2006 4:09:33 AM
کاربر مهمان
  با سلام و عرض تسلیت به همه ی انسان های با معرفت

از خدا میخام و بخوایید که دچار ادم از خود راضی زبون نفهم عصبی بی حیا
نشید که بد بختی بزرگی یست

التماس دعا تو این دهه همو رو دعا کنید

16554
نام: گلاویز
شهر: مهاباد
تاریخ: 1/31/2006 4:02:46 AM
کاربر مهمان
  ایا درخواستش را قبول کنم
16553
نام: دریا
شهر: تهران
تاریخ: 1/31/2006 3:31:46 AM
کاربر مهمان
  سلام.اونقدر غصه دارم که واسه اولین بار تو زندگیم حس می کنم مشکلاتی هم وجود داره که آدم نتونه از پسش بر بیاد!!چون همیشه بر این باور بودم که آدم می تونه با درایت و سعی و آینده نگری تمامی مشکلات احتمالی رو حل کنه اما،....من و محمد بعد از مشکلات فراوان من جمله مخالفت شدید پدرش به دلیل اینکه من از خانواده متمولی نیستم و در ثانی پدر هم ندارم با هم ازدواج کردیم با خوشی و خوشی و ادامش ادامه دادیم تا ۶ ماه.نه مشکل من محمد نیست اون اونقدر پاک و نمادین هست که من برای سعی و تلاش خودم آفرین می گم ،ما هر دومون شاغلیم من کارمند و اون آزاد،و اما مشکلات مالی، وحشتناک،من ۴ ماهه که حقوقو نگرفتم چرا که تو شرکت با بحران مواجهیم و محمد اوضاع مالیشون عجیب بده اونقدر که واسه خرید نون هم حساب کتاب می کنیم، هیچ کس هم از این موضوع با خبر نیست تازه اگه هم باشه کمکی نمی تونه بکنه ،حتی اطرافیان هم به خاطر عدم رفت و آمد ما و البته دعوت نکردنشون به خونمون کلی ابراز ناراحتی کردند ،بعد از کلی فکر تصمیم بر این شد که محمد با ماشینش کار کنه ما یه پراید داریم که البته به نام پدری هست که در مراسم جشن پسرش هم شرکت نکرد حالا با پیغام به اطرافیان اونو خواسته و ما باید ماشین رو پس بدیم ،شبها که میرفتیم خونه سعی می کردم کلی انرژی بدم و همه نگرانی هامون رو با خنده های تصنعی بپوشونم اما دیگه خودم هم دیگه نمی تونم تظاهر کنم نمی دونم از خدا باید چی بخوام البته من از اون فقط یه معجزه خواستم ،محمد میگه اینها همه آزمایش خداست اما من فکر می کنم خدا به اندازه صبر آدمها بهشون مشکل میده ،تا هفته پیش داشتم واسه باقی مونده حقوقم که خرد خرد مساعده نگرفتم نقشه می کشیدم تا بتونیم یه تلویزیون بخریم اما .......
دلخوشی های باقیمانده سایتهای مورد علاقه ام میشم که امیدوام خدا اونم ازم نگیره ،وقتی به اطرافم نگاه می کنم و مشکلات و نگرانی های اونها رو می بینم خندم می گیره دغدغه های داشتن ماشین مدل بالاتر و خونه بزرگتر ....و حالا از کسی که داره اینو می خونه با تمام وجود می خوام واسمون دعا کن تا همون معجزه ای که منتظرشم رو خدا بهم نشون میده چرا که می دونم اون قادره و توانا و ناظر بر ما
<<ابتدا <قبلی 1662 1661 1660 1659 1658 1657 1656 1655 1654 1653 1652 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved