اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
16502 |
نام:
سید
شهر:
ناکجا آباد
تاریخ:
1/29/2006 6:11:38 AM
کاربر مهمان
|
بودیم کسی پاس نمی داشت که باشیم باشد که نباشیم بدانند که بودیم
مخلص بر و بچه های آوینی
س.مسعود.ع
|
|
16501 |
نام:
شهید گمنام
شهر:
جزیره مجنون
تاریخ:
1/29/2006 6:09:19 AM
کاربر مهمان
|
به یاد حسین و علمدار تشنه لب
به یاد زینب و راس مرفوع برادرش
به یاد رقیه و صورت نیلیش
به یاد رباب و طفل شیر خواره اش
به یاد قتله گاه و خیمه گاه
به یاد خون و رگهای بریده
هم نوا با عرشیان و عاشوراییان
به یاد چشمان تر ام المصائب بگو:
یــــــــــــــــــا حسین
|
|
16500 |
نام:
مهتاب
شهر:
مشهد
تاریخ:
1/29/2006 4:22:31 AM
کاربر مهمان
|
خدایا:در این دنیا انسان بودن و انسان ماندن چه دشوار است و چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار
|
|
16499 |
نام:
بي نام
شهر:
تهران
تاریخ:
1/29/2006 4:17:16 AM
کاربر مهمان
|
وبعزتك التي لايقوم لهاشي
وبان عزتت كه هيچ موجودي درمقابلش نمي ايستد.
|
|
16498 |
نام:
هبوط
شهر:
آسمانیها
تاریخ:
1/29/2006 4:04:11 AM
کاربر مهمان
|
..... واما ...
بلبلی بر گ گلی خوش رنگ در منقار داشت ...
واندر آن برگ و نوا خوش نالهای زار داشت ...(حافظ)
========
علامه بحرالعلوم (علیه الرحمه ) در تفسیر این شعر حافظ میفرماید :
نیمه شب غواص گردیدم به بحر ابجدی
تا ببینم این سخن آیا چه اندر بار داشت
بلبل و برگ گلش شد سیصد وپنجاه وشش
با علی و با حسین و با حسن معیار داشت
برگ گل سبز است این باشد نشانی از حسن
چونکه در وقت شهادت سبزه بر رخسار داشت
رنگ گل سرخ است این باشد نشانی از حسین
چونکه در وقت شهادت چهره ای گلنار داشت
بلبلش باشد علی کاندر فراق هر دو گل
از سر شب تا سحر خوش ناله های زار داشت
========
..و سخنی با خانم زهرا ..از ..شیدایی..
==
خواهر گرامی ...کمی آرامتر ...کمی خویشتنداری کنید ..دنیا را آنگونه که هست ببینید ...پذیرش آنچه که هست شاید به مذاقها شیرین نباشد ..اما تکلیف آنست که ماندن و پیمودن راه را بسی دشوار
میسازد ...و اگر بنای خالق بر آن بود که هرچه را بر وفق مراد هرکس بنا کند ..چیزی به من و شما نمیرسید ....از طرفی ..خیلی از حرفها جایگاه ویژه خود را دارد ولو جایی باشد بنام سایت شهید آوینی ..اگرچه درد دل است ..لیکن در درد دل باید ظرفیتها را سنجید ....نکته گو بودن دلیل بر حجیت نیست ...بل..تاثیر گذاری مهم است واینکه تاثیر باید پایدار باشد ..تا توسعه فرهنگ شهید و شهادت مستولی شود ..
گرامی ..بدانید که :
شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد ..
که توان تا به سحر گریه بی شیون کرد ..
...
و از طرفی اینترنت و سایت و حرف دل را یک دنیای مجازی فرض کنید و نه یک محلی برای عبادت ..کما اینکه میشناسم کسانی را که در این محیط با وضو وارد میشوند ..ولی اثر گذاری مخرب اینترنت که حالت تکرار و بهتر بگویم اعتیاد داشته باشد اگرچه جز حرف شهید آوینی گفته نشود و خوانده نشود بمراتب بر روح بیشتر است از اثر مثبت آن ...
در آنهنگام که اراده دارید بسمت اینترنت کشیده شوید و ناگفته های دلتان را بگویید ..خدای راببینید و با ذات اقدسش گفتگو کنید و التیام ازو بگیرید ...که اوست آرامش دهنده قلوب ..
و آنهنگام که روح سرشار از معنویت است ..دلتان را بسپارید به خودش تا تسکین گیرید ..اگرچه به حکم خدای تبارک الفت رحمانیش در قلوب مخلوقات به ودیعه نهاده شده ..لیک روش استفاده از آن مهم است ...
مرا ببخشید ..که اگر نسنجیده کلامی جاری شد ..
سر خدا که عارف سالک به کس نگفت
در حیرتم که باده فروش از کجا شنید ..
=====
و سخنی با دوستان ..
حرمت نگه دار گلم ...دلم ...
این روزها ..روزهای ..بریر و عابس و وهب است ..بیاد شهدای گروهانهای عابس ..وهب ...از گردانهای حبیب و ابوذر ...یادشان بخیر ...
اما شهدا مسلکشان آن بود که محرم ونامحرم داشتند ..
عزیزان بعنوان تذکر اول بخودم بعد به بعضی دوستان ..اگرچه محیط محیط حرف دل است اما ..شرع را رعایت کنیم و خواهر و برادری را در دل نگه داریم و محرم ونامحرم کنیم که آخرت بتوانیم جوابگوی اعمالمان باشیم ...
شرمنده
مرا بس است ..
بعد پرواز پرستوهای عشق
خسته از درد فراقم یاحسین ...
التماس دعا ..
|
|
16497 |
نام:
بیخیال
شهر:
بیخیالی
تاریخ:
1/29/2006 3:36:09 AM
کاربر مهمان
|
بی خیال
|
|
16496 |
نام:
علی
شهر:
شیراز
تاریخ:
1/29/2006 3:22:32 AM
کاربر مهمان
|
بنام خداوند خالق حیات وموت جنابان فرانسه شما باید ازاینگلسیها یاد بگرید- داستان دانشگاه :"کینزینکتون:"را از انگلیسها سوال کنید که چکونه جمع بغیراز افراد اهل دعا وعده ای خاص مجسمه بیروح شدن ودوبار باز گشتند بعلت حضور خلق الساعه فردی ناشناس که بر خلا ف رویه انگلیسها که شیک پوش وکم حرف کم راهنمایی کن درهم درخود پر نیش خود خواه کم دعا سطحی نگر نسبت به طبیعت ترسان نسبت به مذبشان اقتصادی بی اعتنا به عقاید دیگران هستند بود علی-گریست
|
|
16495 |
نام:
شهید گمنام
شهر:
جزیره مجنون
تاریخ:
1/29/2006 2:58:51 AM
کاربر مهمان
|
زاهدا ..غسل مده بر بدنم ..اشك من ..غسل منو پیراهن مشكی كفنم !
مجلس عشق حسین است مرا چون كعبه ..
طاق ابروی حسین قبله من
زمزمم چشم منو ..زمزمه ام نام حسین
كاش میشد كه منم كرب و بلا میرفتم !
كربلا رفته دلم حیف خودم جا ماندم ..
كربلا رفتن من یك رویاست
كربلا بی همتاست ..!
عاقلان از كرمش جمله چو دیوانه شدند ..
لب به جامی نزده مست به میخانه شدند ..
...و ملائك همه در حسرت لبهای حسین ..همچو پروانه شدند ..
همه ذرات دو عالم شب وروز ذكرشان نام حسین است ..نوا غرق نواست ...
نام ارباب دواست ..
كربلا بی همتاست
من به خال لب این دوست گرفتار شدم ..
چشم بیمار ندیدم منو بیمار شدم ..
عشق ارباب كشیدست به این احوالم ...خواب بودم شب بیداری دل ..پرچمی دیدم وبیدار شدم ..
من شبانگاه كه از كوچه گذر میكردم ..ناگهان با خبر از عطر گل یاس شدم ..من گرفتار علی اضغر وعباس شدم ..
من نمیترسم از آتش نه ز دوزخ نه حساب !
چونكه صاحب دارم ...صاحبم پنج تن آل عباست ...
كربلا بی همتاست
شب اول كه همه منتظر انوارند ...من دلداده فقط منتظر اربابم ..وای من گر نرسد بر دادم ...!
دوست دارم كه فقط شیعه خوبی باشم ..!
من امیدی بجز ارباب ندارم آخر ...بال وپر داده به من عشق حسین ...
من بیچاره فقط كرب وبلا می خواهم ....
كار ارباب وفاست ...كربلا بی همتاست ..
كاش می شد كه مرا اشك عزا میكردند ..!
تا حسین است دل از شور ندارد هوسی ...!
هوسم آب شدن از غم اوست ...
من غلامم ..هدفم نوكری است ..گر قبولم كند او می میرم ..
من نگهبان حریم غم زینب هستم ..نیستم بی غم زینب به دو عالم مشتاق ..
من هم آواره اویم ..هم ابو فاضل او ..
من فقط چشم به دستان بلندش دارم ...دل من بسته به چشمان حسین ...دست او دست علی ..دست علی دست خداست ..بعد از الله حسینم یكتاست ...كربلا بی همتاست ..كیست عباس ...؟ خدا مست جمالش باشد ..
دیدگان همه عالم یكجا ..متحیر ز خط و ابرو وخالش باشد ..
ثانی حیدر وزیبا پسر فاطمه است ..گر بگویم پسر ام بنین است خطاست ...
كربلا بی همتاست ..
كربلا بی همتاست ...
و....
(شعر از : علی مقدم )
.....................
پانیز بسیار خوشحالم که دوباره سری به حرف دل زدی از متن قشنگت هم تشکر می کنم
........................
زهرا خانم و بدری از آسمان بحث و گفتگو در مورد این جور قضایا بد نیست ولی سعی کنید برای رفع شبهه برای همدیگر دلایل قانع کننده و اجرای تدبیری درست بیاورید تا بیان کردن مسائل احساسی برای یکدیگر
امید وارم مرا ببخشید
یاحق
|
|
16494 |
نام:
شیوا
شهر:
تهران
تاریخ:
1/29/2006 2:22:45 AM
کاربر مهمان
|
سلام
دوستاني كه سال قبل به اين سايت سر مي زدند به ياد دارند كه در تالار گفتگو جمعي از دوستان معتقدمان صحبتهاي خوبي داشتند
آيا موافق هستيد امسال از اول محرم قرار بگذاريم كه همه بعد از نماز ظهر و عصر حداقل يك ساعت دوباره در تالار حاضر شويم و محرم را از اولين روز آن با حوادثي كه روز به روز براي اهل بيت پيش آمد از زبان
دوستان دنبال كنيم آيا موافقيد ؟؟؟
دوستان قديمي و دوستاني كه امسال با سايت شهيد آويني آشنا شده ايد اگر موافق هستيد اعلام فرماييد
يا حق
|
|
16493 |
نام:
زهرا
شهر:
شیدایی
تاریخ:
1/29/2006 2:10:48 AM
کاربر مهمان
|
سلام
من از بحث کردن با آدمهایی که هرگز قانع نمی شوند متنفرم پس دیگه حرفی نمی زنم فقط بدری ، خانمی، عزیز دل انگیز تو می خوای چی رو ثابت کنی؟ آره رفته و همه آنچه تو باهاش شعار می دی را از نزدیک دیدم اما فقط یکی ازآن بامرامها را برایت تعریف میکنم
دختر 9 ساله اش تالاسمی داشت ،تنها پسرش توی 18 سالگی
مرد و شوهرش توی یکی از جویهای تهران ...دختر بزرگش دانشجوی دکترا بود و 4 سال بود که به خاطر نداشتن جهیزیه مورد تحقیر خانواده شوهرش بود این خانوم با برادر فلج وهمسر برادرش مه اون هم مریضه توی اتاق 12 متری اجاره ای زندگی می کنند چند سال پیش مادر نمونه کشور شد و خدمت آقا بردندش . آقا به او فرمود هر چه میخواهی بگو به شما هدیه بدهیم
(یه پیام بازرگانی: تو تا حالا خونه ی آقا را از نزدیک دیدی دو اتاق اندرونی ویک اتاق بیرونی برای ملاقات با مسئولین ! فرشی که روش می نشینند مال جهیزیه خانم است وآنقدر مندرس که من وتو هرگز تحمل نشستن رویش را نداریم)
چیزی که اون زن از آقا خواست همون چیزیه که باید تو را قانع کنه مشکل فقر هست ولی اولا آقا بیت المال را اسراف نمیکنه وثانیا ایمان واقعی به فقر فروخته نمیشه!بدری دل پاک تو ساده و لطیفه ولی.... اون خانم از آقا بطور قسطی چرخ خیاطی به او بدهند تا باآن کار کندو.... همین و خودم شاهد بودم چطور قدردان بود و تازه آنقدر ایمان داشت که اگر کسی مشکل داشت می رفت روی پشت بام ونماز حاجت می خواند وآن مشکل حل می شد " اینان بندگان محبوب خدایند و هیچ نیازی به این دفاع محقرانه ما ندارند"
اگه قانع نشدی بی خیال این جا محل خوبی برای این حرفها نیست .خدا حفظت کند و دعا یادت نرود.
|
|