اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
15442 |
نام:
امیرعارف
شهر:
دنیا
تاریخ:
12/31/2005 6:21:21 AM
کاربر مهمان
|
آن روز که خدا همه چیز را قسمت می کرد خود را قسمت خوبان کرد
|
|
15441 |
نام:
اسحق نصرتی
شهر:
اهواز
تاریخ:
12/31/2005 5:56:53 AM
کاربر مهمان
|
سلام علیکم
قربون هرجی آدم چیز فهم
|
|
15440 |
نام:
علی سواعدی (ابوحسین )
شهر:
اهواز
تاریخ:
12/31/2005 5:46:42 AM
کاربر مهمان
|
حق الناس همان حق الله است (درجامعه اسلامی )پس مواظب باشید
|
|
15439 |
نام:
عبد الفاطمه
شهر:
همین نزدیکی
تاریخ:
12/31/2005 5:11:04 AM
کاربر مهمان
|
الحمد الله ربّ العالمین
سلام اهل دلی ها
مولای من! یا سیدّ ی! باز انگار هوس با تو گفتن در دل است! خدای من! هراسانم از اینگونه بی توجه تاختن! می ترسم از روزی که گویند در حرف دل برای که گفتی و... باز عبدالفاطمه ببیند که برای خود با تو به سخن نشسته!
الهی! درمانده ام از کار روزگار! وچه دنیایی است این دنیا که مرمانش همه رو وشب برای خودخواهی هایشان پا روی رضایت بندگانت می گذارند!
خدای بزرگ و بی نیاز از گفتن عبدالفاطمه با تو! در این لحظه که باز از روی هوس با تو به گفتن نشسته ام، شرمسارم
شزمسار از روی بنده ی تو که می دانم...
می گویند و می گویند و باز می گویند، یادشان می رود که گاه جز تو با کس نباید گفت آن سخنان!
می شنوم و می بینم از ریز نگری بنده ی کیمیایت! می مانم که چرا چنین غافل از احوال دنیایم؟
الهی! می ترسم از روزی که بپرسند زچه روی وقت در حرف دل سپری کردی و من چیزی نداشته باشم جز اینکه از روی هوس...
خدای من! دریاب که خود می دانی نه برای بندگانت است که با تو می گویم ونه برای گذران امور دنیا! که خود آگاهی از آنچه بر من خواهد رفت ومن همان تسلیم و سرسپرده ی تقدیر نوشته بر کارنامه ی خویشم که می دانم هر چه تو بخواهی خیر من در آن است!
اله من! تنهایی به حرف می کشاندم و ... غوغایی است در این عالم! هیهات که مرا چشم بینایی نیست، هیهات که مرا گوش شنیدن نیست.
خدایا! از دوکوهه می گویند و مرا هوای خواستن به سر می زند! از شلمچه و طلائیه و مجنون می گویند و مرا به سر جنون حضور می باشد!
الهی! رواست اینگونه وسوسه شدن از دل!!؟؟؟؟؟
الهی! شهید گمنام از دوکوهه می گوید و از مسجد شجره ی عشاقت ، من کجا پناه برم جز آستانت!؟
خدایا! با تو گفتنم از روی هوس و خودخواهی است! رهایم کن از هر چه خود خواستن است! رهایم کن که جز تو با کس به حرف دل منشینم.
الهی! چه شکوهی دارد لا اله الّا الله..........
لااله الّاالله... لااله الّاالله... لااله الّاالله ...
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجّل فرجهم
ناشناس عزیز! شما که از دل بی معرفت عبدالفاطمه آگاهی چرا!؟ - التماس دعادارم که سخت گرفتارم
در پناه حق – یا زهرا(س)
|
|
15438 |
نام:
غدير
شهر:
غديرخم
تاریخ:
12/31/2005 4:52:18 AM
کاربر مهمان
|
اما به يك چيز ديگر ضرر مى زند, امروز نيروى اتم را كشف مى كند, اما نيروى اتم را براى نابودى انسان به كار مى برد, نفت را از اعماق زمين استخراج مى كند, اما اين نفت در راه تضييع و تخريب محيط زيست انسان به كار مى رود, كما اين كه در اين صد سال اخير اين گونه بوده است, بشر نيروهاى محركه و انرژيهاى پنهان و قوه ى بخار و ساير نيروها را كشف مى كند, اما انسانها را به انواع و اقسام گرفتاريهاى جسمانى از ناحيه ى اين مشكلاتى كه زندگى مادى براى انسانها به وجود مىآورد, آلوده مى كند, به بشر سرعت و سهولت داده مى شود, اما خيلى چيزها از او گرفته مى شود, از آن طرف هم تخريب ارزشهاى اخلاقى است كه امروز انسان دچار آنهاست, ليكن در دوران ظهور حضرت بقيه الله (ارواحنافداه) قضييه اين طورى نيست, بشر از خيرات عالم, از انرژيهاى پنهان و از نيروهاى نهفته ى در طبيعت, استفاده بى ضرر و بى خسارت مى كند, استفاده يى كه مايه ى رشد و پيشرفت انسان است.همه ى پيغمبرها آمده اند تا ما را به آن نقطه يى برسانند كه زندگى بشر تازه شروع مى شود.پيغمبر خاتم اگر بخواهد انسانها را به مقتضاى دين خاتم به اين جا برساند, بايد چه كاركند؟ بايد اين تربيتى را كه او ارزانى انسانها كرده است, مستمر و طولانى باشد و چندين نسل را پى در پى شامل بشود.خود پيغمبر اكرم كه از دنيا خواهد رفت. ((انك ميت و انهم ميتون)) پس بايد كسى را نصب كند كه بعد از خود او دقيقا همان راه و همان جهت و همان شيوه ها را مورد استفاده قرار بدهد, و او ((على بن ابى طالب)) است, معناى نصب غدير اين است.
اگر آن روز امت اسلامى, نصب پيغمبر را درست و با معناى حقيقى خودش درك مى كردند و تحويل مى گرفتند و دنبال على بن ابى طالب (عليه السلام) راه مى افتادند و اين تربيت نبوى استمرار پيدا مى كرد و بعد از اميرالمومنين هم انسانهاى معصوم و بدون خطا, نسلهاى بشرى را مثل خود پيغمبر, پى در پى زير تربيت الهى خودشان قرار مى دادند, بشريت خيلى زود به آن نقطه يى مى رسيد كه هنوز به آن نقطه نرسيده است, علم و فكر بشرى پيشرفت مى كرد, درجات روحى انسانها بالا مى رفت, صلح و صفا در بين انسانها برقرار مى شد و ظلم و جور و ناامنى و تبعيض و بى عدالتى از بين مردم رخت برمى بست.اين كه فاطمه ى زهرا(سلام الله عليها) كه در آن زمان عارف ترين انسانها به مقام پيغمبر و اميرالمومنين بود فرمود اگر دنبال على راه مى افتاديد, شما را به چنين سرمنزلى هدايت مى كرد و از چنين راهى مى برد, به همين خاطر است, ولى بشر زياد اشتباه مى كند.
در تاريخ, اشتباهات بزرگ هميشه سرنوشت انسانها را با مشكلات بزرگ دچار كرده است.
ماجراى سير انسان در دوران نبوت نبى خاتم(صلى الله عليه و اله و سلم), ماجراى بسيار پرحادثه و داستان بسيار مهم و حامل فلسفه ى بسيار عميقى است.در سال اميرالمومنين كه امسال و سالهاى ديگر هم متعلق به ايشان است شايسته است كه اين فلسفه مورد مداقه قرار بگيرد.امروز هم بشر بايد همان حركت و تلاش را انجام دهد.جوامع بشرى هرچه با عدالت و معنويت همراه بشوند و هرچه انسانها از رذايل اخلاقى, خودخواهيها, بدانديشيها, بددليها, شهوترانيها و خودپرستيها دور بشوند, آن آينده نزديكتر خواهد شد.بشر در طول تاريخ در كجراهه هايى قرار گرفته و به راه افتاده كه او را از سر منزل نهايى خودش خيلى دور كرده است.
امروز انقلاب اسلامى فرصت دوباره اى است كه به بشريت داده شده است.اين بيدارى اسلامى يك فرصت دوباره است از اين فرصتها در طول تاريخ پيشآمده منتها كم در طول تاريخ اسلام هم پيش آمده باز هم كمتر در درياى متلاطمى از اموا
|
|
15437 |
نام:
غدير
شهر:
غديرخم
تاریخ:
12/31/2005 4:42:28 AM
کاربر مهمان
|
بيانات رهبر معظم انقلاب
در ديدار با اقشار مختلف مردم به مناسبت عيد سعيد غدير
24 / 12 / 1379
بسم الله الرحمن الرحيم
اين عيد سعيد و مبارك را به همه ى حضار محترم, به همه ى ملت عزيز ايران, به همه مومنين عالم و به همه آزادگان, تبريك عرض مى كنم.
همچنين به شما برادران و خواهران عزيز, بخصوص به خانواده هاى مكرم شهيدان و نيز دوستانى كه از راه دور تشريف آورده اند, خوش آمد عرض مى كنم.
امسال, اين دومين عيد غدير است.عيد غدير اول در روزهاى آغاز سال 79 بود و غدير دوم در روزهاى پايانى امسال است.البته عيد غدير, عيد بسيار بزرگ و خاطره ى عظيم تاريخى است, ليكن در مضمون عيد غدير درسهاى وجود دارد كه هرگاه ملت اسلام اين درسها را به گوش جان بشنوند, حقيقتا از اين روز بهره خواهند برد.
در واقعه ى غدير درسهاى بزرگى وجود دارد:اولا اين واقعه جزو وقايع مسلم تاريخ اسلام است, اين طور نيست كه فقط شيعه حديث غدير را نقل كرده باشد, در بين علما و محدثان اهل سنت, تعداد بسيارى اين حديث را نقل كرده اند, همان طور كه شيعه اين حادثه را بيان كرده است, آنها هم بيان كرده اند.فهم علما و دانشمندان همانند فهم خود حضار آن حادثه از اين عمل پيغمبر, كه دست اميرالمومنين را بلند كرد و فرمود:((من كنت مولاه فهدا على مولاه)) اين بود كه پيغمبر اميرالمومنين را براى جانشينى خود نصب كرد.نمى خواهيم وارد مساله ى شيعه و سنى و اختلافات و درگيريهاى اعتقادى بشويم دنياى اسلام تا امروز هر چه از دعواى شيعه و سنى كشيده, بس است! ولى معرفتى كه در اين كلام عميق پيغمبر وجود دارد, بايد درست فهميده بشود, پيغمبر اميرالمومنين را منصوب كرد.
پيغمبر براى اين مبعوث شده بود كه مردم را تعليم دهد و تزكيه كند, ((يعلمهم الكتاب و الحكمه و يزكيهم)) يا در جاى ديگر((يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه)) بايد انسانها هم آموزش داده بشوند, هم تزكيه بشوند, تا اين كره ى خاكى و اين جامعه ى بزرگ بشرى بتواند مثل يك خانواده ى سالم, راه كمال را طى كند و از خيرات اين عالم بهره مند شود, هدف همه ى نبوتها و بعثتها اين است.
هر كدام از انبيا به نبوت مبعوث شدند, اين اقدام بزرگ تعليم و تربيت را تا حدى كه امكانات زمان اجازه مى داد, پيش بردند, اما دين خاتم و نبى خاتم بايد اين حركت عظيم الهى را ابديت ببخشد, چون پيغمبر ديگرى مبعوث نخواهد شد تا بشر به آن سر منزل نهايى خود در اين عالم كه زندگى در كره ى خاكى و در خانواده ى بشرى, بايد همراه با صلح و صفا و عدالت و با بهره مندى از خيرات عالم باشد نزديك بشود و بالاخره به آن برسد.چگونه مى شود بشريت را به آن سرمنزل نهايى نزديك كرد؟ آن وقتى كه اين تربيت مستمر باشد بايد تعليم و تربيت مستمرى از موضع حكومت و قدرت سياسى آن هم قدرت سياسى كسى مثل پيغمبر,يعنى معصوم اين جامعه ى بشرى را بتدريج پيش ببرد و تربيت كند و ناهنجاريها را در ميان آنها كاهش دهد تا بشريت بتواند به آن نقطه يى كه شروع زندگى سعادتمندانه ى همه ى انسانهاست كه ما آن دوره را دوره ى حضرت ولى عصر (ارواحنا فداه) مى دانيم برسد.
دوره ى ولى عصر (ارواحنافداه), دوره ى آغاز زندگى بشر است,دوره ى پايان زندگى بشر نيست, از آن جا حيات حقيقى انسان و سعادت حقيقى اين خانواده ىعظيم بشرى تازه شروع خواهد شد و استفاده ى از بركات اين كره ى خاكى و استعدادها و انرژيهاى نهفته ى در اين فضا, براى انسان بدون ضرر, بدون خسارت , بدون نابودى و ضايع كردن ممكن خواهد شد.درست است كه امروز بشر از چيزى استفاده مى كند, اما به يك چيز ديگر
|
|
15436 |
نام:
پ
شهر:
تهران
تاریخ:
12/31/2005 4:35:02 AM
کاربر مهمان
|
سلام مي روم اصل مطلب ۲۷ سال سن .متأهل . ولي نماز نمي خوانم چكاركنم كه كمي به اشتياق بيايم وشروع كنم نمازبخوانم بعضي وقتهامي خوانم ولي بد ادامه نمي دهم . لطفا مرا راهنمايي بفرمائيد .
|
|
15435 |
نام:
غدير
شهر:
غديرخم
تاریخ:
12/31/2005 4:30:33 AM
کاربر مهمان
|
22- روز ديدار رهبرى
عن مولانا ابىالحسن على بن محمد(ع) قال لابى اسحاق:
و يوم الغدير فيه اقام النبى(ص) اخاه عليا علما للناس و اماما من بعده،[قال] قلت:
صدقت جعلت فداك، لذلك قصدت، اشهد انك حجة الله على خلقه.
وسائل الشيعه 7: 324، ح 3.
امام هادى(ع) به ابواسحاق فرمود:
در روز غدير پيامبر اكرم(ص) برادرش على(ع) را بلند كرد و به عنوان پرچمدار (و فرمانده) مردم و پيشواى بعد از خودش معرفى كرد.
ابواسحاق گفت: عرض كردم، فدايتشوم راست فرمودى. به خاطر همين به زيارت و ديدار شما آمدم، گواهى مىدهم كه تو حجتخدا بر مردم هستى.
23- روز تكبير
عن على بن موسى الرضا(ع) :
من زار فيه مؤمنا ادخلالله قبره سبعين نورا و وسع فى قبره و يزور قبره كل يوم سبعون الف ملك ويبشرونه بالجنة.
اقبال الاعمال: 778.
امام رضا(ع) فرمود:
كسى كه در روز (غدير) مؤمنى را ديدار كند، خداوند هفتاد نور بر قبر او وارد مى كند و قبرش را توسعه مىدهد و هر روز هفتاد هزار فرشته قبر او را زيارت مىكنند و او را به بهشت بشارت مىدهند.
|
|
15434 |
نام:
غدير
شهر:
غديرخم
تاریخ:
12/31/2005 4:23:50 AM
کاربر مهمان
|
درباره جشن ولايت
از خم رسيد مژده كه جشن ولايت است ----- لبريز خم ز باده لطف و عنايت است
خمخانه ولايت مولى گشوده شد ----- ساقى ز جاى خيز كه وقت سقايت است
در صحنه غدير به فرمان كبريا ----- در اهتزاز پرچم شاه ولايت است
آرى على پسر عم و داماد مصطفى ----- شايسته خلافت و امر وصايت است
زان چشمه زلال كه جوشيد در غدير ----- انهار معرفت همه جا در سرايت است
گفتار او شكوفه باغ فضيلت است ----- رخسار او طليعه صبح هدايت است
آيينه اى كه مظهر اخلاص و بندگى است ----- گنجينه اى كه منبع هوش و درايت است
ذات على است مظهر آيات كبريا ----- حيران بشر ز خلقت اين طرفه آيت است
برنامه خلافت سلطان اوليا ----- انفاق و دستگيرى و عدل و رعايت است
دعوت به اتحاد و صفا و يگانگى است ----- دورى ز اختلاف و فريب و سعايت است
از زهد و فضل و جود و جوانمردى على ----- در صفحه وجود هزاران حكايت است
گنجينه لئالى طبع بلند او ----- مشحون ز پند و حكمت و وعظ و روايت است
اسلام آبرو زدم ذوالفقار يافت ----- شاهى كه آيت ظفرش نقش رايت است
محراب راز ماتم آن قبله نياز ----- در دل هنوز ناله و بر لب شكايت است
از خون پاك فرق على جبهه وجود ----- خونين هنوز بر اثر آن جنايت است
با چهره شكفته شتابد به سوى حق ----- آن را كه بر قضاى الهى رضايت است
ما را زبان خامه توصيف نارساست ----- اوصاف خانه زاد خدا بى نهايت است
تا سايه ولاى على بر ديار ماست ----- ايمن نشين كه كشور ما در حمايت است
ما را بدوست چشم شفاعت به رستخيز ----- آن جا ز دوست گوشه چشمى كفايت است
طبع رسا چو چشمه تراوش كند هنوز ----- چون متصل به چشمه فيض و عنايت است
يداللّه فوق ايديهم
مصطفى در غدير خم كه رسيد ----- گشت ملهم ز جانب ملهم
چون على را گرفت بر سر دست ----- از پى امتثال امر مهم
ناگه از آسمان ندا برخاست ----- كه : يداللّه فوق ايديهم
((42))
|
|
15433 |
نام:
غدير
شهر:
غديرخم
تاریخ:
12/31/2005 4:17:57 AM
کاربر مهمان
|
هماى رحمت در ولايت على - ع
((46))
اگر از ره حقيقت سپرى ره ولا را ----- نگرى به ديده دل جلوات كبريا را
به طواف كعبه بينى همه جان ماسوى را ----- شنوى به گوش جان اين نغمات جانفزا را
على اى هماى رحمت تو چه آيتى خدا را ----- كه به ما سوى فكندى همه سايه همارا
بود از على مزين به زمانه رايت دين ----- ز جلالتش حرم را بود اين جلال و آيين
چو جمال اوست مرآت پيمبران پيشين ----- ز كمال اوست روشن دل خاتم النبيين
دل اگر خدا شناسى همه در رخ على بين ----- به على شناختم من به خدا قسم خدارا
به جز از نبى به عالم دگرى نمى تواند ----- كه به باغ دين نهالى چو على بپروراند
چو مقام مرتضى را چو نبى كسى نداند ----- به سرير حق كسى را به جز او نمى نشاند
به خدا كه در دو عالم اثر از فنا نماند ----- چو على گرفته باشد سر چشمه بقا را
به عدوى توست عالم همه جان به سان برزخ ----- به فلك رسد دما دم ز زمين نواى بخ بخ
نبرد زمانه از ياد جفاى خصم , آوخ ----- چو به دست توست جانا ز صراط حق سر نخ
مگر اى سحاب رحمت تو ببارى ارنه دوزخ ----- به شرار قهر سوزد همه جان ما سوى را
به خدا كسى نيامد چو على ولى ذوالمن ----- كه كند چراغ دين را ز فروغ عدل روشن
چـو عـلـى بـه جاى احمد, كه به مرگ مى دهد تن ؟ ----- به جز از على چو نبود به جهان مغيث و
مامن
برو اى گداى مسكين در خانه على زن ----- كه نگين پادشاهى دهد از كرم گدا را
به خدا كسى كه پوشد به تن از ولاش جوشن ----- كند از كرم كريمش ز عذاب حشرايمن
شودش حساب آسان بودش جحيم گلشن ----- ز كرامتش عجب نى كه كرم كند به دشمن
به جز از على كه گويد به پسر كه قاتل من ----- چو اسير توست اكنون به اسير كن مدارا
چو على كسى نيامد كه شود به نفس غالب ----- چو على كسى نباشد به صراط و عدل طالب
به جز از على نبى را نبود وصى و نايب ----- چو على كسى نباشد به فضايل و مناقب
به جز از على كه آرد پسرى ابوالعجايب ----- كه علم كند به عالم شهداى كربلا را
چو شرار عشق جانان شده از ازل فروزان ----- دل عاشقان گدازان شده چون لهيب سوزان
همه سر به كف در اين راه سمند عشق تازان ----- نظرى كن از حقيقت به گروه سرفرازان
چو به دوست عهد بندد ز ميان پاكبازان ----- چو على كه مى تواند كه به سر برد وفارا
در بحر انما را به سخن نمى توان سفت ----- مه آسمان دين را نتوان به ابر بنهفت
ز شكوفه زار طبعم گل مدح دوست بشكفت ----- چو ولايت على را شه انبيا پذيرفت
نه خدا توانمش خواند, نه بشر توانمش گفت ----- متحيرم چه نامم شه ملك لافتى را
|
|