اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
15432 |
نام:
ناشناس
شهر:
غریبستان
تاریخ:
12/31/2005 3:13:55 AM
کاربر مهمان
|
سلام عزیزای حرف دلی .
خدا وکیلی تا مناجات عبدالفاطمه هست
تا درد دلای انحصاری بازمانده عزیز
تا ریزبینیهای حسین آقای کیمیا
و .............
ما کجا میتونیم عرض اندام کنیم. به قولی گاهی همون خوندن و شنیدن حرفای بچه ها قلب آدم رو آروم میکنه و دیگه دردی برای آدم باقی نمیمونه
باور بفرمایید گاهی از بغض غریبی بازمانده و شهید گمنانم چنان قلبم به درد میاد که میمونم کاش خدایا در کنارشون بودم و غم دلشون رو سبک میکردم اما هیهات که جز دعا توانی ندارم .
گاهی اوقات که عبدالفاطمه عزیز مناجات ملکوتی با اله نازش رو آغاز میکنه به وحدانیت خدا شرمنده میشم که بعضی چه بزرگند و والانگر و بعضی چون من چه حقیرند و سطحی نگر
گاهی که حرف دل مست وصال عزیز رو میخونم میگم خدایا چقدر میشه به تو نزدیک بود اما من .......من چه دور موندم از مستی وصال تو
بگذریم ..............................
ما مخلصیم دربست . و خالصانه از وسعت نظرتون میخوام که حقیر رو از دعای خیرتون فراموش نکنید.
راستی ........ بازمانده عزیز
سوالی که فرمودید خیلی کلیه و اگه اجازه بدید حقیر هم درخصوص اون فکر کنم بعد در خدمتتون هستم.
دل دریایی شما آرزوی منه
یا علی
|
|
15431 |
نام:
رضا
شهر:
تهران
تاریخ:
12/31/2005 2:36:18 AM
کاربر مهمان
|
سلام
***
۱- زني قديس در حالي که عصايي به دست داشت از جاده اي مي گذشت. از او پرسيدند:
" به کجا مي روي؟" پاسخ داد "به خدا" ... پرسيدند: "از کجا مي آيي؟" پاسخ داد:
"از خدا" ... !
اگر به ياد داشته باشيم که از خدا آمده ايم و به «او» بازمي گرديم و سفر عمر ما
لحظه اي در ابديت است آنگاه از هيچ اتفاقي اندوهگين نمي شويم، پيوسته در شادي به سر مي بريم و در زندگي پيروز خواهيم بود.
2- هيچگاه هدف را فراموش نکن! هدف خداست و خدا عشق است، حقيقت است. به همه عشق بورز ، به گناهکار و قديس، به دوست و دشمن. در مواجهه با سختي ها و وسوسه ها حقيقت را دنبال کن، حتي اگر ترا به هلاکت رهنمون کند، حتي اگر ترا در آتش بيفکند.
3- بگذار زندگي ات در ايمان ريشه گيرد. ايماني که مي گويد." خداوند عالم است و بهتر از هر کس مي داند، من هيچ نمي دانم، خدا مهربان است، اعمالش همه سر به سر رحمت است."
4- غني ترين موهبتي که مي توانيم به خدا تقديم کنيم موهبت اشک است، اشکهاي عشق و اشتياق و آرزومندي به خدا. دريغا! که براي چيزهاي زوال پذير، براي سايه ها اشک مي ريزيم، پس چه هنگام مي آموزيم براي خدا که يگانه واقعيت زندگي است اشک بريزيم؟
5- ماهي بي آب نمي تواند زنده باشد. خدايا! من هم بدون «تو» نمي توانم زنده باشم. «تو» مرا پدري ازلي هستي و همراه من در راه زندگي. «تو» برادر من هستي. بار مرا در همه اعصار بر دوش کشيده اي. «تو» هيچگاه مرا ترک نخواهي کرد و من تا ابد از آن «تو» هستم.
التماس دعا
|
|
15430 |
نام:
حسین
شهر:
ملایر
تاریخ:
12/31/2005 2:12:29 AM
کاربر مهمان
|
به نام خدا
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت جناب
دکتر احمدی نژاد
من یکی از فرزندان کارمندان وزارت
بازرگانی هستم.
در مورد جوایزی که هر ساله به عنوان کمک
هزینه ی تحصیلی به دانش آموزان برتر این
اداره تعلق می گرفت از جناب عالی سوالی
داشتم
اکنون حدود 4 ماه از آغاز سال تحصیلی می
گذرد و هنوز این جوایز پرداخت نشده است!
و همچنین شایعاتی مبتنی بر قطع این کمک
هزینه شنیده می شود
توجیه آن نیز این میباشد که قصد
جلوگیری از اصراف را دارند!!!
حال سوال من از شما رییس جمهور محبوب
ملت ایران این است که آیا بهتر نبود به جای
قطع این کمک هزینه که هر ساله عده ی زیادی
از کارمندان این اداره چشم امید به آن
دوخته اند
جلوی برخی اصرافات دیگری که بسیاری از
مدیران در سطح کلان انجام می دهند گرفته
می شد؟!
امیدوارم که شما با پیگیریهای خود
جوابی قانع کننده برای این قشر کثیر و کارمند
داشته باشید
ممنون می شوم اگر پاسخ من را بدهید
با تشکر
ر.س از ملایر/همدان
|
|
15429 |
نام:
سید محمد حسین
شهر:
تهران
تاریخ:
12/31/2005 1:11:02 AM
کاربر مهمان
|
یه بزرگی وقتی جمعه شب می رسید می گفتند: خدا رو شکر که امام زمان (عج) این جمعه ظهور نکردند. چون اینطوری می تونیم یه هفته دیگه سعی کنیم تا جزو یارانشون بشیم. و یه هفته دیگه فرصت داریم تا توبه کنیم. این یعنی ۱ هفته دیگه خدا بهمون مهلت داده. ولی روزی که آقامون ظهور کنند فرصت ها تمام شده و هنگام جواب اعمال است. پس چه بهتر که در طول هفته ی جاری سعی کنیم و از خدا بخواهیم تا به راه راست هدایت به امر شویم.
|
|
15428 |
نام:
خروش!
شهر:
همين دور و برا
تاریخ:
12/31/2005 1:06:31 AM
کاربر مهمان
|
ادمين بزرگوار! سلام خسته نباشي
جا دارداز تيزبيني و توجهت به آنچه مي گذرد! تشكر كنم. موفق باشي...التماس دعا.
|
|
15427 |
نام:
هبوط
شهر:
آسمانیها
تاریخ:
12/31/2005 12:43:11 AM
کاربر مهمان
|
یاد ایامی که پر پر میشدیم .....کشته در محراب سنگر میشدیم ....
...روزی پشت میله پلکهامان ..حدقه ی چشم را در کاسه سر زندانی کردیم تا آزادانه به هرسوی ننگرد و افق دیدگانمان را به غل و زنجیر کشیدیم تا اگر بناست منظره ای را ببیند فقط خاک گرم جنوب باشد و شهید و جانباز .....تا خون قلیان گیرد و جوشش آن حلاوت یاری پسر حسین (ع) فاطمه (س) را در مذاقمان طعمی دیگر بخشد ...
حیف که خوبان همه رفتند .....و ما ماتم زدگان را در اندوهی همیشگی باقی گذاردند تا گرد غریبی و پیری با گذر زمان بر چهره هامان بنشیند تا با یادشان دل خوش سازیم و اشک از دیدگان جاری گردانیم و با یاد آوری خنده ها و گریه هاشان ..روایت حضور خویش را توجیه نماییم که بی یادشان دل میگیرد و غم بر پهنای صورت مینشیند .......و همچنان مست وصالیم تا لذت مجدد یک با هم بودن شاملمان شود ....و هماره زمزمه کنیم
بود سنگر بهترین ماوای من .....آه جبهه کو برادرهای من ...
|
|
15426 |
نام:
شهید گمنام
شهر:
جزیره مجنون
تاریخ:
12/31/2005 12:29:40 AM
کاربر مهمان
|
بابام شده نردبون ؟
اتل متل توتوله
چشم تو چشم گلوله
اگر پاهات نلرزيد
نترسيدي قبوله
ديدم كه يك بسيجي
نلرزيد اصلاً پاهاش
جلو گلوله وايستاد
زُل زده بود تو چشاش
گلوله هم اومد و
از دو چشم مردونه
گذشت و يك بوسه زد
بوسهاي عاشقونه
عاشقي يعني اينكه
چشمهايي كه تا ديروز
هزار تا مشتري داشت
چندش مياره امروز
اما غمي نداره
چون عاشق خداشه
بجاي مردم خدا
مشتري چشماشه
يه شب كنار سنگر
زير سقف آسمون
مياي پيش رفيقت
تو اون گلوله بارون
با اينكه زخمي شده
برات خالي ميبنده
ميگه من كه چيزيم نيست
درد ميكشه ميخنده
چفيه رو ور ميداري
زخم اونو ميبندي
با چشماي پر از اشك
تو هم به اون ميخندي
انگاري كه ميدوني
ديگه داره ميپّره
دلت ميگه كه گلچين
داره اونو ميبره
زُل ميزني تو چشماش
با سوز و آه و با شرم
بهش ميگي داداش جون
فدات بشم دمت گرم
ميزني زير گريه
اونم تو آغوشته
تو حلقه دستاته
سرش روي دوشته
چون اجل معلق
يه دفعه يك خمپاره
هزار تا بذر تركش
توي تنش ميكاره
يهو جلو چشماتو
شره خون مي گيره
برادر صيغهايت
توبغلت ميميره
هيچ ميدوني چه جوري
يواش يواش و كمكم
راوي يك خبرشي
يك خبر پراز غم
هيچ ميدوني چه جوري
يواش يواش و كمكم
راوي يك خبرشي
يك خبر پراز غم
به همسفر رفقيت
كه صاحب پسر شد
بري بگي كه بچه
يتيم و بيپدر شد
اول ميگي نترسين
پاهاش گلوله خورده
افتاده بيمارستان
زخمي شده، نمرده
زُل ميزنه تو چشمات
قلبتو ميسوزونه
يتيمي بچه شو
از تو چشات ميخونه
درست سال شصت و دو
لحظة تحويل سال
رفته بوديم تو سنگر
رفته بوديم عشق و حال
تو اون شلوغ پلوغي
همه چشارو بستم
دستهاتوي دست هم
دورسفره نشستيم
مقلب القوب رو
با همديگر ميخونديم
زوركي نقل ونبات
تو كام هم چپونديم
همديگر و بوسيديم
قربون هم ميرفتيم
بعدش برا همديگر
جشن پتو گرفتيم
علي بود و عقيلي
من بودم و مرتضي
سيد بود و اباالفضل
اميرحسين و رضا
حالا ازاون بچه ها
فقط مرتضي مونده
همونكه گازخردل
صورتشو سوزونده
آهاي آهاي بچه ها
مگه قرار نذاشتيم
هميشه با هم باشيم
نداشتيما، نداشتيم
بياين برا مرتضي
كه شيميايي شده
جشن پتو بگيريم
خيلي هوايي شده
ميسوزه و ميخنده
خيلي خيلي آرومه
به من ميگه داداش جون
كار منم تمومه
مرتضي منم ببر
يا نرو، پيشم بمون
ميزنه تو صورتش
داد ميزنم مامان جون
مامان مياد ودست
بابا جون و ميگيره
بابام با اين خاطرات
روزي يه بار ميميره
فقط خاطره نيست كه
قلب اونو سوزونده
مصلحت بعضيها
پشت اونو شكونده
برا بعضي آدما
بندههاي آب و نون
قبول كنين به خدا
|
|
15425 |
نام:
شهید گمنام
شهر:
جزیره مجنون
تاریخ:
12/31/2005 12:16:25 AM
کاربر مهمان
|
دوكوهه السلام اي خانه ي عشق سلام ما به تو ميخانه ي عـــشق
دوكوهه منزل و ماواي عشــّـاق دگر خالي شد از جاي عـشــّــاق
دوكوهه با صــــفا بودي و زيبا چرا حالا شدي تنــهاي تنــــها؟
دوكوهه از چون ويــرانه هستي؟ توخالي از گـــل و پروانه هستي
دوكوهه صبحگاهت با صـفا بود كلاس درس و ايثـــار و وفا بود
دوكوهه گو كه گـردانها كجايند؟ مگر نزد شــهيد كـــــربلايند؟
دوكوهه آن حسينيه ي هـــّمت دگر پر گشته است ازخاك غربت
دوكوهه كو يگان ذوالفقــــارت؟ كجايند عاشــــــقان بي قرارت؟
دوكوهه از جدايــــي تو فـرياد بگو باشد كجا گردان مقـــــداد؟
دوكوهه قلب پر گــشته از غـم نمي آيد دگـر گـردان ميثــــم
دوكوهه كن نظر بر من چه حالم بگو گردان حـمزه ات كجا رفت؟
دوكوهه درس آموز شــــهامت كجا زد خــيمه گردان شـهادت؟
دوكوهه اي محل عشــق و ايثار بود خالي دگر گردان انصـــار
دوكوهه روز ما گشته شــب تار كجا برپا شده گـــردان عمــار؟
دوكوهه گشته ام قربــان قـاسم بسيجيـان غيرتمند مسلــــــم
دوكوهه بــــاغ ما گرديده پرپر كـميل و مالك و گردان جعفـر
دوكوهه گشته اي خالي تو ديگر ز گردان حبيــب و هم ابــوذر
|
|
15424 |
نام:
اسحاق
شهر:
بوستون-آمریکا
تاریخ:
12/30/2005 11:07:33 PM
کاربر مهمان
|
علی آن شیر خدا شاه عرب
الفتی داشته با این دل شب
ناشناسی که به تاریکی شب
میبرد شام یتیمان عرب
شبروان مست ولای تو علی
همه عالم به فدای تو علی
|
|
15423 |
نام:
حسین
شهر:
زنجان
تاریخ:
12/30/2005 10:16:12 PM
کاربر مهمان
|
در دل دوست به هر حیله رهی باید زد
|
|