اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
14852 |
نام:
باران
شهر:
زمین
تاریخ:
12/18/2005 1:24:21 AM
کاربر مهمان
|
************************************************
خدایا
از ما اهی
و از تو
نگاهی
***********************************************
|
|
14851 |
نام:
هدا
شهر:
امریکا
تاریخ:
12/18/2005 1:05:23 AM
کاربر مهمان
|
********ادمین ازشهر آوینی دات کام************
ممنون به خواطر خبر خوشت...
|
|
14850 |
نام:
ناشناس
شهر:
غریبستان
تاریخ:
12/18/2005 12:55:18 AM
کاربر مهمان
|
سلام
بازمانده عزیز مطمئن باش لااقل تنها بازمانده قلعه شهید آوینی نیستی . ما تنهات نمیذاریم برادر
*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*
پرودگارا ... چگونه برايت بگويم ... كه ديگر رمقي ندارم .... آنقدر در آلودگی و گناه غرق شده ام که دیگر ناچیزی دنیا را نمیبینم ... دیگر به مهربانی تو نمی اندیشم ... قلبم را دیگر صفایی نیست ... نامهربانی کنج دلم خانه ابدی ساخته است ...
همتم دیگر برای زندگی کردن نیست ... خودم را میکشم که تنها زنده بمانم ، آنهم ، آنهم در دنیایی که برایم بی اعتبار گشته است ...
روزها در پی هم به سرعت میگذرند اما از خوابهای طلایی دوران کودکیم خبری نیست ... از خروش عبادتهای صبحگاهی خبری نیست ... دیگر از پرواز آرزوهایم خبری نیست ... دیگر از برکت عمرم ، جوانیم ، دیگر از شادیم خبری نیست ...
پروردگارا تو خود میدانی که در اوج ناامیدی توکلم به توست ... پس خدایا چرا آرامش ندارم چرا توکلم به تو لرزش اندامم را قطع نمیکند ... حیرانی و سرگردانیم را چه کنم ؟ توقف انتظارم را به چه تعبیر کنم ؟ ...
مهربان خدای قلبم ... میخواهم از حسرتهایم بگویم و باور کنم که تو ، تنها تو ، تنهایم نمیگذاری ... باور کنم که وجود سرشار از اعتمادم را به من برمیگردانی ... باور کنم که اگر هزار بار بر زمین سرد کوبیده شوم دستان توانمند توست که مرا از جای بلند میکند ... باور کنم که تو امیدم را ناامید نمیکنی ... باور کنم که ذهن درهم و متلاشی شده ام از جور نابکاران روزگار را تو خود چیدمانش را در دست میگیری و دین و دنیای مرا از خود پر میکنی ...
معبود یگانه ام به من بگو ، برای آخرین بار ، که بی تو در این تنهایی و سکوت ، در این خلوتگه بی انتها در این بغض و در این احساس کشنده بی تو بودن من چه كنم ؟
جز تو فریاد در گلو مانده ام را به کو گویم ؟
هستی بخشم ، قلب عاشقم را به من بازگردان . قلبی که انتهای پرواز عاشقی اش تو بودی ...
پروردگارا بر من روا مدار که جز تو طلب عنایت از غیر کنم ... مرا در پناه عنایت خویش گیر و بگذار که در ساحل تنهایی خویش ردپای مهربانی تو را ببینم ...
به امیدت از مهربانترین
یا علی
|
|
14849 |
نام:
علی
شهر:
بهروزی
تاریخ:
12/18/2005 12:50:51 AM
کاربر مهمان
|
اللهم عجل لولیک الفرج
|
|
14848 |
نام:
ادمین
شهر:
آوینی دات کام
تاریخ:
12/18/2005 12:18:28 AM
کاربر مهمان
|
یک مژده برای کاربران انگلیسی زبان و خارج از کشور
- بخش حرف دل انگلیسی در دست ساخت است ...
|
|
14847 |
نام:
فاطمه
شهر:
تهران
تاریخ:
12/18/2005 12:06:37 AM
کاربر مهمان
|
سلام به همه
|
|
14846 |
نام:
هدا
شهر:
امریکا
تاریخ:
12/17/2005 11:43:13 PM
کاربر مهمان
|
*****************سلام منتظر****************
من بابام اجازه ایمیل زدن دیگه بهم نمیده. ببخشید. امیدوارم تو هم در زیر سایه امام زمان عج خوش باشی.وخوشا به حالت که تو ایرانی. but believe me here i am just like a prisoner, and nothing else, but gotta go with it...there is non other choice...
|
|
14845 |
نام:
Sadaf
شهر:
Toronto
تاریخ:
12/17/2005 8:32:51 PM
کاربر مهمان
|
Wanted to say something, but dont know what . My heart feels so sad but I cant express it why. I just dont know what to do, ( Delem mesha ke gerya kunom ) Any way, Allah keeps u all safe
|
|
14844 |
نام:
بازمانده
شهر:
متولد تهران
تاریخ:
12/17/2005 6:42:59 PM
کاربر مهمان
|
با سلام به همه عزیزان حرف دلی
چند وقتی که چند نفر از همرزمان عزیز سنگرهاشونرو خالی گذاشتند
گمشده،مست وصال،ناشناس،عبدالفاطمه،سید محمد حسین،حلاج،ناشناس،
.شرمنده،جامانده،دربدر،جامونده ار تهران مهدی تهران،مهرداد اهواز،
علیرضا پور نرگس؛شجاعی سیرجان،غریبه,وهمه دوستان دیگه که
از قلم افتادند.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بی قرارعزیز ما هم برای تو دعا میکنیم به شرط اینکه از همه سنگرها
حاظر و غایب کنی (شوخی....)اگر دعای من گنه کار مستجاب بشه من
همیشه براتون دعا میکنم..
خواهر خوبم هدا ار امریکا گل بین خارها ارزش بالایی داره. چند روز پیش
با تلاش واخلاق یکی از نزدیکان من خانم جوان مسیحییی اسلام اورد و در
محل زندگی و دانشگاه خود در یکی از کشورهای اروپای غربی حجاب سر میکند
این خواهر مسلمان ایرانی یک ساله بود که همراه خانواده اش مهاجرت
کرده و بیش از بیست سال است که در ان کشور زندگی میکند.
ما تو این قعله یک خاکریز مستحکم داریم که این خاکریز تا وقتی مستحکم
که اول حرفها حرف دل باشه دوم فضایی را که دلهای پاک ذر کنار نام
شهید قلم ایجاد کردند حفظ بشه سوم میدونم که در این زمونه برای پیدا کردن
یک دل مثل دلهای پاک و زود رنج شما باید چراغ در دست گرفت و شهر
به شهر گشت ،ولی حالا که پا دراین راه نهادید مسئولید که سنگراتون حفظ کنید
تا همچنان این قعله شهید اوینی نفوذ ناپذیر بمونه.
زود رنج تر از همه،سرباز کوچک قعله
بازمانده
|
|
14843 |
نام:
بازمانده
شهر:
متولد تهران
تاریخ:
12/17/2005 5:23:50 PM
کاربر مهمان
|
در فکر این بودم که چرا مذهب در جوامع اروپایی به این حد کمرنگ است .و بدنبال عواملی ان بودم،که دیدم همه راه ها
به کلیسا ختم میشود.معلم شهید دکتر شریعتی مقاله ای در این زمینه دارد، که درحدود سی و.اندی سال پیش نوشته، در اخر
کتاب امده که منظور همان حکومت قرون وسطائی کشیشان مباشد:
باید ببینیم حکومت کلیسا چیست؟در این حکومت بجای رجال سیاسی ،رجال مذهبی مقامات سیاسی و دولتی را اشغال میکنند
اثار طبیعی چنین حکومتی یکی استبداد است،زیرا روحانی مسیعی خود را جانشین خدا و مجری اوامر او در زمین میداند و در چنین
صورتی مردم حق اطهار نظر و انتقاد ومخالفت با او را ندارند،یک زعیم مسیحی خود را به خودی خود زعیم میداند،به اعتبار
اینکه روحانی است وعالم دین،نه به اعتبار رای و نظر و تصویب جمهور مردم،بنابراین یک حاکم غیر مسئول است و این
مادر استبداد و دیکتاتوری فردی است و چون خود را سایه و نماینده خدا میداند،بر جان و مال ناموس همه مسلط است و در هیچ گونه
ستم و تجاوزی تردید به خود راه نمیدهد بلکه رضای خدا را در ان می پندارد ؛گدشته از ان برای مخالف،برای پیروان مذاهب دیگر حتی حق حیات نیز قائل نیست.انها را مغضوب خدا،گمراه،نجس و دشمن راه دین وحق میشمارد و هر گونه ظلمی را نسبت به انان عدل خدائی تلقی میکند
خلاصه حکومت کلیسایی همان است که در قرون وسطی کشیشان داشتند و ویکتورهگو انرا به دقت ترسیم کرده است.(به همین دلیل
بعد از رونساس وگرفتن حکومت ازدست کلیسا مذهب هر روز کمرنگ شده تا به این شکل امروز درامده)
اما در اسلام چنین بحثی مطرح نیست سازمانی بنام روحانیت در جامعه اسلامی وجود ندارد کسی روحانی حرفه ای نمیشود در
اسلام میان مردم وخدا واسطه نیست،هر کس مستقیما با او در تماس است ،تحصیل علوم مذهبی درانحصار عده خاصی نیست
تحصیل علم بر هر فردی از زن و مرد بقدر لازم واجب است،واصول اعتقادی مذهب تقلید بر دار نیست و تبلیغ مذهبی یک وظیفه
عمومی است و افراد خاص رسما مامور این کار نیستند .بنابر این مقلد رسمی ،مفسر رسمی،و واسطه رسمی وجود ندارد ،همه سربازند
و در عین حال مبلغ خلق و رابط با خالق و متفکر منفرد و مسئول اعمال و عقاید و مذهب خویش و این است مبنای ارادی انسانی
که فرد در برابر قدرت و مرکزیت تامین میشود.
|
|