اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
14422 |
نام:
تکتم
شهر:
مشهد
تاریخ:
12/6/2005 3:06:29 AM
کاربر مهمان
|
khaste hastam,tanha eshgham rafte safar,tanha shodam,mikham ke oon zoodtar bargarde.oon ke nist man ye chizi kam daram.man eshghamo mikham
|
|
14421 |
نام:
آدین
شهر:
خیال
تاریخ:
12/6/2005 2:46:59 AM
کاربر مهمان
|
" به نام خالق یکتا "
با سلام به همه ی عزیزان و محبّین اهل بیت (علیهم السلام)
یابن الحسن ، روحی فداک ***** متی تَرانا و نَراک
ای مولای خسته دلان ! ای آرام جانهای بی قرار !
بیا که دنیا در انتظار ظهور توست ...
بیا و قلبهای عاشقانت را دریاب ... ! مولای من ، دیگرم تاب صبر و قرار نیست ... ! بار سنگین فراق را ، تا به کِی ؟!!! بر دوش کشیدن ... !
محبوبا ! بیا ! بیا که اشکهایمان همیشه بر چشمه سار دل جاری است ... . بیا تا با تو بگوئیم :" چه اندازه تنهائی ما بزرگ است ! "
"الهم عجّل لولیک الفَرج" (الهی آمین)
|
|
14420 |
نام:
سمیه
شهر:
نطنز
تاریخ:
12/6/2005 2:25:50 AM
کاربر مهمان
|
مست وصال سید کجایی؟ کو پس اون متنهای قشنگ و سوزناکت ها؟ چی شد؟
|
|
14419 |
نام:
س
شهر:
یه جایی زیر سایه خدا
تاریخ:
12/6/2005 2:10:05 AM
کاربر مهمان
|
کاش دل ها فریاد چشم ها را می شنیدند
کاش عقل اینقدر در حق دل ظلم نمی کرد.
|
|
14418 |
نام:
سورنا
شهر:
نزدیک کربلا
تاریخ:
12/6/2005 2:08:15 AM
کاربر مهمان
|
به نام خوبی و عشق وصداقت
یا صاحب الزمان!
جای تو در این دل شیدای ماست
هرکه مجنون توشد لیلای ماست
***
تا کسی رخ ننماید دل کس را نبرد
دلبر ما دل ما برد و به ما رخ ننمود
این بیت هم از خودم:
من می عشق تو را روز ازل نوشیده ام
خرقه زهد تو را با جان ودل پوشیده ام
پانیذ جان!ما منتظر خبرت خوشت هستیم.
ملتمس دعایتان"سورنا"از نزدیک کربلا
|
|
14417 |
نام:
عبدالفاطمه
شهر:
همین نزدیکی
تاریخ:
12/6/2005 2:05:12 AM
کاربر مهمان
|
يا واسع المغفره
سلام مهربوناي حرف دلي
الهي! چه گويم كه جز تو بر غير نتوانم گفتن
الهي! حال عجيبي است با تو بودن! آنقدر در اين دنيا ي آلوده پي خويش روانيم كه هيچ نيابيم جز درد بر اين جسم و بر اين روان!
خداي من! چرا گاهي اوقات ما آدما فكر مي كنيم خيلي حاليمونه!؟
خداي من! چرا در زمين تو با غرور راه مي ريم!؟
اله من! مگر نه اينكه تو بر آسمانيان فرمودي بر آدم سجده برند!؟ اين سجده براي چه بود!؟ مگر نه اينكه تو از اسماء الهيت بر آدم آموختي و او شد آگاهتر از فرشتگان و ابليس؟ اين اسماءالهي مگر چه بودند!؟ هر فيلسوفي چيزي گفت: اينكه اين اسماء فقط لفظ اسماء حسني نبوده اينكه اين اسماء همون واسطه هاس فيضي ان كه تو زمين قرار گرفتند تا واسط بين آنچه تو بر بنده و زمينايان قرار مي دهي باشند! همون اسمائي كه تو بر ضمير آدم نهادي و هركه از آن اسماء آموخت شد واسطه ي تو و ما
شد مثل علي(ع)، شد مثل حسين(ع) و شد مثل حجت زمون آخر؛ هر چند يقين پيدا كردم كه زمون اومدن آقا آخر زمون نيست تازه اول الزمانه!
خدایا! حال این واسطه هایند و این عبدالفاطمه جز این راهی برای قرب تو ندارد! عبدالفاطمه از این رو خود به دنبال کسب افتخار عبدالفاطمی بودنه که برا یافتن خویش و خدایش باید که به واسطه ها ÷ناه برد! خود دریابم که گمرا نگردم!
خدايا تو در مراحل آفرينش آدم ، دستور سجده بر آدم دادي، اولا فكر مي كردم اون سجده ي فرشتگان مثل سجده ي ما بر درگاه احديت توست! ولي فهميدم كه اينطور نيست، اون سجده از درون خوار وخفيف دونستن فرشتگان مقابل آدم بود واين سجده يعني اعتراف به ندانستن اون چيزي كه آدم از اسماء مي دونه!
اله من! نكنه اين سجده ي ما هم از روي اون احساس كوچيكي و حقارت در مقابل بزرگي و دانايي تو نباشه!؟ اين من رو مي ترسونه كه سجده ام ، سجده ي قلب و دل و ايمانم نباشه!
خدايا! الهي! يا رب! جز توكس ندارم! پس خويشم در ياب كه غير تو هيچم و خوار و خفيف وذليل درمقابل خويش و بندگانت! خدايا خود عزيزم گردان در درگاهت كه نياز به غير تو چونم كند!
الهي! عبدالفاطمه در پناه خويش گير كه گمراهترين نگردد و خودخواهي اش افزون نگردد!
الهي! خود آنان كه در چشم بندگانت ،خويش را كه بايد آيينه ي صفات تو باشند ، ذليل و خوار مگردان!
ناشناس دل مهربون كجايي!؟؟؟؟ آقا حسين چيه؟ چه خبره!؟؟ سورنا خانم و بيقرار و بقيه كجايين !؟؟؟؟
الهي آمين – در پناه حق- يا زهرا(س)
|
|
14416 |
نام:
حسین کیمیا
شهر:
تبریز
تاریخ:
12/6/2005 2:00:34 AM
کاربر مهمان
|
درود و مهر فراوان به همه عزیزانم
انرژی درونی مان را از زيبايی هايی بگيريم که ما را در بر گرفته اند. اين جريان انرژی منشا قدرت و بردباری ما می شود...
اين جهان را فقط درامها و سوانح تشكيل ميدهند و فريب هويت بازيگران آنرا نبايد خورد...
ادمین عزیز از زحمات ممنونم میدونم کارت سخته ولی عدالت را از یاد نبریم اگر عدالت محو شود, ديگر زندگی مردم بر روی زمين به زحمتش نمی ارزد!!!!
هيچكس نميتواند ما را خوار و خفيف كند يا آرامش خاطر ما را برهم زند مگر اينكه وسايل اينكار را برای او فراهم كرده باشيم؟
ما از فردای خود نميترسیم. ديروز سپری شده, امروزمان را دوست داریم...
منتظر دوستان عزیز هستم(یاحق)
|
|
14415 |
نام:
سورنا
شهر:
همیشه
تاریخ:
12/6/2005 1:56:51 AM
کاربر مهمان
|
سلام
پانیذ عزیزم! خوش آمدی .بزرگوار چه خبر ؟بابا کجایی؟
دختر نگرانت شدیم.نمی گی این همه آدم دلواپس می شن.
اما بقیه دوستان:حسین کیمیا و خروش شاید هم بقیه این حرفها چیه اینجا اگر هم کسی مقصره منم که بیخود عصبانی شدم.خواهشی که از شما دارم اینه که حضور مثبت خودتونو از حرف دل دریغ نکنید.
بازم معذرت می خوام.
|
|
14414 |
نام:
خاطره ای فراموش(فاطمه ای فراموش)
شهر:
شیراز
تاریخ:
12/6/2005 1:49:46 AM
کاربر مهمان
|
کاش فریادم به جایی میرسید.
|
|
14413 |
نام:
مسعود اسلامیان
شهر:
اصفهان
تاریخ:
12/6/2005 1:29:21 AM
کاربر مهمان
|
سلام ای خدای همه
شعری از علامه ميرجهانی (ره)
آندل كه از ولاي علي كامياب نيست
در هر دو كون قابل فيض وثواب نيست
ميزان عدل حق بولايت شود بپا
در هر دلي كه هست بر آن دل عذاب نيست
در دادگاه حشر كه روز جزا بود
جز با علّي وآل اياب وحساب نيست
از لات واز منات وزعُزّي بپوش چشم
بعد از نبي خليفه بجز بوتراب نيست
فرمود شهر علم منم باب آن علي است
راه دخول شهر جز از راه باب نيست
امّ الكتاب عالم امكان بود علي
در اينكتاب غير وي ام ّالكتاب نيست
بعد ازنبي چوشير خدا مرتضي علي
بر ممكنات سيّد ومالك رقاب نيست
هرگز منش خداي نخوانم ولي جدا
نبود از او كه غير وي او را حجاب نيست
دست خدا زنور خدا كي شود جدا
اشراق آفتاب جدا زآفتاب نيست
حيران اگر چه هست گنهكار وروسياه
نوميد از شفاعت ختمي مآب نيست
--------------------------------------------
حريم آل هاشم در حرم مهمان يزدانشد
نه از راه دَرْ از ديواراندر كعبه پنهان شد
بخلوتخانه حق ميزبان حق بود واو مهمان
زهي مهمان كه مهماندار او خلايق منّان شد
خدا ميخواست كز روي دلارا پرده بردارد
براي خاطر فرزند مادر غرق احسان شد
از آنروزيكه طرح اين بنا معمار قدرت ريخت
كه بشنيده است دروي اينچنين آيت نمايان شد
بجز شيرخداحيدركه باشدخانه زادحق
كه زايشگاه اوخلوتسراي خاص يزدان شد
درون كعبه تا گرديد زايشگاه وجه الله
ازاينروقبلگاه وهم مطاف اهل ايمانشد
نصاري ازچه ابن اليه ميخوانند عيسي را
كه او را گرپسر بودي علي شايسته آن شد
تعالي شانه عمّا يقول الظالمون ميدان
علي خورشيد رويش دردرون وكعبه تابانشد
نبودي گر علي هرگز صفات حق نشد ظاهرّ
همه اوصاف حق از مهر روي او درخشان شد
علي را غير احمد كي تواند كرد توصيفش
كه عقل از كنه وصفش چون من بيچاره حيرانشد
|
|