اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
139162 |
نام:
بهار
شهر:
ارومیه
تاریخ:
3/19/2018 9:37:27 PM
کاربر مهمان
|
ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺑﻪ ﺣﺞ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﺷﺸﺼﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺣﺎﺟﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﺟﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﻣﮕﺮ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﻮﻓﻖ، ﮐﻔﺸﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﺩﻣﺸﻖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺣﺞ ﻧﯿﺎﻣﺪ. ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻪ ﺩﻣﺸﻖ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﻮﻓﻖ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﭘﺎﺭﻩ ﺩﻭﺯﯼ (ﭘﯿﻨﻪ ﺩﻭﺯﯼ، ﺗﻌﻤﯿﺮ ﻭ ﻭﺻﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﺧﺮﺍﺏ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ) میکند.
ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺑﻪ ﺣﺞ ﻧﺮﻓﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺣﺠﺎﺝ ﻓﻘﻂ ﺣﺞ ﺗﻮ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ. ﮔﻔﺖ ﺳﯽ ﺳﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺣﺞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺎﺭﻩ ﺩﻭﺯﯼ ﺳﯿﺼﺪ ﺩﺭﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻋﺰﻡ ﺣﺞ ﮐﺮﺩﻡ، عیالم ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﻮﯼ ﻃﻌﺎﻡ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ، ﻣﺮﺍ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﻭ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻃﻌﺎﻡ ﺑﺴﺘﺎﻥ، ﻣﻦ ﺭﻓﺘﻢ، ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻫﻔﺖ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺧﺮﯼ ﻣﺮﺩﻩ ﺩﯾﺪﻡ. ﭘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻃﻌﺎﻡ ﺳﺎﺧﺘﻢ. ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺣﻼﻝ ﻧﺒﺎﺷﺪ.
ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺑﺸﻨﯿﺪﻡ ﺁﺗﺸﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﺁﻥ ﺳﯿﺼﺪ ﺩﺭهم ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﺪﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻔﻘﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺣﺞ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ.
|
|
139161 |
نام:
هادی ص م / حق
شهر:
گیلان / نور امید
تاریخ:
3/19/2018 8:57:07 PM
کاربر مهمان
|
به نام خدا،سلام
عید همه دوستان و آشنایان پیشاپیش تبریک
|
|
139160 |
نام:
جا مانده
شهر:
میان شلوغی
تاریخ:
3/19/2018 12:19:14 PM
کاربر مهمان
|
به نام خدا سلام علیکم سال نود و پنج انقدر برای من زشت بود که هنوز دارم تاوان این سال را پس می دم. سال نود و شش بهتر بود و من از خدا می ترسم که آرزو کنم سال 97 سال خوبی برای من باشد و من می ترسم از اینکه برای زندگی خودم برنامه ریزی کنم؛ چون از خدا می ترسم؛ اصولا هر چیزی که تو زندگی اراده کردم، یک جوری بهم خورد.
دیگران من را آدم های احقمقی می دانند؛ در حالی که من فقط به اعتماد دیگران، صادق هستم و به کسی خیانت نمی کنم.
روزی کلاسی می رفتم. استادمون برنامه ی جالبی داشت. آخر هر جلسه به یکی از کارآموزان پنج دقیقه زمان می داد از خودش بگه، از شخصیتش، از کسب و کارش، از تحصیلاتش، از برنامه های آینده اش. و خیلی ها زمان کم می آوردند
نوبت به من که رسید: فقط سکوت کردم؛ نه جایی شاغل بودم که از شغلم بگم/ نه تحصیلات داشتم/ نه هنر خاصی داشتم/ نه مهارت خاصی... تنها چیزی که تو زندگیم بود اینکه هیچ وقت از کسی برای منافع خودم سوء استفاده نکردم روزگار می گذرد... سال ها می گذرند و تو شاید یک روز، جواب این خیانتی که به من کردی را پس بدی.... من غالبا در برابر ظلم آدم ها سکوت می کنم (که نتیجه اش این شده است که دوستانم برای لحظه لحظه های زندگی شون برنامه ریزی می کنند و من اما هر روز از تلخی و اشک، دوست ندارم روز آغاز بشه)... سکوت می کنم، با مقام های دنیایی و القاب خودتون، دل دیگران را بسوزانید... من اما هرگز به کسی خیانت نمی کنم... اما به خدا واگذار می کنم کسانی که با سوء استفاده از من برای خودشون "عنوان" کسب می کنند.
|
|
139159 |
نام:
هادی ص م / حق
شهر:
گیلان / نور امید
تاریخ:
3/18/2018 1:39:49 PM
کاربر مهمان
|
به نام خدا،سلام
عید را پیشاپیش به همه تبریک میگویم
اینجانب هیچ مشکلی با کسی ندارم با همه دوستم و آشتی هستم
ان شاءاللّه خداوند زندگیم را بهتر و درست و سر سامان دهد
به کمک دوستان هم خوشبین هستم
دست حقّ همراهتان
خدانگهدار
|
|
139158 |
نام:
مهدی
شهر:
ماهشهر
تاریخ:
3/18/2018 11:56:34 AM
کاربر مهمان
|
چند گام به سوےزندگےبےاسترس:
قــــــــدم بزن
درمورددلخوریات حرف بزن
نفس عمیق بکش
زودتر بخـــــواب
روچیزهایےتمرکزکن که میتونی کنترلشون کنی
خوبےهاےگذشته روبه یاد بیار عزیزانت رو در آغوش بگیر
تو چالش هاےزندگے دنبال فرصت ها بگرد
لبخنــــــــــد بزن..
|
|
139157 |
نام:
مهدی
شهر:
ماهشهر
تاریخ:
3/17/2018 6:32:47 PM
کاربر مهمان
|
. گر چه فارغ زِ تَبِ "خانهتِكانی" شدهام فَرشِ پاخوردهی دل را بِتكانَم، هنَر است...
|
|
139156 |
نام:
سحر
شهر:
یزد
تاریخ:
3/17/2018 6:30:11 PM
کاربر مهمان
|
خداجونم دوست دارم
|
|
139155 |
نام:
مهدی
شهر:
ماهشهر
تاریخ:
3/17/2018 3:14:17 PM
کاربر مهمان
|
💎روزی تصمیم به سفر داشتم، برای تهیه بلیط به یک دفتر مسافرتی مراجعه کردم. متصدی فروش بلیط گفت: مقصدتان کجاست؟ گفتم نمیدانم، برایم فرقی نمیکند. او هم از لیستی که داشت، توری را که فروش نرفته بود پیشنهاد داد، در واقع آن چیزی که خودش می خواست را به من فروخت. در زندگی هم اگر هدف نداشته باشید و ندانید چه می خواهید، دیگران برایتان تعیین تکلیف می کنند.
انسان ها دو گروه اند کسانی که هدف دارند یا کسانی که احساس بدبختی می کنند
|
|
139154 |
نام:
دلشکسته برای دلشکسته
شهر:
کرج
تاریخ:
3/17/2018 10:36:19 AM
کاربر مهمان
|
احتمالا حال دلشکسته خوب شده که دیگه پیام نمیزاره.. اما حال من خرابه ... خراب بخاطر این همه اتفاقات سیاه که تو زندگیم افتاده .. خدایا تو میدونی که من هر روز برای خوشبختیش دعا میکنم ..
|
|
139153 |
نام:
بهار
شهر:
ارومیه
تاریخ:
3/17/2018 8:58:38 AM
کاربر مهمان
|
زندگیتان را مصرف کنید!
بله درست متوجه شدید! ما همه مصرف کنندهايم، پس «زندگی تان را مصرف کنید.» شما یک شیشه عطر را تا آخرین قطره مصرف می کنید. چرا؟ چون ارزشمند است. زندگی خیلی ارزشمندتر از این حرف هاست. تلاش کنید زندگی تان را تا جای ممکن مصرف کنید. فرصت زندگی، مصرف زندگی هیچ فرصتی از زندگی را برای « زندگی کردن » از دست ندهید. منظور این نیست که فقط کار کنید یا مال اندوزی کنید، نه! منظور این است که لحظه لحظه زندگی را لمس کنید. از زندگی تان زباله در نیاورید، تا آنجا که جا دارد، مصرف کنید. تمام استعدادهایی را که دارید، مصرف کنید و نگذارید استعدادها، توانایی و پتانسیل تان هدر برود.
|
|