اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| | هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
| 13902 |
نام:
مریما.قیام
شهر:
فنلاند
تاریخ:
11/24/2005 12:55:46 PM
کاربر مهمان
|
سلام به نشانی سوره هایی قرآن که در باره ای شراب =عرق است نیازدارم!
منتظرایمئیلتون هستم!
اي تك بهانه هستي ام
امشب باز دلم گرفته،افكارم مشوش شده و تنها به يك نقطه خيره شده ام همانجايي كه تو نشسته اي
لبخندي زيبا بر لب داري، نگاهمان در هم گره خورده وكاش اين گره هيچگاه از هم گسسته نمي شد تا هميشه در برابر چشمانم زيباترين منظره ي زندگي را مينگريستم،
چقدر نگاهت پاك است و معصوم به پاكي قلب پر از عشقت، تو با آن چشمانت مرا جادو كرده اي و من مثال مسخ شده اي هستم در كنار تو با تو بودن رااوج خوشبختي ميدانم و بي تو بودن را نهايت غم.
من با رؤياي تو سرخوشم،با رؤيايت حرف مي زنم،گريه ميكنم و مي خندم.
كاش تقدير چنين نبود كه دستهايمان از يكديگر دور باشد تا هر وقت دلتنگ يكديگر شديم به آسمان نگاه كنيم زيرا ميدانيم گر چه دستهايمان از يكديگر دوراست ولي زير اين اسمان پر ستاره هستيم و دو ستاره براي خود نشان كرديم تا به آن بنگريم و باان دو زندگي كنيم.
گاه با خود مي انديشم بيرحم ترين كلمه “فاصله” است،اوست كه ميان من و تو جدايي انداخت،من و تو را از هم دور كرد و به بيقوله هاي غربت رهنمون كرد،من وتو سرخوش از بودن ميزيستيم،در باغ قشنگ آرزوهايمان كلبه اي ساختيم با چوبهاي دوست داشتن و گرمابخش آن آتش عشقمان بود،باهم بوديم و گذرزمان بي معنا بود،
ناگهان ذهنمان با واژه اي بنام فاصله آشنا شد و چه سخت بود وبد.
چرا سرنوشت اين تقدير را براي ما نوشت،ازهم جدا شديم و دستهايمان دور از يكديگر و چشمانمان در خيره شدن به يكديگر ناتوان ولي قلبمان به يكديگر نزديكترشد تا به دنيا ثابت كنيم عشق ماندگارست حتي با وجود“فاصله”.
نوشته شده توسط saba در تاريخ دوشنبه
|
|
| 13901 |
نام:
پیمان o0v0o
شهر:
بی سرزمین تر از باد
تاریخ:
11/24/2005 12:50:04 PM
کاربر مهمان
|
به دنبال كدامين قصه و افسانه مي‌گردي
در اين بيغوله رد پايي از ياران نمي‌يابي
چراغ شيخ شد خاموش و اين افسانه روشن شد
كه در شهر بدان ميراثي از انسان نمي‌يابي
در دو روز عمر كوته سخت جاني كردم
با همه نامهربانان مهرباني كردم
همدلي هم آشياني هم زباني كردم
بعد از اين بر چرخ بازيگر اميدم نيست نيست
آن سرانجامي كه بخشايد نويدم نيست نيست
هديه از ايام جز موي سپيدم نيست نيست
من نه هرگز شكوه‌اي از روزگاران كرده‌ام
نه شكايت از دورنگي‌هاي ياران كرده‌ام
گرچه شكوه بر زبانم مي‌فشارد استخوانم
من كه با اين برگريزان روز و شب سركرده‌ام
صد گل اميــــد را در سينه پرپر كرده‌ام
دست تقدير اين زمانم كرده همرنگ خزانم
پشت سر پلها شكسته پيش رو نقش سرابي
هوشيار افتاده مستي در خرابات خــــرابي
مهرباني كيميا شد مردمي ديريـست مرده
سرفرازي را چه داند سر به زيري سرسپرده
مي‌روم دل‌مردگي‌ها را ز سر بيــــرون كنم
گر فلك با مــــن نسازد چرخ را وارون كنم
بر كلام ناهمــاهنگ جدايـــــي خط كشم
در سرود آفرينش نغمــــه‌اي موزون كنم
در دو روز عمر خود بسيار هرمان ديده‌ام
بس ملامتها كز اين نامردمان بشنيده‌ام
سر دهد در گوش جانم موي همرنگ شبانم
من كه عمر رفته بر خاكستر غم چيده‌ام
زين سبب گردي ز خاكستر به خود پاشيده‌ام
گــــر بمانم يا نمانم بنده پيـــــر زمانم
گــــر بمانم يا نمانم بنده پيـــــر زمانم
|
|
| 13900 |
نام:
مهدی
شهر:
اصفها ن
تاریخ:
11/24/2005 12:42:48 PM
کاربر مهمان
|
چگونه می توان عاشق واقعی شد
|
|
| 13899 |
نام:
اکبر
شهر:
اسفنجان
تاریخ:
11/24/2005 12:13:54 PM
کاربر مهمان
|
جاي پا
شبي از شبها ، مردي خواب عجيبي ديد. او ديد كه در عالم رويا پا به پاي خداوند روي ماسه هاي ساحل دريا قدم مي زند و در همان حال ، در آسمان بالاي سرش ، خاطرات زندگيش به صورت فيلمي در حال نمايش است.
او كه محوتماشاي زندگيش بود ، نا گهان متوجه شد كه گاهي فقط جاي پاي يك نفر روي شنها ديده مي شود و آن هم وقت هايي است كه او دوران پر درد و رنج زندگيش را طي مي كرده است.
بنابر اين با ناراحتي به خدا كه در كنارش راه مي رفت رو كرد و گفت: پروردگارا......
تو فرموده بودي كه اگر كسي به تو روي آورد و تو را دوست بدارد ، در تمام مسير زندگي كنارش خواهي بود و او را محافظت خواهي كرد. پس چرا مرا در لحظاتي كه به تو سخت نياز داشتم ، تنها گذاشتي؟؟!!!
خداوند لبخندي زد و گفت: بنده ي عزيزم ، من دوستت دارم و هرگز تو را تنها نگذاشتم.
زمانهايي كه در رنج و سختي بودي ، من تو را روي دستانم بلند كردم تا به سلامت از موانع عبور كني.!!!
|
|
| 13898 |
نام:
حلاج
شهر:
تبریز
تاریخ:
11/24/2005 12:11:27 PM
کاربر مهمان
|
بترسيد و ظلم و ستم نكنيد زيرا صاحبان سينه سوخته و اشكهاي خشكيده اگر بخواهند دست از اشك بكشند و به دنبال احقاق حق خويش بيايند انگاه ظالم دستان خودش را ميگزد و راه فراري براي خود مي جويد
پروردگارا من را ابزار آرامش خويش قرار ده.بگذاردر هر کجا که نفرت است عشق درو کنم .هر جا آسيب است عفو ،
هر جا شک است ايمان ،
هر جا نواميدي است اميد.
هر جا تاريکي است نور
و هر جا غم است سرور.
پروردگار عالم به من لطف کن تا بيشتر در پي تسکين بخشيدن باشم تا آرام شدن
همانطور که مي فهمم فهميده شوم. همانطور که دوست دارم دوست داشته شوم
زيرا دراثر دادن است که دريافت مي کنم، دراثربخشيدن است که بخشيده مي شوم در مرگ خود است که در زندگي جاويدان متولد مي شوم
|
|
| 13897 |
نام:
مهشاد
شهر:
تهران
تاریخ:
11/24/2005 12:10:18 PM
کاربر مهمان
|
سلام
|
|
| 13896 |
نام:
ASAL
شهر:
HAR KOJA KE DELET KHOSH BASHE ON JA VATANE
تاریخ:
11/24/2005 12:06:26 PM
کاربر مهمان
|
i REALLY LIKE TO LIVE IN A VERY FAR HOUSE APART FROM EVERYBODY AND ALONE
|
|
| 13895 |
نام:
فاطمه
شهر:
کرج
تاریخ:
11/24/2005 12:03:10 PM
کاربر مهمان
|
آقایانی که فکر خروج ارز از کشور هستید . آیا به این فکر کرده اید که دختران مسلمان ایرانی را چگونه از کشور خارج میکنند.دختر ایرانی رقاصه وملعبه شیخ بی خاصیت عرب شد .که البته این یک نمونه از خوش غیرتی شما آقایان است .لطفا در همین سایت اگر پاسخی دارید بدهید.
|
|
| 13894 |
نام:
sahar
شهر:
Alman
تاریخ:
11/24/2005 11:30:29 AM
کاربر مهمان
|
Salam
feri jan man darde to ro khoob midoonam chon man ham 6 sale ke dar alman zendegi mikonam wa az injao mardomesh motenaferam wali charei nisto bayad sakht
Omidet be khoda bashe o har waght deltang shodi ba yade khoda deleto aroom kon.
|
|
| 13893 |
نام:
عبدالفاطمه
شهر:
همین نزدیکی
تاریخ:
11/24/2005 11:21:33 AM
کاربر مهمان
|
ای خدای من! شنیدم یه مهربون ازم قد یه دنیا دلخوره! چی کار کنم؟؟؟؟
اله من! تو خودت می دونی تو این چی می گذره و خودت می دونی که جز راست نگفتم و جز حق نرفتم، و جز صداقت در پیش نگرفتم، پس ز چه روست که این نازنین چنین می کند با این دل؟
اله من! دلم می خواست خیلی چیزا بگم که می ترسم بازم ندامتم کنن که دلتنگی چرا!؟
خدای من! از روزی که فهمیدم باید دنبال چه بگردم اسیر محبتی گشتم ، این بند را در هم تنیده تر و ضخیمتر کن که نتوانم رها شدن !
اله من! کمکم کن که تنها عشق تو در دل نگه دارم که جز تو نتوانم دل بستن!
به فریادم برس در این لحظات که سنگ صبورم نیست
خدای من! سپاس از این همه نعمت! سپاس از آن چه بر من دادی که نتوانم ره دیگر رفتن، شکرت از این همه درد که درمانی جز تو نمی یابم! شکرت
در پناه حق مهربونا - یا زهرا(س)
|
|
