شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
137871
نام: ذکیه ثنا
شهر: کابل
تاریخ: 2/19/2017 11:29:26 AM
کاربر مهمان
  سلام بر همه بچه های حرف دل
خدااییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییا خداییییییییییییییییییییییییییا بس است بس است خدایا بس است دگه تحمل کرده نمیتوانم بس است دگه بالاآخره منم انسانم نه از جنس سنگ شما را خدا قسم برم دوعا کنید خیلی درد دارم خیلی زیاددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد اگر تا آخر همین هفته مشکلم تموم نشه خودکشی میکنم
137870
نام: سید
شهر: بهبهان
تاریخ: 2/18/2017 8:10:56 PM
کاربر مهمان
  سلام خواهر سمانه از اراک.خواهر من نظر خودمو میگم و نمیگم که صد در صد درسته...نگاه کنید دو راه حل میگم یک اینکه:به زندگی کلا با چشم امتحان نگاه کرد مثلا اینطور فکر کنید که این هم یک امتحان الهی است و همسر شما هم یکی از آلات امتحان الهی است اینطور بسیار رنج هاتون آسون میشه ولی راه حل بهتر اینکه خانوادتون رو تسکین بدین.اما چطور شما باید همسرتون رو طرف اخلاق اسلامی ببرید و براشون اخلاق اسلامی رو تعریف کنید با شادی و خوش رویی و زمانی که شاد هستند البته یکمی حق به همسرتون میدم در مورد اینکه نزارن از خونه بیرون برید یا راببطه با دوستاتون داشته باشیدحق میدم که بترسه اینم از خوبیشه که میترسه خدانکرده شما با کسی دوست بشید که زندگیتون به هم بخوره این از خوبیشه ولی بلد نیست ابراز علاقه کنه شما باید بسیار برنامه ریزی شده کار کنید و مطمین باشید جواب میده و بهتره با یک طلبه خانم که واقعا عالم باشه مشورت کنید..
سلام خواهر الهام از ارومیه...خواهر همونجور که گفتید این یک امتحانه که خدا میخواد اعتماد شما به خدا رو بسنجه...من یه چیز کلی میگم شما بهتره تمام اعمالتون رو با مهدی زهرا بسنجید ببینید ایشون چی میخواد معیارتون ایشون باشه ولی در اینمورد بهتره بدونید که سقط کردن بچه اصلا خوب نیست چون اولا روزیش رو خدا میده دوما بچه باعث بیشتر شدن مهر و محبت بین خانواده میشه و سوم نعمت خداوند است حتما حکمتی بود که بچه رو فرستاد براتون ..امام زمان رو درنظر بگیرید در همه کارهاتون...
بزرگواران همانطور که گفتم حرف هایم طبق عقل و اطلاعات خودم هست و نمیتوانم بگویم درست درست است و نمیگم حرفام رو صد در صد قبول کنید ولی درموردشون فکر کنید
137869
نام: الهام
شهر: ارومیه
تاریخ: 2/18/2017 3:09:34 PM
کاربر مهمان
  زمان زیادی گذشت ..فهمیدم همیشه اونیکه میخوای نمیشه ..فهمیدم که بی تفاوتی بزرگترین انتقامه ..تنفر یه نوع عشقه.. دلخوری و ناراحتی از میزان اهمیته ..غرور بزرگترین دشمنه .. خدا بهترین دوسته ..سلامتی بالاترین ثروته ..اسایش بهترین نعمته ..فهمیدم رفتن همیشه از روی نفرت نیست ..هرکی زبونش نرمه دلش گرم نیست.. هر کی اخلاقش تنده جنسش سخت نیست وهر کی میخنده بدون درد و غم نیست ..ظاهر دلیلی بر باطن نیست ..فهمیدم کسی موظف ب اروم کردنت نیست ..فهمیدم جنگ کردن با بعضیا اشتباه محضه ..فهمیدم خیلی موقع ها خواسته هات با گریه والتماس انجام شدنی نیست...فهمیدم گاهی اوقات تو اوج شلوغی تنهاترینی ....
137868
نام: میکائیل ملازاده
شهر: تبریز
تاریخ: 2/18/2017 1:24:15 PM
کاربر مهمان
  با سلام و احترام به خدمت تمامی عزیرانی که زحمت می کشن برای این کشور در هر نقطه ای از این دنیای خاکی چه عزیزانی که رفتند و مثل آوینی شهید شدن و چه آنهایی که ماندند و با جان نیمه جان خود در حال خدمتند چه آنانی که جان به جانان سپرده(مقام معظم رهبری، آقای مهربان و عزیز کشومان) و عاشقانه در جهت اعتلای کشور در حال خدمتند
عزیزان بنده حقیر عاشقانه دوستتان دارم و امیدوارم در این راه پر پیچ و خم خسته نشده و سخت پیگیر امورات باشید. ممنون از تمام زحمات شما عزیزان همیشه در صحنه
137867
نام: یاغی که آدمش کردند
شهر:
تاریخ: 2/18/2017 9:53:43 AM
کاربر مهمان
  یک روز با حالی که نجسی خورده بودم به فکر رفتم که خدایا اگر عالم قبری هست و سئوال جوابی است نشونم بده . در حدود شش الی هفت ماه گذشت، شب خوابی دیدم که اگر بیدارنمی شدم بدون شک سکته می کردم . درعالم خواب دیدم مرابه طرف قبرستان می برند و روحم نیز دربالای جنازه همه رامی دید مردم پشت سرجنازه بودند وقتی جنازه درسرازیری قبرقرارگرفت بیهوش شدم . وقتی به هوش آمدم اتاقی تاریک و بدون در و پنجره با دیوارهایی که ازسنگ و شن بود را درجلویم دیدم مثل برق از جایم پریدم و خود رابه گوشه قبر چسباندم و دستهایم را ازترس به دور پاهایم محکم گرفتم . از طرف گوشه قبر که به طرف قبله بود نرمه های ریگ و خاک شروع به ریختن کردن و پشت سر آن دو موجود وحشتناک وارد شدند باچشمانی درشت وبه مانند کاسه ای از خون ، سوراخهای بینی که دم و بازدم آن با بخار همراه بود ، موهایی بلند و آویزان ، با صورتهایی بسیار عصبانی و خشمناک و کریه ، فقط سئوال کردن ربت کیست از ترس هیبت آنها نه این که جواب آنها رابدهم گفتم : لا اله الا الله وبه صورت به زمین خوردم و ازخواب به همان حالت سجده بیدارشدم ، که اگرنشده بودم حتماً مرده بودم.
سالها گذشت بهتر شده بودم کمتر نجسی مصرف می کردم و کم کم نماز هایم را دست و پا شکسته می خواندم لیکن محرم که می رسید برایم جای سئوال بود که یعنی چه ؟ این چه کاریه ؟ 1300 یا 1350 سال پیش یک کاری شده ، اینا تازه یادشون آمده که عزاداری کنند .
یک روز قبل از تاسوعای حسینی نزدیک ساعت 11 ظهر با ماشین مسافرکشی می کردم آقایی را سوارکردم ضبط روشن بود بهم گفت عجبه شما ضبط راروشن دارید گفتم آقا اینا دیگه شورش رادرآوردند محرم چیه، تاسوعاچیه، عاشوراچیه . بنده خدا دیگرسکوت کرد و چیزی نگفت روز بعد همان ساعت به ناگاه یک جوانی خود را جلوی ماشین انداخت و باعجله گفت آقا شما را قسم می دهم که من را برسانید خانمم مریضه می خواهم اورابه بیمارستان برسانم . سوارش کردم وقتی رسیدیم گفت صبرکنید الان می آیم چند دقیقه گذشت هواگرم بود عرقم را پاک کردم که ناگهان تیزی درپهلویم احساس کردم ، طرف دزد از کاردرآمد . من که خود را قلدری داشتم اینجا رودست خوردم چون فکرش را هم نمی کردم که این چنین توی دام شاه دزدی بیافتم چشمانم جز سیاهی هیچ چیز دیگر رانمی دید فقط می شنیدم که چه می گوید. بهم گفت : ازماشین بیا پائین . گفتم ماشین مال مردمه و امانته تیزی نوک شمشیر رابیشترفرو کرد ، به یکباره و از سرناخودآگاه از دلم گذشت یا امام حسین (ع) به فریادم برس . دیگر تیزی شمشیر رااحساس نمی کردم . آن آقا که به هیچ عنوان کمترازسرقت ماشین راضی نبود، بهم گفت نمی دونم چی شد به یکباره دلم برایت سوخت ، ماشینت رانمی خواهم ولی دست از ضبط و باندها و پولهایت برنمی دارم . لگدی زد که ضبط با کنسول با هم از جا درآمد پولهایم راگرفت و گفت برو و عقب را هم نگاه نکن وگرنه تیری تو باک ماشین می زنم . به راه افتادم ، به یاد رفتار و کردارم در روز قبل افتادم و کمکی که امروز سرور و سالارمان بهم کرده بود گریه امان نمی داد از گرمی اشکها خیابان را نمی دیدم تاجایی که گشت یگان ویژه را که دیدم فکر کرد به خاطر ضبط و وسایلی که سرقت شده گریه می کنم .
137866
نام: رویا پوشن
شهر: ارومیه
تاریخ: 2/18/2017 9:12:55 AM
کاربر مهمان
  حتما بخونید..

از شیخ بهاء الدین عاملی رسیده که در شب جمعه این دعا را بر 41 دانه گندم بخواند و بر بام خانه بریزد تا مرغ ها بخورند اگر حاجتش روا نشود بر من بد بگویند..





بسم الله الرحمن الرحیم

لا اله الا الله بعونک و قدرتک لا اله الا الله بحقک و حرمتک لا اله الا الله فرجا فرجنی من امری فرجا و مخرجا ربنا یا الرحم الراحمین.


به هر یک دانه گندم یک مرتبه بخواند.


انجام بدین انشالله هر حاجتی داشتین روا بشه.
137865
نام: رویا پوشن
شهر: ارومیه
تاریخ: 2/18/2017 9:04:14 AM
کاربر مهمان
  سلام سلامممممم به همه دوستای گلم مخصوصا گوزل همشهریم...

الهام جون خوبی؟ نگفتی چند سالته؟؟؟؟
الهام سایت درست شده انگار ولی من تو اداره میام سر این سایت و پیام میدم تو خونه وقت نمیکنم با گوشی هم نمیرم نت. هر بار که اداره ام هی سرک میکشم اینجا و واقعا خوشم میاد از این سایت که یه جایی رو فراهم کرده که بتونم چندتا از دوستان رو بشناسم و درداشونو بفهمم و خدارو فراموش نکنم و انشالله همه عاقبت بخیر بشن.
تو این هوای سرد دلتون گرم باشه همیشه انشالله


التماس دعا.
یا علی
137864
نام: الهام
شهر: ارومیه
تاریخ: 2/18/2017 12:13:40 AM
کاربر مهمان
  زمان زیادی که بگذره خیلی چیزازو خود ب خود میفهمی .میفهمی بعضی اوقات کارایی که با یکی میکنی اونقدر بد بوده که الان دیگ حسی بهت نداره ...میفهمی هم بخوای غرورتو نگه داری وهم کسیو که دوسش داری مطمعنا اونیکه دوسش داریو از دست میدی ...میفهمی ادم فقط تا یه زمانی طاقت داره باهات بسازه میفهمی اون یه نفر خیلی صبور بود چون دیگه هیچ کس بعد اون تحمل اخلاقتو نداره ...میفهمی با کوچکترین بدی که به یکی میکنی از ذهنش پاک میشی ..میفهمی حتی اگه بخوای جای خالیشو با یه نفر که از همه لحاظ ازش بهتر باشه پر کنی باز جای خالی اون حس میشه ... خیلی اوقات حتی اگ خودت بخوای دوباره توروبخواد دیگ نمیشه ..میفهمی بعضی اوقات واسه فهمیدن بعضی چیزا خیلی دیره ..بعداز همه ی این فهمیدنا میفهمی بخاطر کارایی که با خیلیا کردی نباید ذره ای پشیمون باشی ..ای ادما حواسمون ب رفتارامون باشه داریم زنده زنده ادمارو چال میکنیم اکثرجوونا فقط جسمشون زندن روح و روانشون مردس اونم بخاطر ...
137863
نام: سمانه
شهر: اراک
تاریخ: 2/17/2017 10:48:43 PM
کاربر مهمان
  نمیدونم توی این زندگی حق با منه یا همسرم که حق دخالت توی کارش رو ندارم حق ندارم نظری بدم حق ندارم راجب کارای شوهرم حرفی بزنم اما همسرم حق داره توی همه زندگی من نظر بده من حق ندارم برم سرکار حق ندارم بدون اجازه از خونه خارج بشم حق ندارم بدون اجازه پولی خرج کنم و چیزی برای خودم بخرم حق ندارم کسی رو دعوت کنم حق ندارم با دوستم ارتباط داشته باشم من از وقتی ازدواج کردم دیگه هیچ اختیاری برای زندگیم ندارم دختری بودم که تصمیم های مهم زندگیم رو خودم میگرفتم اما حالا حق ندارم انگار دیگه برای خودم زندگی نمیکم
137862
نام: اوا
شهر: تهران
تاریخ: 2/17/2017 5:15:29 PM
کاربر مهمان
  خدایا خستم چه گناهی کردم که در دلش جایی ندارم تو را به بزرگیت قسم مهرم را به دلش بیانداز
<<ابتدا <قبلی 13793 13792 13791 13790 13789 13788 13787 13786 13785 13784 13783 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved