اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
13662 |
نام:
حسین کیمیا
شهر:
تبریز
تاریخ:
11/19/2005 8:20:33 AM
کاربر مهمان
|
اولين گام در راه آگاهى، درك جهل است(یاحق)
|
|
13661 |
نام:
مهدي
شهر:
تهران
تاریخ:
11/19/2005 8:18:37 AM
کاربر مهمان
|
تا اينجاش كه عيبي نداره
|
|
13660 |
نام:
*
شهر:
*
تاریخ:
11/19/2005 8:13:17 AM
کاربر مهمان
|
من دوسش دارم
|
|
13659 |
نام:
الهام
شهر:
تهران
تاریخ:
11/19/2005 7:41:21 AM
کاربر مهمان
|
زمانیکه همه جا در تاریکی فرورود میخواهم تودر کنارم باشی.. وقتی در کنار تو هستم رنجها را احساس نمیکنم.. خستگی بر من چیره نمیشود.. اگر تو با من باشی چهره خشن زندگی را حس نمیکنم.. زمانی که همه جا در تاریکی محض فرو میرود زندگی ام را روشنی بخش.. واغاز یک زندگی نوین را در ان تاریکی شب به من نوید بده ......
|
|
13658 |
نام:
راز
شهر:
کرج
تاریخ:
11/19/2005 7:30:37 AM
کاربر مهمان
|
بی معرفت
|
|
13657 |
نام:
کاوه
شهر:
فردیس
تاریخ:
11/19/2005 7:30:37 AM
کاربر مهمان
|
تکیه بر پست و ریاست می کنید
با خدا هم ما سیاست می کنیم
|
|
13656 |
نام:
پیمان oOVOo
شهر:
بی سرزمین تر از باد
تاریخ:
11/19/2005 7:01:15 AM
کاربر مهمان
|
خون بر دلدادگان
خونین جگر آزادگان
قومی به غربت می کشد
تصویر آذرآبادگان)
بس عهدها بشکسته شد
دیگر خدا هم خسته شد
در کارزار زندگی
بازوی مردان بسته شد
ای چرخ افسونت چه شد؟
الوند و سیحونت چه شد؟
بر تنب کوچک تا ارس
کاوه فریدونت چه شد؟
صف را طلایه دار کو؟
آن نقطـه پرگار کو؟
در شهر آزادی، دری
بر قامت دیوار کو؟
شهنامه خوانی دیر شد
سیمرغ در زنجیر شد
آرش، کماندار زمان
آماج زخم تیر شد
فریاد ها بر باد شد
فریاد زیر آب شد
ارابـه سردار عشق
افسانه ای در خواب شد
|
|
13655 |
نام:
پیمان oOVOo
شهر:
بی سرزمین تر از باد
تاریخ:
11/19/2005 6:51:49 AM
کاربر مهمان
|
افسانـه عشق و جنون
رفته ز خاطر تاکنون
آن تک سوار قصّه ها
با اسب خود شد واژگون
|
|
13654 |
نام:
عماد
شهر:
تهران
تاریخ:
11/19/2005 5:59:43 AM
کاربر مهمان
|
مهمان من شو سر به بالين غمم نه
بيمار عشقم نوشداروئي مرا ده
بگذار يك دم در برت آرام گيرم
زآن پس چه باك ار در كنار تو بميرم
سرمستي چشم ترم را گو غمي نيست
مردم ز درد زخم حرمان مرحمي نيست
تا كي براي روح خود لالا بگويم
دورش كنم از فكرتت بيراهه پويم
مي خواهم امشب قصه عشقت بخوانم
مي ترسم آتش گيرد از سوز تو جانم
|
|
13653 |
نام:
یعقوب خدایی
شهر:
تبریز
تاریخ:
11/19/2005 5:43:43 AM
کاربر مهمان
|
بنام خداوندمهربان بنده قطری کوچکی ازایران اسلامی میباشم میخاستم ازاین طریق اعلام بدارم این حقیرتممامی شهدارادوست دارم وخاطرئ انهادردل من خواهدماندوبه تممامی اسراوجانبازان ارزش خاصئ قائلم ارادتممندهمه ایرانیهای عزیز
|
|