شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
13592
نام: مست وصال
شهر: تهران
تاریخ: 11/18/2005 3:09:46 AM
کاربر مهمان
  هر آدمی وقتی به زندگی گذشته اش نظر می کند حتما به عواملی در آن زندگی برمی خورد که نمی توان آنها را به وراثت، محيط، فرصت، کار شخصی يا بخت و اتفاق صرف نسبت داد. مانند برخوردی که نتيجه قطعی به بار آورد، راهی که به طور غير منتظره باز شد، راه ديگری که بسته شد، چيزی که احساس می کرديم مجبوريم بگوييم، نامه ای که خود را ناگزير از نوشتنش می ديديم و نظاير اينها.
گويی يک نيروی پنهان، زنده، آزاد، شخصی و هدايتگر در شرايط مختلف و غالبا برخلاف خواست يا ميلمان، ما را به جهتی خاص می راند و در طرح و قالبی خاص شکل می دهد. همه اينها از ديدگاه مادی غيرقابل تبيين است.زيرا در زير سطح زندگی و اموری که عموما راضيمان می کند نيروهای بزرگ معنوی و ژرفاهای ناشناخته ای وجود دارد که زندگی های کوچک ما را جهت می دهند و کنترل می کنند. بعضی انسانها نسبت به فشار اين نيروها توجه دارند يا توجه پيدا می کنند اما بقيه ما خيلی راحت شواهدی را که برای اين قلمرو پهناور تجربه وجود دارد ناديده می گيريم صرفا به اين سبب که اين قلمرو بسيار پنهان و درونی است و ما سخت مشغول امور آشکار و ظاهری هستيم.
( بدون تو نمی توانم زندگی کنم ) اعمال و اعتقادات و تجربه های کوچک و بزرگ ما هر چه که باشد هيچ چيز نمی تواند اين حقيقت بديهی را دگرگون کند که خدا جان جانان، روح روح ها و حيات بخش زندگی ها چنين قرار داده يا قرار می دهد که هر شخصی اين کلمات را در جان خود زمزمه کند: ( بدون تو نمی توانم زندگی کنم. )
بر لوح خلقت نوشته شده که من بايد مشيتت را بپذيرم و وجودم را خداوندا وقف تو کنم. نه در دنيای روحانی رازآميز که چيزی درباره اش نمی دانم بلکه در اينجا و اکنون، جايی که خودم را مخلوقی انسانی دارای روح و جسم می يابم و مقيم در دنيای مدرن و دستخوش زمان و تغييرات زمانه، که با اين همه، امر سرمدی در آن نفوذ می کند و حقيقت را نه در يکی بلکه در هر دو می يابد.
آنچه از ما خواسته شده به ضرورت اين نيست که وقت بسياری را به آنچه امور معنوی محسوب می کنيم اختصاص دهيم بلکه پيوسته بايد خواسته هايمان را تقديم خدا کنيم و مشيت او را بپذيريم تا وظايف عملی مان که بخش بيشتر زندگی مان را تشکيل می دهند بتوانند بخشی از نظام او باشند و ارزش معنوی پيدا کنند. پس ما به اين سو سوق داده می شويم که برای کسب کمال و رسيدن به ذات پاک حضرت باری بکوشيم ابتدا در خلق و خو و اعمالمان، سپس پله پله تا ملاقات خدا صعود کنيم.
و بدانيم که بدون او هرگز نمی توانيم زندگی کنيم. هرگز!!!
13591
نام: حیران
شهر: اصفهان
تاریخ: 11/18/2005 3:07:30 AM
کاربر مهمان
  در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون
یاد شلمچه یاد فکه یاد مجنون
هان ای شهیدان با خدا شبها چه گفتید
جان علی با حضرت زهرا چه گفتید
رفتند یاران....
13590
نام: حسین کیمیا
شهر: تبریز
تاریخ: 11/18/2005 2:39:42 AM
کاربر مهمان
  عاقلان زياد حرف مى زنند چون حرفى براى گفتن دارند، ابلهان زياد حرف مى زنند چون مجبورند چيزى براى گفتن بيابند.

(یا حق)
13589
نام: حامد
شهر: سمنان
تاریخ: 11/18/2005 2:09:21 AM
کاربر مهمان
  یاد فکه یاد مجنون کربلای ۵ بخیر
یاد لبهای تشنه درخون بخیر
13588
نام: سحر
شهر: بيرجند
تاریخ: 11/18/2005 12:28:39 AM
کاربر مهمان
  درميان همه گل بودم عاشق نشدم *
توچه بودي كه تو را ديدمو ديوانه شدم
13587
نام: فهیمه
شهر: شیراز
تاریخ: 11/17/2005 11:05:38 PM
کاربر مهمان
  نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد... نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی انقدر مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی بسازد ئبسپارد به دست کودکی گستخ و بازیگوش که هر دم پی درپی بفشارد در طنین مرگبارم را...
13586
نام: حسن
شهر: ارسنجان
تاریخ: 11/17/2005 11:01:10 PM
کاربر مهمان
  در زمان دوران پيامبر اکرم بحث ماليات نبود اکنون که ماليات پرداخت ميشود زکات و خمس رااز ميزان ماليات پرداخث شده کم کرد لطفا جواب را به سايت اينجانب بنده حقير بفرستيد
13585
نام: درمانده
شهر: بهشت زهرا
تاریخ: 11/17/2005 7:47:09 PM
کاربر مهمان
  دعا کنین به تنها فقط تنها آرزوم برسم
آرزوم رسیدن به نهایته
پس دعا کنین
سهم من از من شکستن بود
13584
نام: رضا
شهر: ممقان
تاریخ: 11/17/2005 4:14:49 PM
کاربر مهمان
  خدایا کمکم کن
13583
نام: گم شده
شهر: تبریز
تاریخ: 11/17/2005 3:52:01 PM
کاربر مهمان
  هو المعشوق
خدمت عبدالفاطمه عزیز ، ... ، ناشناس غریبم و بی قرار که واقعا هم مهمان حرف دل هست و هم میزبان خوب و هم روابط عمومی فوق العاده :
می بینم که من نباشم هم یک گمشده دیگه از تبریز دارید . نمی دونم کدوم آدم با خدایی امروز خواسته جای منو خالی کنه اما دست مریزاد تقریبا حرف دل خودم رو زده . خلاصه عرض کنم که اون یکی گم شده که امروز پیدا شده و مطلب داده یک دوست جدیده و من هم بهش خوشآمد می گویم چون من برای امروز اولین بارم است که مطلبی برای عزیزان می نویسم .
خواستم ترکی بنویسم دیدم نه مثل عبدالفاطمه تبحر دارم و نه بی قرار و ناشناس ترکی می دونن . برای خاطر گل روی آنها هم که شده فارسی نوشتم .
ضمنا دوستای گل من :
مشکلات هیچ وقت حل نمی شه بلکه به یاری خدا و دعای دوستان به فراموشی سپرده می شوند . من هم دنیا را ول کنم دردی در دل ندارم اما این دنیا عجیب یقه من رو گرفته مثل ...
مثال را نزدم که شاید بعضی خانم ها بدشان بیاید البته من خودم هم از این مثال بدم می آید .
خوب بگذریم . فردا جمعه دعای ندبه من فراموش نشوم . خوش به حال اونهایی که شاید فردا گم شده شون بیاد .
راستش می خوندم و از کلامتان لذت می بردم اما نمی نوشتم . من کجا و شما کجا تا براتون بنویسم . به خودم که نگاه می کنم می بینم خیلی از خودم دور شدم .
عبدالفاطمه عزیز شاید یک روزی دو سه سال پیش من خیلی جلوتر از اینها بودم اما اهمال کاری کردم و امروز برگشتم اول خط اما این بار جز رب لم یزل بناست با مهدی (عج) فاطمه (س) نیز آشنا بشوم . با یاری شما و به امید خدا و دعای زهرا (س). ان شاء الله .چون:
ما کافر کفریم و خدا کافر ماست
ما بنده حقیم و خدا بنده ماست
شب خوش بهترین دوستان روی زمین .
خواهشا اون گمشده جدید هم اسم مستعارش را یا عوض کند یا پسوند پیشوند بزند وگرنه من مجبورم اسمم را عوض کنم و بگذارم پیدا شده به امید خدا . چطوره ؟
التماس دعا و به امید موعود حق .
<<ابتدا <قبلی 1365 1364 1363 1362 1361 1360 1359 1358 1357 1356 1355 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved