شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
13452
نام: حامد همایون
شهر: تبریز
تاریخ: 11/15/2005 11:43:01 AM
کاربر مهمان
  آقا یحیی آدم میتونه از هر سوراخی پول در بیاره
13451
نام: یحیی
شهر: تهران
تاریخ: 11/15/2005 10:46:08 AM
کاربر مهمان
  ای خدا به دادمون رس
مردیم از بی پولی
تو این کشور هیچکی به فکر ما نیست.
13450
نام: عاشق
شهر: اسمان
تاریخ: 11/15/2005 9:56:16 AM
کاربر مهمان
  فقط




خدا
13449
نام: مهاجر تنها
شهر: شیراز
تاریخ: 11/15/2005 9:25:12 AM
کاربر مهمان
  حتی هیچی!
13448
نام: مهدي
شهر: تهران
تاریخ: 11/15/2005 8:55:43 AM
کاربر مهمان
  سكوت نهايت عرفان است . حتي سكوت ريگها
13447
نام: مهاجر تنها
شهر: شیراز
تاریخ: 11/15/2005 8:46:30 AM
کاربر مهمان
  به قول خودش چه بگویم که ناگفتنم بهتر است.
13446
نام: شهید گمنام
شهر: جزیره مجنون
تاریخ: 11/15/2005 8:35:51 AM
کاربر مهمان
  قمر بنی هاشم 2 بارامیدش نا امید شد. یک بار که خواستند جنازه امام مجتبی را کنار قبر پیامبر دفن کنند و ملعونين مانع شدند و جنازه را تیرباران کردند. خواست دست به شمشیر ببرد ابی عبدالله مانع شد و جنازه امام مجتبی در اوج مظلوميت در بقیع دفن شد. یک بار دیگر نیز در کنار نهر علقمه مشک را تیرباران کردند حضرت حایل شد اما موفق نشد بدنش چون خارپشت و مشکش سوراخ و امیدش ناامید شد و عطش بچه های ابی عبدالله نیز باقی ماند.
13445
نام: حسین کیمیا
شهر: تبریز
تاریخ: 11/15/2005 8:27:29 AM
کاربر مهمان
  برای همه عزیزانم* زندگی یه بازی و مثل همه ی بازی های دیگه قوانین خاص خودشو داره اگه می خوای در این بازی موفق بشی باید قوانین بازی رو از بر کنی اگه می خوای پیروز بشی باید بازیگر خوبی باشی و هم بازی هاتو خوب انتخاب کنی اما قوانین بازی: (1) اول باید این اصل رو قبول کنی که تو یه مخلوقی و از یه ذات بی همتا نشات گرقتی پس هیچ موقع خودتو بالا تر و برتر از مخلوقت قرار نده و در برابر او متواضع باش (2) با این که تو مخلوقی اما انقدر استعداد و اختیار داری که بتونی خلق کنی پس همیشه سعی کن در حال خلق کردن باشی حتی اگه شد خلق یک لحظه خلق یه نگاه خلق یه عشق (3)هیچ موقع سعی نکن تکروی کنی هم بازی هاتو در این بازی شریک کن و غم و شادی هاتو با اون ها قسمت کن (4) این رو هم باید بدونی هر بازیگر هر چقدر هم که حرفه ای باشه بازم یه کمبودها و نقص هایی داره پس باید سعی کنه خودشو اصلاح کنه و پیشرفت کنه (5) این بازی باید با تدبیر تو انجام بشه پس باید بدونی این بازی چه موقع به احساس نیاز داره چه موقع به اندیشه و درایت نیاز داره (6) از شکست مایوس نشو و به دنبال پیروزی باش چون در پی هر شکست پیروزی است(7).......... (8)..................................................(9) ............... و اما اصل اخر که باید این قانونو از بر بر باشی: اگه می خوای تو این بازی همیشه برترین باشی باید به دلت یاد بدی عاشق بشه عاشق بمونه و عاشق بمره اما اما یه چیز خیلی مهمه عشق تو نباید فانی باشه نباید عشقت خاکی باشه ( اگر عشق خاکی تو پلی باشه به سوی عشق الهی ان وقت بدون پیروزی) پس باید معصومانه و خالص عاشق شد و در این عشق الهی محو شد و فنا شد.************************************************************ ************** اسمان بار امانت نتوانست کشید ........... قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند (یا حق)
13444
نام: امین
شهر: تبریز
تاریخ: 11/15/2005 8:09:45 AM
کاربر مهمان
  حالا فهمیدم که چرا زنجیر عشق تو محکمترین زنجیر دنیاست .

ای کاش تمام کودکی هایم بازی دیگری را به جای

عمو زنجیر باف انتخاب می کردم.

آن عموی خیالی ان روزها امروز خودش را جوری

یه من نشانم داد که فکرش را نمی کردم. خودم ای کاش نه

من می گفتم و نه او می بافت زنجیر بلند و رها

نشدنی عشق تو را. دیدمهیچ وقت با

صدای هیچ پرندای حتی هیچ چیز برایم نمی اورند
13443
نام: حیران
شهر: اصفهان
تاریخ: 11/15/2005 7:40:56 AM
کاربر مهمان
  سلام گمشده عزیز
این مشکل را خیلی از بچه ها دارند ادرات ما فلج شده یعنی به نظر من ادارت ما رو غیبت و تهمت فلج کردن.
کسی اگه به هوش نباشه نمیتونه از این گرداب بیاد بیرون.اگه کسی نظر منو داره )یعنی به این درد گرفتاره( و از کاری که میکنه احساس پوچی میکنه باید بدونه که شاید سرنوشت ما به این مساله بوده که چراغ هدایتی توی این طوفان برای بقیه باشیم و راه را نشون بدیم به کساییکه توی این گرداب دارند غرق میشند. فدای همه
<<ابتدا <قبلی 1351 1350 1349 1348 1347 1346 1345 1344 1343 1342 1341 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved