اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
134182 |
نام:
رضا طالب زاده
شهر:
خراسان شمالی .بجنورد
تاریخ:
10/23/2015 5:26:39 PM
کاربر مهمان
|
سلام ودرود خدا بر شما .. تو رو خدا راهنمایی کنید زندگیم داره میپاشه از هم خانمم .دروغ خیلی میگه .ب حرف مامانش خیلی گوش میده و منو تو فشار قرار دادن واصن احترام وجایگاه شوهر رو نمیدونن چیه ..نمیدونم چی بگم خیلی فوش های رکیک و بدی میدن . هرچقد گفتم راز دار باش مسائل تو زندگی باید بین منو خودت بمونه اما بازم اشتباه پشت اشتباه .. خانمم شاغله به مامان و بابام میگه شوهرم کور نیس خودش لباساشو بشوره .. اخه حاج اقا من نمیدونم چکار کنم .کوتاه میام سو استفاده میکنن ..تو سری میزنن . کوتاه نیام باید جدا شم . این خونواده فقط تهدید کردن رو یاد گرفتن . نمیدونم چکار کنم .راهنمایی کنید ... اگه خودتون امکانش هست باهاشون صحبت کنید ثواب داره
|
|
134181 |
نام:
مجید
شهر:
گرگان
تاریخ:
10/23/2015 5:09:57 PM
کاربر مهمان
|
بیا تا جوانم بده رخ نشانم
|
|
134180 |
نام:
خروش!
شهر:
همین حوالی
تاریخ:
10/23/2015 5:01:46 PM
کاربر مهمان
|
لبیک یا حسین ...
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد
پدرش چیز زیادی که نمی خواست ، فرات یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد ؟
با دو انگشت هم این حنجره میشد پاره چه نیازی به سه شعبه است که تا پر برسد
خوب شد عرش همه نور گلو را برداشت حیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد ؟
خون حیدر به رگش ، در تب و تاب است ولی بگذارید به سن علی اکبر برسد
دفن شد تا بدنش نعل نبیند اما دست یک نیزه برآن حلق مطهر برسد
شعله ور میشود این داغ دوباره وقتی شیر در سینه بی کودک مادر برسد
زیر خورشید نشسته ، به خودش میگوید تیر نگذاشت که آن جمله به آخر برسد
السلام علیک یا ابا عبدالله ...
|
|
134179 |
نام:
خروش!
شهر:
همین حوالی
تاریخ:
10/23/2015 4:49:27 PM
کاربر مهمان
|
لبیک یا حسین ...
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِالْمُوْمِنینَ و َابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِساَّءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکُمْ مِنّی جَمیعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، یا اَباعَبْدِاللَّهِ ...
|
|
134178 |
نام:
خروش!
شهر:
همین حوالی
تاریخ:
10/23/2015 4:45:42 PM
کاربر مهمان
|
لبیک یا حسین ...
ایام حزن و اندوه خاندان عصمت و طهارت و تاسوعا و عاشورای حسینی را به همه ی حرف دلی های عزیز ، تسلیت و تعزیت عرض می کنم و از همه ی دوستان عزیز ، التماس دعا دارم ...
یاعلی...یاعلی...
|
|
134177 |
نام:
یه به مسیر برگشته
شهر:
بهشهر
تاریخ:
10/23/2015 3:56:56 PM
کاربر مهمان
|
به قول یک بنده خدایی امسال سالی فاطمی است،شروعش با روزهای شهادت حضرت فاطمه(ع) بود و پایانش هم همینطور. اون موقع حرفش رو نفهمیده بودم،ولی زمانی فهمیدم این سال چقدر برکت داره که اتفاقاتی برام افتاد که زندگیم رو دگرگون کردن. امسال توی شهر با شهید غواصی آشنا شدم که وقتی وصیت نامه و داستان زندگی و برکت هایی که با خودش آورده بود رو شنیدم،تازه فهمیدم چه گذشت بر این کشور،و حرف های همون شهید که قبل از شهادتش زده بود باعث شد که من امام حسین(ع)رو به خیلی بهتر شناختم. اون شهید باعث شد چشمم باز بشه و ببینم که خانواده های شهدا چه میکشن.باعث شد غم اشک های یه مادر که جوون رشیدش رو واسه خاکش میده تا حدی حس کنم. وقتی کنار تابوت شهدای گمنام رفتم،وقتی دیدم خانواده ی اون شهیدی که نشونیش پیدا شده دارن واسش چه طور گریه میکنن و این شهدای گمنام تنها موندن،نمی تونم وصفش کنم، حس غربتی که اون شهدا داشتن رو با تمام وجودم توی ذره ذره وجودم حس کردم،وقتی که این شهدای گمنام تنها بودن،از بین خانواده ی اون شهید،تنها کسی که بلند شد و کنار تابوت شهدای گمنام رفت،فکر میکنین کی بود؟فقط مادر شهید بلند شد. رفت کنار شهدای گمنام و نشست دست گذاشت رو یکی از تابوت ها و اگر اشتباه نکنم جمله ای که گفت اینطور بود"الهی من بمیرم که شما مادر ندارین". در تمام مراسماتی که برای شهدا برگزار شد من نزدیک مادر این شهید نشسته بودم،هر کسی با صدای بلند گریه میکرد،ولی تنها کسی که بی صدا و آرام فقط اشک می ریخت،مادر شهید بود.
حرف هابی که پدر شهیدبا شهید می گفت،میدونین چی می گفت؟یه جا به پسرش که حالا فقط استخوان هایش تو تابوت بود گفت"بابا،بلند شو بریم شالیزار کار کنیم،عسای دستم باش".من حقیقت شهدا. امام حسین (ع)رو توی این سال فاطمی فهمیدم.میخوام یه چیزی درباره این شهدا بگم،تا حالا دیدین یه بچه هفت، هشت ساله یرای کسی که یه چیزی حدود بیست و دو سال قبل از به دنیا اومدنش مرده گریه کنه؟ ولی توی یه مراسمی که برای شهیدی که اسمش مشخص شده برگزار شد،با چشمای خودم دیدم که یه بچه هفت، هشت ساله برای این شهید داشت گریه میکرد،آخرش هم طاقت نیاورد،از جاش بلند شد،رفت خودش رو به تابوت رسوند و تابوت رو بغل کرد و شروع کرد به گریه کردن،ببینین این شهدا با دل یه بچه چه کاری میکنن؟اگه شهدا رو بشناسیم،اگه امام حسین رو(ع) واقعا بشناسیم به خدا قسم نمی تونیم ازشون رو برگردونیم.امسال واقعا یا سال فاطمی،به تمام معنا بود.
|
|
134176 |
نام:
حسین
شهر:
اهواز
تاریخ:
10/23/2015 12:49:14 PM
کاربر مهمان
|
بسم رب الحسین(ع)
کلُّنا عباسک يا زينب.... درود برشما روز بخیر سلام ✋🌹 🙏🙏🙏شکر شکر شکر 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پرودگارا برای نعمت هایی تو بی نهایت شکر گذارم 🌹🙏🌹🙏🌹
خداوندا ما را از مسیر صاحب زمان (عج)دور نکن که عاجز و ناتوانیم 🙏🌹🙏🌹🙏
پرودگار امروز با تمام نواقص به سوی تو میاییم و از تو امان میطلبیم ما را از گمراهی و لذت جویی غرور نجات ده🙏🌹🙏🌹🙏🌹 بار الهی برکت را به سفره بندگانت جاری کن و من را راهنمایی کن 🙏🌹🙏🌹 بار الهی درکمان را بالا ببر تا در انجام مسولیتهایمان کوتاهی نکنیم 🌹🙏🌹🙏🌹 خداوندا ما را از بی هدفی نجات ده🙏🌹🙏🌹
بیماران گرفتاران فقرا و مساکین همه چشم امید به رحمت تودارند خدایا انچه صلاح است برایشان رقم بزن یاحق 🙏🌹🙏🌹🌹
|
|
134175 |
نام:
...
شهر:
...
تاریخ:
10/23/2015 11:48:55 AM
کاربر مهمان
|
سلام بازم اومد شایددیگه بدونید ک من کیم و چی میخوام هر روز میام اینجا و ازتون میخوام ک برا حاجتم دعا کنید امروز ک تاسوعاست دوباره اومدم ک بگم خیلی محتاج دعاتونم ای امام حسین حاجت همه رو بده عاقبت بخیرمون کن
|
|
134174 |
نام:
نرگس
شهر:
کنگاور
تاریخ:
10/23/2015 10:53:54 AM
کاربر مهمان
|
خدایا!نگاه سرشار از لطف و مهربونی اهل بیت حسین رو تو این لحظات از هیچ بنده ای دریغ نکن که همه مون با لطفشون زنده ایم،اگه نباشن آبروی ما گناهکارا رو بخرن دیگه آبروی پیشت نداریم، خدای خوبم!دیگه واسطه ام تو این روزا شده اربابم حسین واسطه ام تو این شب ها شده علمدار کربلا واسطه ام تو این لحظات شده طفل شیرخوار حسین و زینب سه ساله حسین حالا میشه نظری کنی؟!میشه حال همه خوب بشه؟! میشه حال دوستم رو خوب خوب کنی؟! خدای خوبم!قسمت میدم به آبروی بی بی دو عالم نگاهی به دل شکسته ی دوستم کنی؟!میشه اگه اشتباهی کرده خودت به بزرگی و مهربونیت ببخشی؟! میشه یه بار دیگه نظری کنی و خوش حالش کنی؟! خدای مهربونم!این روزها دلش بد جور ابری و چشماش بدجوری طوفانی،میشه لطف کنی امیدی حتی کم بهش بدی تا مبادا از این زندگی ناامید بشه؟!میشه یه لطفی در حقش کنی راه درست زندگیش رو پیدا کنه که مبادا بزنه جاده خاکی اون موقع واقعا من دیوونه میشم میدونی که مثل خواهر برام عزیزه و زندگیش برام مهمه،میدونم که میدونی چقدر برای داشتنش دعا کرد چقدر التماس کرد و وقتی امیدوار شد لبخندهای واقعیش رو دیدی ولی دوباره اتفاقی افتاد که نمی دونم آخرش چی میشه و فقط خودت میدونی که تنها خودت میتونی آخرش رو خوب خوب رقم بزنی. خدایا!اطرافیانم میگن زیاد به فکرش نباش خودت رو عذاب نده اون اگه دوست خوبی بود تو رو برای روزای سختش نمی خواست حالا که گرفتار شده شدی بهترین دوستش چرا تا دیروز که خوش حال بود یه زنگ هم نمی زد؟ نمی دونم چی درست چی غلط فقط میدونم هیچ وقت نمی تونم اطرافیانم رو نادیده بگیرم با خوش حالیشون خوش حالم و با ناراحتیشون ناراحت، میدونم که این ها رو خوب میدونی خدای مهربونم. التماس دعای فراوان ازهمه دوستان حرف دلی تو رو خدا برای دوستم خیلی دعا کنید حالش خیلی بده زندگیش داره خراب میشه این روزا فقط به در و دیوار نگاه میکنه دعا کنید شاید آقام حسین نظری کردن
|
|
134173 |
نام:
شهر:
مرکزی
تاریخ:
10/23/2015 12:29:11 AM
کاربر مهمان
|
خدایا یه کاری کن اربعين کربلا باشم دیگه هم برنگردم همونجا شهید بشم یاحسین
|
|