اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
13402 |
نام:
ناشناس
شهر:
غریبستان
تاریخ:
11/14/2005 5:43:56 AM
کاربر مهمان
|
دنباله واگویه های دلم
************************************************
چگونه تاب آوردى، آن هنگام كه ديدى خورشيد زخم بر زندان موسىبن جعفر(ع) تابيدن گرفته است، آن لحظه كه... كه خودت مىدانى چه گذشتبر مظلوميت؟ و چه كشيد غربت؟!
طوس را، خراسان را.... اصلا تو كدام گوشه تاريخ ازلىات به تماشا نشسته بودى زمان را و چگونه تحمل كردى دشنهاى را كه در خوشه انگور بر حنجر ثامنالائمه(ع) فرو بردند و... و خود بهتر مىدانى كه غربتيعنى چه؟!
عزيز آفرينش! شكستن را چند مرتبه، نه، نه، چندين بقيع، چندين سقيفه، چند عاشورا... بر دوش صبر كشيدى، آندم كه جوادالائمه(ع) بيست و پنجمين بهار خود را زير برفهاى سنگين زمان نهان كرد و از بام مظلوميت تا مشرق تجلى، عروج نمود.
چه مىكردى؟ يعنى چه كردى؟ چگونه تاب آوردى مويههاى بىشكيب ملائـك را درتشييع دهمين عصاره ملكوت.
چند بار؟ تو را به زخم نهانت چند بار فاطمه(س) شدى و على(ع) شدى و سر به چاه فرو بردى و فراق پدر را در چاه تشنه، فرياد كردى.
تو... تو خود تجربهگاه مصائبى و خود قبله گاه صبرها و شكستنها... تو همه را تاب آوردى. اما ما چه كنيم، ما سر بر شانه كه نهيم، وقتى تو نيستيم و با تو نيستيم. نه، نه، به خدا اين يازده زخم را نوشيدهايم كه عطشنا ك تو باشيم. حالا با اين همه درد و تورم غربت، سر بر آستان كه نهيم، جز تو كه موعود الستى ما بودهاى و هستى.
جادههاى جمكرانى به ناله در آمدهاند و آفرينش يكصدا تو را مىخوانند كه ما را درياب. تو را استغاثه مىكنند كه « اين معز الاولياء...» ، تو را تمنا مىكنند كه « اين الطالب بدم المقتول بكربلاء »، بگو ظهورت كى در مىيابد وجود خسته ما را...
یا علی
|
|
13401 |
نام:
سيد هادي
شهر:
مشهد
تاریخ:
11/14/2005 4:45:03 AM
کاربر مهمان
|
سلام عليكم مدتي است كه كتاب در محضر لاهوتيان بدستم رسيده و در حال مطالعه آن هستم. فحوي اين كتاب در خصوص زندگينامه آقاي جعفر مجتهدي ميباشد كه در آن ادعا شده ضمن ارتباط با آقا امام زمان به طريق و اذن ايشان به ياران و مسلمانان گرفتار مدد ميرسانيد است. خواهشمند است نظر معظم له را در مورد محتويات كتاب و مطالعه آن بفرمايند. موفق باشيد.
|
|
13400 |
نام:
مهدی
شهر:
گلستا ن
تاریخ:
11/14/2005 4:24:07 AM
کاربر مهمان
|
اسیر باد خزان شدتقدیرم به این جزا ندانم چه بود تقصیرم
|
|
13399 |
نام:
حسین کیمیا
شهر:
تبریز
تاریخ:
11/14/2005 3:47:12 AM
کاربر مهمان
|
به نام خدا
حقيقت:
ـ والله زياد نشنيدم
صداقت:
ـ اگه باشه خوبه
رفاقت:
ـ آي گفتي...
اعتراف:
ـ شايد يه بها
دروغ:
ـ شده مثل نفس کشيدن
اختيار:
ـ خيلي مهمه
گير سه پيچ:
ـ سنگ مفت٬ گنجشک مفت
انتظار:
ـ مرگ وزندگي
سکوت:
...
|
|
13398 |
نام:
کاوه
شهر:
فردیس
تاریخ:
11/14/2005 3:42:10 AM
کاربر مهمان
|
سلام به برو بچه توپ سایت چه خبر خوبید
امروز اصلا حوصله ندارم حالم بد بید
سید شدم میت دوباره اعصابم ریخته بهم
حالا
.........................................
|
|
13397 |
نام:
جامونده
شهر:
تهران
تاریخ:
11/14/2005 3:20:21 AM
کاربر مهمان
|
سلام رفقا
جمعه تشيع شهدا در تهران فراموش نشه
موفق باشيد
|
|
13396 |
نام:
مجنون
شهر:
کاشان
تاریخ:
11/14/2005 3:15:53 AM
کاربر مهمان
|
خیلی دوستت دارم.خیلی دلم برات تنگ شده ترو خدابیا
می خواهم ببینمت.
|
|
13395 |
نام:
بنی فاطمه
شهر:
تهران
تاریخ:
11/14/2005 3:12:52 AM
کاربر مهمان
|
نوشته مست وصال عالی بود این مطلب را ایشان در سایتشان که رساله عقل و عشق هست نوشته بودن عالی است واقعا عالی است
|
|
13394 |
نام:
raha
شهر:
ناکجا آباد
تاریخ:
11/14/2005 2:47:59 AM
کاربر مهمان
|
شهیدرسیدن به غم لیاقت می خواهد شما واسطه این رسیدن باشید
|
|
13393 |
نام:
غریبه آشنا
شهر:
خمین
تاریخ:
11/14/2005 2:27:37 AM
کاربر مهمان
|
ای شهید ای آنکه بر کرانه ازلی وابدی بر نشسته ای دستی برارواین قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرونکش.
|
|