شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
13342
نام: مهدی
شهر: تبریز شهر مرام
تاریخ: 11/13/2005 4:00:15 AM
کاربر مهمان
  آدینه ای گذشت امیدم نیامدی

دیگر زبردن داغ هجر تو خسته ام

آقا جان یه جمعه دیگه گذشت پس کجایی

آقا دلمون می خواد در رکاب تو باشیم

یا علی
13341
نام: آدین
شهر: بی خیالها !
تاریخ: 11/13/2005 3:59:18 AM
کاربر مهمان
  " به نام هستی بخش زیبا و زیبایی بخش هستی "

( بر جلوه روی پاک مهدی صلوات )
( بر جذبه هر نگاه مهدی صلوات )

من غریب تازه آشنایم ، مانند کودکی که تازه می خواهد از جابرخیزد ولی هیچ کس نیست که دست او را بگیرد .
به اطرافم که نگاه میکنم ، حس غریب تنهایی وجودم را به سردی می کشاند .
فقط ، نیرویی که مرا تا به امروز گرم نگه داشته،
آن حس ناشناخته ای است که (در هنگام نگاه به آسمان لایتناهی ، نگاه به خورشید و ماه و ستارگان ، نگاه به قطرات زلال باران که بی محابا فرود می آیند ، نگاه به مخلوقات زیبای الهی که هر کدام نشانه ایست، و ...) مرا فرا می گیرد و به من می گوید که تو تنها نیستی !
اما ، چرا غفلت کردم و بعد از ۲۶ سال تازه تصمیم گرفته ام که از جا بلند شوم.

راه سختی در پیش است و باز هم نگاه من به آسمان آبی زیبا است و قطرات اشک ، تنها مرهم زخمهای تنهایی ...

"به امید روز موعود و در انتظار تحقق وعده حق"
اللهم عجل لولیک الفرج .( الهی آمین )
13340
نام: دئتلبطز
شهر: تهران
تاریخ: 11/13/2005 2:51:00 AM
کاربر مهمان
  فقط دعا کنید فرج نزدیک بشود
13339
نام: مهاجر تنها
شهر: شیراز
تاریخ: 11/13/2005 2:40:19 AM
کاربر مهمان
  بارون اومد اما من دیگه شادابی قبل رو ندارم.
13338
نام: رضا
شهر: اصفهان
تاریخ: 11/13/2005 2:19:00 AM
کاربر مهمان
  هرشب ازعشق تومولابیقراری میکنم
درفراقت اشک دل ازدیده جاری میکنم
هردم ایداین نفس بایاددل ارای تو
این خزان عمر با یادت بهاری میکنم
درقنوت عشقم اقا حاجتم تنها تویی
تا عزیز دل نیایی گریه زاریم میکنم
بر قامت دلربای مهدی صلوات
13337
نام: دیانت
شهر: جاسک
تاریخ: 11/13/2005 2:18:14 AM
کاربر مهمان
  سلام.حالت خوب است دوستتان دارم
13336
نام: خفن
شهر: قز وین
تاریخ: 11/13/2005 1:59:35 AM
کاربر مهمان
  چرانمیایی کنارم ومن با نبود تو به گناه می افتم زود بیا که درخت عشق من اتش گرفته و نمی توانم خاموش کنم بیا به دادم برس ومن به خاطر تومی میرم باتشکر
13335
نام: بی قرار
شهر: تهران
تاریخ: 11/12/2005 3:28:32 PM
کاربر مهمان
  سلام!
شهید چمران یه جمله ی خیلی قشنگ داره که میگه:
"وقتی شیپور جنگ نواخته می شود مرد از نامرد شناخته می شود وگرنه در هنگام صلح چه بسیارند اهل دین"
عزیزان!
مهم اینه که آدم در اوج ناامیدی امیدوار باشه مهم اینه که وقتی بازی رو ۳-۰ عقبی یه یا علی بگی و ناامیدی و یاس رو ۴-۳ شکست بدی.
سعی کنیم اون قدر امیدوار باشیم که ناامیدی رو ناامید کنیم...اینه مکتب اولیاءالله...
۱.عبدالفاطمه جان!
زیر سایه ی خانوم حضرت زهرا(س)...
۲.شهید گمنام!
آقا چه عجب!بابا دلمون برات تنگ شده بود...
ان شاالله که دیگه غیبت غیر موجه نداشته باشی...
برادر کوچیکتون بی قرار
13334
نام: دربدر
شهر: شیراز
تاریخ: 11/12/2005 3:23:24 PM
کاربر مهمان
  بسم رب شهدا
روزي از روزگار در اين دنيا درياي از عشق برپا شد. كه عده ي زيادي براي عشق بازي راهي آن دريا شدند. اما اين دريا بادرياهاي ديگرفرق داشت. كه ماهي هاي آن انسانهاي عاشق بودند، صياد آن عرش خدا بود، كه عده اي از آن ماهيها صيد عرش خدا شدند و رفتند. و راه وهدفشان را براي ماگذاشتند عده اي آثار صيد در بدنشان باقي ماند. عده اي هم، بي هيچ اثر از آن دريا برگشتند، اما ياد آن دريای عشق به همين راحتي از بين نرفت، آنان كه صيد عرش خدا شدند و رفتند آدمهاي خاكي نبودند، اين دنيا جاي آنها نبود و آنهايی كه بي هيچ اثري برگشتند، ياد وخاطري ازآن زمان براي خود داشتند. حال بنگريم، به حال آنهايي كه آثار صيد دربدنشان باقي مانده است كه باچه زحمتي در اين دنيا زندگي مي كنند، ما ازحال آنها بي خبريم كه چطور با آن درد و رنج زندگی می کنند و ما چه بی خيال و به دور از درد و رنج آنها زندگی مي کنيم، بي آنكه بدانيم با آن دردها چطوردست و پنجه نرم می کنند و شب و روز را به سر می برند وبسياری از آنها ماهها در گوشه بيمارستانها بادرد خود مي سوزند و مي سازند وما چشم خود را بسته ايم و از اطراف خود هيچ خبر نداريم كه چه مي گذرد وحتي فكر نمي كنيم كه زن و فرزندان آنها زندگی خود را چگونه می گذرانند و با آن درد چطور پدر را ياري مي كنند اما آن درد، درد عشق است، درد معشوق است.
آن زمان ما سن زيادي نداشتيم، حال كه كمي بزرگتر شده ايم مي دانيم كه چه سختي مي كشند آنهايي كه آثار صيد در بدن دارند خصوصا کسانی که دچار درد شيميايي هستند و چشم به شهادت دوخته اند كه كي اين درد تمام مي شود و به ياران عاشق خود در عرش خدا مي رسند.آن ياران كه رفتند و با خون خود عرش خدا را آزين بستند.
اما وقت آن شده که كمي به خود بياييم. آنها براي رفاه و راحتی ما رفتند و از همه چيز خود گذشتند كه ما حال آسود خاطر باشيم آنها بی خوابی کشيدند که ما راحت بخوابيم با اين حال ما از درد و ناراحتی بازماندگان اين دريا بی خبريم كه با آن درد چه مي كنند، زجر مي كشند، عشق بازي مي كنند و چگونه با آن درد به زندگي ادامه مي دهند، زندگي كه با درد معشوق باشد عين خوشی و راحتی است ، عشق است. آنها با آن درد آخرت خود را خريدند و بالاخره روزي سبك بال پرواز مي كنند، مي روند ودر كنار سيد و سالار شهيدان جاويدان به زندگي بي درد خود ادامه مي دهند.
اکنون، به حال خود بنگريم كه شرمنده آنان شده ايم و ادامه دهنده راه آنها نبوده ايم و به خودسازی بپرداخته ايم آنها کار حسينی کردند و ما کار زينبی نکرديم. انشاءالله آنها ما را ببخشند و برايمان دعا کنند تا بتوانيم قصور و کوتاهي های خود را جبران کنيم وبتوانيم عاشق باشيم، عاشق كساني كه بادرد به زندگي خود ادامه مي دهند وچشم به كس ندوخته اند و به ترحم و دلسوزی کسی احتياج ندارند. جزء خدا تکيه نکرده اند و تمام اميدشان به اوست و هر لحظه انتظار وصال را می کشند.آنها در اين مسير صبر راپيشه كردند، آن هم صبر زينبي. كه آن صبر را از كربلا گرفتند، صبری جميل که به حق زيبايی بود.
و در آخرخوشا به حال کسانی كه اين درد مندان عاشق را همراهي مي كنند.

تقديم به همه
درد کشان عاشق
13333
نام: بازمانده
شهر: متولد تهران
تاریخ: 11/12/2005 2:21:58 PM
کاربر مهمان
  درد دل دختر شهید جانباز شیمایی
سلام آدرس این سایت رو یکی از دوستام برام فرستاد روراست از بعد از فوت پدرم دیگه از همه چیز زده شدم از همه چیز هرچیزی که فکرش رو بکنید الان داشتم این سایت رو میدیدم گفتم براتون توضیح بدم که چطور به پدر شیمیائی من که نزدیک به ۳ سال در بستر بیماری بود کم محبتی شد و کم لطفی و ...... شد به طوریکه از روی ما شرمنده بود ولی ما خانواده او میدونستیم او دنبال اهداف بالاتر از این حرفها بود و نه دنبال اینکه حالا شیمیایی شده بره پرونده سازی کنه و از این حرفها. ولی متأسفانه اینقدر مسائل روز ما با کاغذ بازی گره خورده که حرف این عزیزانی که جونشون رو کف دستشون گذاشتند و رفتند جلو تا بعضی ها که الان دنبال کاغذ بازی هستند راحت بین زن و بچه اشون زندگی کنند اعتبار نداره من دختر یک جانباز شیمیائی هستم که لحظه لحظه دیدم و دیدم درد یه جانبازی که عاشقانه درد میکشید و با تمام دلتنگیها از بی محبتیهای این دستگاه ولی لحظه ای پشیمان نشد . حالا شما بگید ما که بعد از اون خدا بیامرز هر کدوممون غیرت کردیم و دستمون رو جلوی نامرداش دراز نکردیم ولی چه دل خوشی داریم. گاهی اوقات میگم اگه دوباره جنگ بشه یعنی کسی هست بره با این تجربه تلخی که جانبازان ما داشتند همش نمیشه گفت وطن ناموس ... کمی هم انتظار از رئیس روسای که خودم به عینه دیدم چهار چنگولی چسبیدن به مال دنیا و به خاطر اون همه کار میکنند هست. آیا دوباره من یه دختر ایرانی میتونم به این آدما اعتماد کنم ؟ خدا خودش کمک حال همه باشه از جمله این آقایون که فکر میکنن جانبازان جسدهای فسیل شده ای هستند که زودتر باید با همه خداحافظی کنند و آنها هم شاهد خداحافظی اشان
اخه چرا همه اینقدر بی تفاوت شده اند؟؟؟حتی اهل دلیها خواهش میکنم حتی برای یک لحضه خودتان را بجای انها بگذارید من بارها از این مقالات را اینجا درج کردم ولی کسی حاظر به اضهار نظر هم نیست ای انهائی که همش دعا برای فرج میکنید و یاران واقعی حضرت را بدست سرد زمان و مسئولین خالص گذاشته اید.کعبه همین جاست بیائید.........خواهش میکنم به بخش اخبار مربوط به جانبازانء سایت بیشتر توجعه کنید و اخبار این مظلومین واقعی دیروز و امروز ...را به گوش کسانی که هنوز شرمنده وجدانشان نیستند برسانید
برادر عزیز حسین کیمیا به قعله شهید اوینی خوش امدی.
<<ابتدا <قبلی 1340 1339 1338 1337 1336 1335 1334 1333 1332 1331 1330 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved