اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
13292 |
نام:
مرات
شهر:
تهران
تاریخ:
11/11/2005 5:07:14 PM
کاربر مهمان
|
من دیوانتم مولا جان
|
|
13291 |
نام:
شیوا
شهر:
اهواز
تاریخ:
11/11/2005 5:04:19 PM
کاربر مهمان
|
دل تنگ من همه چیز می خواد بگه ولی نمیدونه که از کجا شروع کنه ولی زیاد هم بش بد نمیگزره چون خدایی داره که هیچ موقعه رهاش نمکنه گاهی اوقات حسودیم میشه بش دل من از دنیا و مردوش خستس از بی وفایی ها بی معرفتیها بی عدالتیها و همه وهمه کس از خدای بزگ می خوام که هیچ جوونی مشکلی نداشته باش و همیشه سر بلند و موفق باشن مرسی از سایت جالبتون
|
|
13290 |
نام:
فرح
شهر:
شهرضا
تاریخ:
11/11/2005 4:02:06 PM
کاربر مهمان
|
خدایا پس مولایمان اباصالح کی می اید؟
|
|
13289 |
نام:
محمد رضا
شهر:
شبستر
تاریخ:
11/11/2005 3:46:14 PM
کاربر مهمان
|
پروردگارا به امید لطف و عنایت بی دریغ تو زنده ایم
|
|
13288 |
نام:
محمد
شهر:
خلخال
تاریخ:
11/11/2005 3:06:39 PM
کاربر مهمان
|
خدایاسرای محبت کجاست
|
|
13287 |
نام:
عبدالفاطمه
شهر:
همین نزدیکی
تاریخ:
11/11/2005 2:58:59 PM
کاربر مهمان
|
یا سامع
خدای من تو خود می بینی که چگونه می روم راه را پس اهدنا الصراط المستقیم، اله من توخود می شنوی چه می گویم پس زبانم بر سپاست بگشا، اله من تو خود می دانی زکدامین درد می گویم پس فزونش کن، تو خود می دانی چگونه عبد بانو شده ام پس ....
باز این منم و مانده میان تعلقات، رهایم کن خدای من......
سلام حرف دلی های بامرام
باز می گردم و از صفرشروع می کنم تا خود را بیابم! مولایم فرمودند تو این دنیا طوری زندگی کن که انگار چند ثانیه بعد وجودنداری پس چگونه است خیلی هامون بی معرفتی می کنیم از هم دیگه ناراحت می شیم یا نه با مادرامون بد اخلاقی می کنیم انگار هستیم تا بعداً ببخشیم و بخشیده شویم! دائماً باید آماده ی رفتن باشی مهربون! گفتم حلالم کنید قبل رفتن، چون نمی دونم نفسی که می ره آیا برگشتی هم داره یانه!؟ می ترسم از روزی که نباشم و مدیون خلق الله باشم.
*******************
گم شده ی عزیز خیلی ممنون از لطفتون، عزیز من هستم اگه لایق شنیدن دلگویه هاتون باشم! همین ستون حرف دل برا گفتنه مهربون، پس بگو تا آروم بگیری، می تونی چیزایی که تو دلته برام بنویسی اگه بتونم حتماً هستم خدمتتون! عزیز من! من اگه رفتنی باشم باید آقام اجازه ی رفتن بده وبعدش یه مهربون اجازه ی همسفری! من هستم تا موقعی که بتونم خودم رو پیدا کنم و رها بشم از هرچه تعلق است آنگاه لایق رفتن خواهم بود آنگونه که ربّم می خواهد. دردی شیرین بر جانم است که گفتنی نیست
پس مهربون گم شده ، که خدا کنه گم شده ی خویشتن خویش نباشی برایم از گم شدنت بگو و از آنجایی که می روی شاید نشانی باشد زآنجا.
به امید آن روز که همه به اصل خویش بازگردند و اون موقع فقط با اومدن آقایم رخ خواهد داد پس عزیز برای آمدن او قنوت بالا گیر.
گفتین از شهر تبریز هستین پس یه چند جمله ی آذری براتون به نشانه همین نزدیک بودن می نویسم:
عزیز نه دییم که اورک ده نه گچیر؟ اله قالموشام نه وقت سسلییجگ مولا که گلین من ایستینلریم! بیلیرم کی او موقع یوخام!
عزیز ایتمیشلیگینن دی تا گوریم هارا گتملیین؟
عزیز فقط دینن: اهدنا الصراط المستقیم و....
بی قرار عزیز ممنون از اظهار لطفتون
ناشناس محترم! عزیز!
خیلی از راهنمایی تون استفاده کردم، یه دنیا ممنون ،امیدوارم یه روز از ناشناسی در بیاین و بشین آشنای همه ی دلدادگان مولا، به امید آمدنش دست به دعا بلند می کنیم وباید که بسازیم خویش و مردمان را و حکومتی اسلامی – جهانی به نام مولا تا دنیا لیاقت حضورش را داشته باشه.
دوستان حلالم کنید
ماآدما به هرخوبی که می رسیم می گیم عزیز! التماس دعا
من چی بگم به حرف دلی های باصفا؟
التماس دعا
یا زهرا(س)
گم شده ی عزیز اگه لایق باشم همه ی حرف دلی هارو دعا می کنم شمارو هم همینطور.
|
|
13286 |
نام:
حسین کیمیا
شهر:
تبریز شهر صفا
تاریخ:
11/11/2005 12:18:03 PM
کاربر مهمان
|
طمع، پدر، دردهاست*قانع، بودن پدر،درمان هاست(یامولا)
|
|
13285 |
نام:
حسین کیمیا
شهر:
تبریز شهر صفا
تاریخ:
11/11/2005 9:01:13 AM
کاربر مهمان
|
اگر به راه خطا رفتی از برگشتن نترس(یاحق)
|
|
13284 |
نام:
امین
شهر:
اهواز
تاریخ:
11/11/2005 8:23:58 AM
کاربر مهمان
|
من یک عاشق دیوانه هستم
من از طرح نگاه تو امید مبهمیدارم
نگاهت رانگیر از من که باآنعالمیدارم
|
|
13283 |
نام:
یحیی
شهر:
تهران
تاریخ:
11/11/2005 8:23:32 AM
کاربر مهمان
|
فقط این را می توانم بگویم که از این دنیا بدم میاد
دوست ندارم دیگه وجود داشته باشم آره کم آوردم.
|
|