اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
12982 |
نام:
morteza
شهر:
dubai
تاریخ:
11/5/2005 7:25:51 AM
کاربر مهمان
|
del man dank hast namafhmom kie chie konam
|
|
12981 |
نام:
ناشناس
شهر:
غریبستان
تاریخ:
11/5/2005 6:32:40 AM
کاربر مهمان
|
سلام
دلم پر از غصه و درد شد وقتی رفتم بخش جانبازان . گفتم بگذار بعد از مدت طولانی بیخبری ببینم از جانبازان خبر خوشی میخونم یا نه .
گفتم ماه مبارک بوده شاید لطف و محبتی شامل حال این عزیزان شده باشه
به جون هر چی حرف دلیه ، دلم پر درد شد ، انگار غم عالم رو ریخته بودند توی وجودم ، انگار نفرین زمین و آسمون گریبانم رو گرفته بود ، از خودم ، از زبون روزه دار این چند وقت کوتاهم ، از شبای قدری که به یاد همه چیز و همه کس بودیم الا اونایی که تاج سرن و شاید همه دعای ما این بود : اللهم الشفع کل مریض خصوصا جانبازا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
از دنیا و قلبم متنفر شدم
روی حساب چشم و هم چشمی و چه میدونم ادا اطفار کمیته امداد میریم و خیرات مبرات یک ساله میریزیم توی جیب آدمایی که نمیدونم با اینهمه مهربونی مردم چرا هنوز کنار خیابون چادرایی رو میبینیم که پر از اثاث منزل یه بیچاره آواره است !!!!!!!!!!
بگذریم .......
فکر میکنید نباید توی جشن رمضان به فکر جانبازا باشیم که خدا لعنت کنه بنیادی که قلب امام رو به درد میاره
رفتید یه سر به خونه جانبازا بزنید ببینید چه منتی رو سرشون میگذارن !!!!!!!!! روز تولد آقا عباس رفتید ببینید با یه عرق گیر نازک و یه پتوی سفری !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خدایا ما رو ببخش
اگه غیرت آقام به جوش بیاد
اگه بگه این چه بیحرمتیه که به جانبازا روادارید
اگه بگه مستحق نیش شمشیرم شدید
اگه بگه ..... اگه منه عباسم بودم با من همین کار رو میکردید ؟؟؟؟
بی چشم
بی دست
پاهای تیرخورده
فرق شکافته
رهام میکردید؟
بی تنپوش توی سرما و گرما از کنارم میگذشتید؟
مگه من باب الحوائج نیستم ؟
من نشونه عباس جانبازیش نیست ؟
پس چرا
پس چرا با اونایی که نشونی از من روی تنشونه اینقدر جفا میکنید ؟
یا علی جان مددی
یا علی
|
|
12980 |
نام:
فرید سرابی
شهر:
اردبیل
تاریخ:
11/5/2005 6:09:55 AM
کاربر مهمان
|
خواهی که جهان درکف اقبل توباشد
خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
ای کاش این دنیای دروغین تمام می شد./
خداونداسرنوشت مرا مانند این شهید قرار ده./
|
|
12979 |
نام:
حسين
شهر:
تهران
تاریخ:
11/5/2005 5:03:39 AM
کاربر مهمان
|
فداي لب تشنه پسر فاطمه
|
|
12978 |
نام:
رضا
شهر:
کویر
تاریخ:
11/5/2005 4:44:12 AM
کاربر مهمان
|
شنبه اي ديگر است و بازهم آغازي نو، درين خلوت سحر، که تنها صداي پاي عقربه هاي ساعت در فضا طنين مي اندازد ... من به شنبه شب مي انديشم، همين امشب،
ليلة القدر، "و ما ادراکَ ما ليلة القدر" براستي درک ما از شب قدر چيست؟ چگونه بايد قدر و منزلتش را شناخت؟ چگونه به آن قدم بگذاريم؟ شبي که قرار است قلم به حرکت درآيد و سرنوشت 365 روز از زندگي را بنگارد... بسيار انديشيده ام، بسيار و بعد دلهره به سراغم آمد، چه خواهم کرد؟ چگونه بايد اين شب را بگذرانم؟ چه بگويم؟ چگونه بخوانم و بگويم؟ مؤثرترين کلام کدام است؟ و نوري در ذهنم تابيدن گرفت ... نوري از خاطرات درخشان، معجزاتي که خداوند سبحان، آنچنان به لطافت و مهر برسر راهم قرارداد که پيش از وقوع حتي در عالم خيال من نيز نميگنجيد ... سعي کردم بخاطر آورم ... چگونه دستانم را به دعا برداشته بودم که آنگونه مورد عنايت و حمايت خاصش قرارگرفتم؟ .... به ياد آوردم و باز به اين "شب قدر" فکر کردم و سپس مصمم شدم، ساده خواهم بود. هيچ تدبيري و آئيني نخواهم جست و: "هرچه ميخواهد دل تنگت بگو" انشاالله که خواهم گفت. ساده و بي تکلف به درگاه پروردگارم خواهم رفت. اين آشناي خردمند، و به او خواهم سپرد روح و هستي ام را، خويشتنم را، هر آنچه هستم، به او مي سپارم.
مي روم تا در او باشم، با او باشم. به امنيت مهر و بخشايش و قدرت و عظمت او خواهم رفت. کژي ها را از داستان زندگانيم خواهد زدود و نيکي را جايگزين خواهد کرد. تاريکي را به او خواهم داد، نور ميگيرم... کينه و خشم را واميگذارم، صلح و آرامش در من حلول خواهد کرد. دل مي سپارم و به آئين دلدادگي، عشق مي ستانم. امشب راهي ديار حق بايد بود، امشب شب قدر است اگر قدر بدانيم...
بارالها، حمد و ثنا تنها و تنها ارزاني عظمت و مهر توست. نور خود را در اين شب بر دلهامان بتابان. مبادا که صبحگاهان چشم بگشائيم بي آنکه مراد دل از بارگاهت نستانده باشيم. مبادا که چشمها و دلهامان به پردهء غفلت پوشيده شود. مبادا که از تو وا مانيم. مبادا که نويسندگان عشق و رحمت بروند و کلامي از ما در دفتر هستي بجاي نماند. خداوندا ، تو ما را توانائي بخش که شايسته و زيبا، عارفانه و عاشقانه دست به دعاي مقبول درگاهت برداريم، که جز به ارادهء تو اين پيروزي نصيبمان نخواهد شد. خداوندا به تو ميسپاريم عنان همهء دل را، همهء وجود و هستي خويش را، باشد که ما را دريابي..
|
|
12977 |
نام:
ارزو
شهر:
تهران
تاریخ:
11/5/2005 3:44:17 AM
کاربر مهمان
|
حرف دل تنگ من همان حرفهای نوشته شده در وبلاگ توست.
ولی با یه فاوت که دل من خیلی بیشتر از اینها تنگه.
یه چیزی بهت میگم بین خودمون بمونه هر وقت به یاد انبیامیافتم مثل این نه نه مرده ها گریه میکنم و همیشه مخصوصا شبهای جمعه دلم خیلی میگیره وهر چی گریه میکنم باز هم هفته بعد دلم تنگ میشه وحید جان التماس دعا باتشکرارزو
|
|
12976 |
نام:
جا ماند ه از رمضان
شهر:
شیراز
تاریخ:
11/5/2005 3:36:57 AM
کاربر مهمان
|
خداوندا ماه رمضان تمام شد شب عید گذشت
خداوندا شبهای زیبا ماه شماه تمتم شد
من تنها ماندیم در خانه ات وجزء شما کسی راندارم در این دنیاه
|
|
12975 |
نام:
منتظر
شهر:
ایران
تاریخ:
11/5/2005 2:56:47 AM
کاربر مهمان
|
یعنی میشه منم یه منتظر تایید شده اقا باشم
|
|
12974 |
نام:
میترا
شهر:
خرابستان
تاریخ:
11/5/2005 2:41:35 AM
کاربر مهمان
|
دل تنگی من از روزگار بی وفا است
|
|
12973 |
نام:
هوار
شهر:
مریوان
تاریخ:
11/5/2005 2:29:12 AM
کاربر مهمان
|
فقط می خوام بگم که کم شانس ترین ادم دنیام
می خوام بگم که بد بخت ترین ادم دنیام
می خوام بگم ندارم من همدمی تودنیام
|
|