اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
12932 |
نام:
امین
شهر:
صفهان
تاریخ:
10/20/2005 1:41:53 PM
کاربر مهمان
|
شاید این جمعه بیاید شاید
|
|
12931 |
نام:
نیایش
شهر:
اصفهان
تاریخ:
10/20/2005 12:16:18 PM
کاربر مهمان
|
به نام تو و اجابت تو...خدایا شنیده ام که در روزی پر از بیم و امید تو بدان را به نیکان می بخشی ..خدایا تو در خوبی و زیبایی مثل هیچ کس نیستی..تو حتی کسی که تو را هم باور ندارد دوست داری و دیده به رحمتش دوخته ایی ...خدایا من به گناهان تو فکر می کنم ...به بدی هایم ..به لحظه های از دست رفته ام بی تو...به نابینایی چشمانم و ناشنوایی گوشهایم که تو را می دید انگار که نمی بیند..تو را می شنید انگار که نمی شنود...خدایا مرا ببخش ..کاش می توانستم بند بند وجودم را برایت بنویسم..کاش می توانستم به تو بگویم که چقدر دوستت دارم و چقدر به تو نیازمندم...چقدر احمقم هنوز!!!!تو می دانی!!تو می فهمی!!تو حتی از حرف هایم که از قلبم به سوی تو می تراود به من نزدیک تری ...تو خیلی خیلی بهتر از من میدانی که در درونم چه می گذرد_میان من و من حتی اگر نفسی هست ..میان من و تو هیچ نیست جز تو..خدایا :در این دوز هایی که به سادگی سیاهی گناهانم را به سپیدی نور ثواب مبدل می سازی ذه دیده ی منت دارم نگاه کن تا نگاه شکر الودم را ببینی..تا برایت بنوازم که.........
|
|
12930 |
نام:
مست وصال
شهر:
تهران
تاریخ:
10/20/2005 11:40:55 AM
کاربر مهمان
|
پرندگان ناليدندكه بالهاي ما رنجور است وچشمهايمان ازرده از كشاكش تقدير ...
هد هد خيره در دور دستها بالي به هم زدوازنو قصه اغاز كرد:
سيمرغ واپسين داستان نيست داستاني است در دل داستاني ديگر كه چون بر خواني اش از نو زاده ميشود درهيئت داستاني ديگر.
انگاه به دور دستها اشاره كرد و گفت:رسم بر خواندن است نه قصه شدن... بر رفتن است نه جاده شدن...
انكه خواندن بداند داستان سيمرغ در دلش مكرر ميشود...و رفتن سر نوشتي مقرر...
كه هر چه افت بودهمه از ركود بود.
از در جا زدن در خويش و تكرار در ا ينه اي به پهناي صورت...
پس بايد بالي به هم زد و رفت .
بايد بال گشود در بي كران اسمان و در زلال ابيش جاودانه شد.
كه هر چه هست در جاودانگي است . بايد جاودانه شد.
|
|
12929 |
نام:
بنده گنهکار خدا
شهر:
غربت
تاریخ:
10/20/2005 11:27:11 AM
کاربر مهمان
|
سلام
بچه های باحال این سایت مادر دوستم مریض است نیاز به دعا نیاز داره براش دعا کنید با یک صلوات
ممنونم
|
|
12928 |
نام:
زینب
شهر:
ماهشهر
تاریخ:
10/20/2005 10:56:14 AM
کاربر مهمان
|
دوست دارم به عشقم برسم و خوشبخت بشوم
و آرزو دارم کسی که عشق مرا کشت همیشه دستش از
خوشبختی کوتاه باشه
|
|
12927 |
نام:
ابراهیم مرزبان
شهر:
شاهرود
تاریخ:
10/20/2005 9:12:19 AM
کاربر مهمان
|
ای زلیخا دست ازدامان یوسف بازکش
تا صبا پیراهنش را سوی کنعان اورد
|
|
12926 |
نام:
علی
شهر:
کاشان
تاریخ:
10/20/2005 7:11:16 AM
کاربر مهمان
|
نمیدانم برای ترک موسقی چکار کنم
|
|
12925 |
نام:
مهدي
شهر:
زنجان
تاریخ:
10/20/2005 7:05:06 AM
کاربر مهمان
|
ديگه از همه چي خسته شدم
|
|
12924 |
نام:
میثم
شهر:
omydeyh
تاریخ:
10/20/2005 5:49:42 AM
کاربر مهمان
|
moslam bar mighrdh
|
|
12923 |
نام:
ابراهیم
شهر:
ابهر
تاریخ:
10/20/2005 5:27:32 AM
کاربر مهمان
|
جانون ساق اولون
|
|