شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
127041
نام: رفیق سید مرتضی
شهر: کربلا
تاریخ: 7/15/2014 2:20:50 PM
کاربر مهمان
  مثل همیشه عالی بود بوی سیب! کم حرفی اما اگ بحرفی غوغاس :)
همیشه باش
127040
نام: وجود
شهر:
تاریخ: 7/15/2014 12:42:23 PM
کاربر مهمان
  هوالحق



***************حقا که تو از سلاله ی فاطمه ای/با خنده ی خود به درد ما خاتمه ای/زیباتر از این نام ندیدم به جهان/سید علی حسینی خامنه ای*******************************آقا جان تولدت مبارک ************24تیر ماه تولد عشقمون بر همه ایرانیان مبارک باد**************برخامنه ی رهبرخوبان صلوات
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل الفرجهم
127039
نام: محب المهدي
شهر: گلپايگان
تاریخ: 7/15/2014 12:31:05 PM
کاربر مهمان
  با سلام،
پايگاه تخصصي امام رضا(ع)وبگاه شما را در لينك هاي خود قرارداده است،از شما نيز در خواست مي كنيم با ما تبادل لينك كرده وپايگاه ما را نيز در لينك هاي خود قرار دهيد.
براي اطمينان به ما سر بزنيد.
با تشكر از همكاري شما
Khorshideharam.blogfa.com
127038
نام: نوید رضا
شهر: گلپایگان
تاریخ: 7/15/2014 12:03:38 PM
کاربر مهمان
  آرزوم بتونم دیداری با ولایت رهبری و حاج محمود کریمی داشته باشم
127037
نام: بوی سیب
شهر: مطلع الفجر
تاریخ: 7/15/2014 11:08:01 AM
کاربر مهمان
  شعری که رهبری از آن به "غوغا" تعبیر کردند
خبر، آمیخته با بغض گلوگیر شده‌ ست / سیل دلشوره و آشوب، سرازیر شده‌ ست / سرِ دین، طعمه‌ ی سرنیزه‌ ی تکفیر شده‌ ست

هر که در مدح علی(ع) شعر جدید آورده‌ ست
گویی از معرکه‌ ها نعش شهید آورده‌ ست

روضه‌ی مشک رسیده‌‌ ست به بی‌آبی‌ ها / خون حق می‌چکد از ابروی محرابی‌ ها / باز هم حرمله... سرجوخه‌ ی وهابی‌ ها


کوچه پس‌کوچه‌ ی آینده، به خون تر شده است
باز بوزینه‌ ی کابوس، به منبر شده‌ است

خط و ربط عرب ای کاش که کاشی گردند / تا حرم، همسفر «قافله‌ باشی» گردند / لاشه‌ خواران سقیفه، متلاشی گردند

می‌ زند قهقهه، «القارعه» بر خامی‌ شان
خون دین می‌چکد از «دولت اسلامی»شان

بنویسید: تب ناخلفی‌ ها ممنوع! / هدف آزاد شده، بی‌ هدفی‌ ها ممنوع! / در دل «عرش»، ورود سلفی‌ ها ممنوع!

«عرش» یک روضه‌ ی فاش است که داغ و گیراست
«عرش»… گفتیم که نام دگرِ سامرّاست

شرق، در فتنه‌ ی اصحاب شمال افتاده‌ ست / بر رخ غرب، از این حادثه خال افتاده‌ ست / وا شده مشت و از این چفیه، عقال افتاده‌ ست!

گویی از هرچه که زشتی‌ ست، کفی هم کافی‌ست!
جهت خشم خدا، یک سلفی هم کافی‌ ست!

تا «بهار عربی» روی علف باز کند / جبهه در شام و عراق از سه طرف باز کند / وای اگر دست کجی پا به «نجف» باز کند!

عاشق شیرخدا، وارث شمشیر خداست
سینه‌ ی «سنی و شیعه» سپر شیر خداست

لختِ خونِ جگر ماست به روی لبشان / کوره‌ی دوزخیان، گوشه‌ نشین تبشان / لهجه‌ ی عبری و لحن عربی، مکتب‌شان

«نیل» را تا به «فرات»، آنچه که بود، آتش زد
شک مکن؟ ما همه را «مکر یهود» آتش زد

بی‌ جگرها جگر حمزه به دندان گیرند / انتقام اُحُد و بدر ز طفلان گیرند / چه تقاص‌ ز لب قاری قرآن گیرند

بیشتر زان که از این قوم، بدی می‌جوشد
از زمین غیرت «حجربن عدی» می‌جوشد!

گره، انگار نه انگار به کار افتاده / سایه‌ ی سرکش ما گردنِ دار افتاده / چشم بی‌ غیرت اگر سمت «مزار» افتاده

صاعقه در نفسِ ابری خود کاشته‌ ایم
به سر هر مژه‌ای یک قمه برداشته‌ ایم

سنگ تکفیر به آئینه‌ی مذهب؟ هیهات! / ذوالفقار علی و رحم به مرحب؟ هیهات! / دست خولی طرف معجر زینب؟ هیهات!

ما نمک خورده‌ی عشقیم، به زینب سوگند
پاسبانان دمشقیم، به زینب سوگند

داس تکفیر، گل از ریشه بچیند؟ هرگز! / کفر بر سینه‌ی توحید نشیند؟ هرگز! / مرتضی همسر خود کشته ببیند؟ هرگز!

پایتان گر طرف «کرب و بلا» باز شود
آخرین جنگ جهانیِ حق آغاز شود

خوش‌خیالی است مرامی که اجاقش کور است / مفتیِ نفتیِ این حرمله‌گان، مزدور است / قصه حنجره و تیرِ سه‌ پر مشهور است

خار در چشم سعودی شده «بیداریِ ما»
باز کابوس یهودی شده «بیداریِ ما»

رگ «بیداریِ ما» شد شریانی که زدند / بشنوی (بر دُهُل «جنگ جهانی» که زدند) / پاسخ شیعه به هر زخم زبانی که زدند

بذر غیرت، سر خاک شهدا می‌ کاریم
پاسخ شیعه همین است که: صاحب داریم

127036
نام: علیرضا
شهر: اراک
تاریخ: 7/15/2014 10:39:21 AM
کاربر مهمان
  باسلام و عرض ادب خدمت همه زحمتکشان این سایت
و آرزوی قبولی طاعات و عبادات.این حقیر از بخش شعر
و سبک این سایت استفاده میکنم.بسیار مفید و ارزنده ست.لطف کنید اشعار و سبکهای ۹۳را هم روی سایت بذارید.
127035
نام: hamid
شهر: iran
تاریخ: 7/15/2014 9:41:44 AM
کاربر مهمان
  خدايا خسته شدم جز مرگ آرزويي ندارم ديگه ... .
127034
نام: محمد حمیدی
شهر: قم
تاریخ: 7/15/2014 2:04:48 AM
کاربر مهمان
  فقط و فقط بگم جانم فدای امام خامنه‌ای
127033
نام: رفیق سید مرتضی
شهر: کربلا
تاریخ: 7/15/2014 2:00:12 AM
کاربر مهمان
  سلام اهالی حرف دل


تازگیا از گفتن حرف دلم ناتوان شدم. سخته ولی میگم.

بچه ها عشق خیلی قشنگه! خیلی! نمیخام ادبی حرف بزنم میخام از دلم بگم بدون اینکه دنبال آداب و ترتیب باشم.

بچه ها عشق خیلی قشنگه!

من آدم حسودی نبودم اما عشق منو حسود کرد! قشنگی عشق...
عشق نون نیست که سر چهارراه قسمت کنن. عشق بسادگی تو زندگی آدم بوجود نمیاد! اگ نورسی و احساساتی باید بگم یه وقت با عشق اشتباهش نگیری...! اگ جوونی و پرشور و شهوت یه وقت با عشق اشتباهش نگیری...! اگ تنهایی و دربدر محبت یه وقت با عشق اشتباهش نگیری...!

عشق یعنی تو وجودت رو نه تنها آمالت رو روحت رو تو آینه وجود دیگری ببینی! ینی روحت تسخیر دیگری باشه! ینی فضیلت های الهی در وجود طرفت ببینی که تو رو به عشق ابدی و ازلی منبع عشق هدایت کنه!

و عاشق شدن اینگونه واقعا حسادت برانگیزه!

دارم از حسودی میترکم و سالهاست که آسوده نیستم!

یه وقتی فکر میکردم این عشقو پیدا کردم ولی الان از همه چی ناامیدم! برام دعا کنید. بچه اگه گرسنه بشه و مادر تغذیه ش نکنه هر آشغالی رو زمین دید برمیداره و میخوره! دعام کنید از عشق تغذیه و پرشم از یه عشق صادق دوطرفه! یه وقتی فکر میکردم دارمش ولی حالا اون عشق آلوده ست نمیخام اینطوری!

دعام کنید...

خیلی این شبا دعام کنید...

یاعلی
127032
نام: وجود
شهر:
تاریخ: 7/14/2014 11:53:21 PM
کاربر مهمان
 
یک بلیط
باز یک حال عجیب
پر شده از رنگ حرم
رنگ یک اذن ورود
رنگ یک گنبد زرد
هر حیاطی یک حوض
پر ز آب کوثر
و وضو بر لب حوض
باز هم اذن ورود
یک قدم تا مقصود
در همین حین میان رویا
ناگهان بغض مرا می گیرد
گویی انگار مشرف شده ام
به خودم می آیم
چند روزی به سفر هست هنوز …
.
.
تا که بر گنبد تو دیده ام از دور افتاد
ناگهان بر دل آلوده ی من شور افتاد
اولین بار که دیدم حرمت را گفتم
ای سلیمان به سرایت گذر مور افتاد
.
.
به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدام
دل تو رامی طلبد ، دیده تو را می جوید !
.
.
از کار من گره نگشاید کسی مگر
دست گره گشای تو یا ثامن الحج (ع)
.
.
ما را کرمش داد ز هر غصه نجات
بر معرفت و مرام سلطان صلوات
التماس دعا
<<ابتدا <قبلی 12710 12709 12708 12707 12706 12705 12704 12703 12702 12701 12700 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved