شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
125192
نام: arashk2
شهر: عاشقان
تاریخ: 5/1/2014 1:41:59 PM
کاربر مهمان
  در روزگار غریبی که سزای خوب بودن,خنجر از پشت خوردن است....

پس بزن که سزای من,از درد به خود پیچیدن است

بزن که یک عمر تکرار اشتباه ,داستان تکراری زندگی ام شده است...

بزن که من ادم نمیشوم

بزن تا که احساسات گرانم را به بهایی ارزان نفروشم دیـگــــــــــــر

بزن که سزای قلب ساده ی من,همین خنجرهای به زهر اغشته ی توست....

بزن تا شاید فهمیدم که همیشه خوب بودن,خوب نیست و گاهی باید بد بود,بد...

فرو کن خنجرت را نارفیق ,تا که دردش بیدارم کند از خوابی که در ان همه را خوب می بینم

بزن ,بزن که سزایم مـــــــــــــــــرگ است..................
125191
نام: الهه
شهر: قزوین
تاریخ: 5/1/2014 1:14:02 PM
کاربر مهمان
  می خوام عباس رو ببینم
125190
نام: عبدالزهــرا
شهر: غریبستان
تاریخ: 5/1/2014 1:10:07 PM
کاربر مهمان
  بسم الله السبحان

...

سلام بر سیدمرتضی، خادم سیدمرتضی و تمامی اهالی محترم خیمه سبز سید. . .

فرارسیدن ماه رجب و میلاد امام محمدابن علی باقرالعلم بعد النبی بر سلاله پاکشان حضرت امام مهدی روحی فداک و تمامی مسلمانان و اهالی خیمه سبز سید پر از خیر و نور و برکت باد

اما از شما عزیزان بابت دعاهای آسمونی و پرنورتون در حق بنده کمال تشکر رو دارم؛
هم قدم عزیزم،عبدالفاطمه جان
خانم صغرا از شیروان گرامی
جناب صبر از هفت شهرعشق
حاجی خروش گرامی و بزرگوار
سوگند بانوی عزیزم
بانو عطیه نازنین
و . . . تمامی شما بزرگواران، ان شاء الله شما هم بخیر حاجت روا بشید و دلتون از نامهربانی ها و بیمعرفتی ها دلگیرنشه . . . .

بازهم از تمامی شما بزرگواران التماس دعا دارم و متقابلأ دعاگویتان هستم

خدایا
تو را بیش از آنکه بتوان وصفش کرد شاکر و سپاسگزارم برای لحظات زیبایی که امروز صبح برایم رقم زدی . . .سپاسگزارم


یا زهـــــرا
125189
نام: هادی
شهر: کانال کمیل
تاریخ: 5/1/2014 1:07:17 PM
کاربر مهمان
  همت همت هادی....همت همت هادی
حاجی جون دست ما رو هم بگیر ! بالگرد شفاعتی ، آمبولانس توبه ای ، چیزی بفرست
به عقب !

وضعیت خیلی وخیمه حاجی ...

مجروح های قلبی خیلی زیادند . بچه ها نیاز به خون عشق خدا دارند . دیگه نمی شه
با چفیه زخم دلها

رو بست . نیاز به کپسول ایمان داریم.

حاجی تو رو خدا یه کاری بکن !

نَفَسم بالا نمی یاد ... راه سینه مو چرکاب و عفونت دنیا طلبی گرفته ...

حبّ نفْس فشار می یاره به قلبم ... بیچاره ام کرده حاجی!
125188
نام: یا زهرا(س)
شهر: ...
تاریخ: 5/1/2014 12:55:42 PM
کاربر مهمان
  سلام
برای امشب بین نماز مغرب و عشاء نمازی وارد شده که در مفاتیح الجنان میتونید کیفیت اون رو ببینید.

رسول خدا (ص) در مورد ثواب این نماز فرمودند: قسم به کسى که جانم در دست اوست، هیچ بنده یا کنیزى – از بندگان و کنیزان خدا – این نماز را بجا نمى ‏آورد، مگر اینکه خداوند گناهان او را مى‏ بخشد گرچه گناهان او مثل کف دریا و به عدد شن و به وزن کوهها و به عدد برگهاى درختان باشد و روز قیامت هفتصد نفر از خویشان خود را که همگى سزاوار آتش باشند شفاعت مى‏ کند. و در شب اول قبر خداوند ثواب آن را به بهترین صورت، با روى گشاده و خندان و زبان فصیح براى او مى‏ فرستد که مى ‏گوید: اى محبوب من مژده بده، از هر سختى نجات پیدا کردى. مى‏ پرسد: تو کیستى؟ رویى بهتر از روى تو ندیده و بویى به خوشبویى تو مشامم نرسیده. جواب مى ‏دهد: اى محبوب من، من ثواب آن نمازى هستم که در فلان شب، فلان منطقه، فلان ماه و فلان سال بجا آوردى، امشب آمده ‏ام تا حقت را ادا کرده، مونس تنهایى تو بوده و وحشتت را از بین ببرم، و زمانى که در شیپور دمیده شود، در عرصه قیامت بر سرت سایه افکنم. و تو هرگز هیچ خیرى را از جانب مولایت از دست نخواهى داد.

http://www.farhangnews.ir/content/73297


حرف دلی گرامی در کنار دعاهای خودتون، حرف دلی ها رو هم یاد کنید.
دعاها قبول درگاه حق تعالی انشالله

125187
نام: مجنون مهدي(عج)
شهر: كوفه!
تاریخ: 5/1/2014 12:37:35 PM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله دواء و الحمدلله شفاء و لا اله الا الله کفاء هو الشافی شفاء و هو الکافی کفاء اذهب البأس برب الناس شفاء لا یغادر سقم و صلی الله علی محمد و آله النجباء....

یا مولای یا صاحب الزمان انا مغیث بک...

شیخ عبدالحسین حویزاوی فرمود:
بیست و پنج سال قبل، رئیس شهرداری نجف اشرف مردی به نام میرزا احمد که کاروانسرای مصلی، متعلق به اوست، بود. او مرد متدین خوبی بود و به اجبار شهردارش کرده بودند.
شبی در عالم رؤیا دیدم، در محلی دو تخت گذاشته اند و در وسط، سجاده ای پهن کرده اند و ناموس دهر، حضرت بقیة الله علیه السلام، روی سجاده تشریف دارند و همان مرد متدین نزد آن سرور حاضر است. حضرت با تندی به او فرمودند:
چرا داخل شغل حکومتی شدی و اسم خود را در زمره آنها محسوب داشتی؟

در آن بین حضرت فرمایشی فرمودند: ولی آن مرد فرمایش حضرت را نفهمید من خواستم گفته ایشان را به او بفهمانم؛ لذا گفتم: حضرت حجت علیه السلام می فرمایند:
و لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسّکم النّار:
ظالمین را یار و یاور خود قرار ندهید زیرا به دوزخ و جهنم دچار میشوید. سوره هود 113 .

حضرت روی مبارک به من نمود و فرمود: پس تو چرا آنها را مدح می کنی؟
عرض کردم: تقیه می کنم.

حضرت دست مبارک را بر دهان خویش گرفته و تبسم کنان سه مرتبه فرمودند:
تقیه، تقیه، تقیه.

به عنوان رد و انکار بر من؛ یعنی چنین نیست و از روی خوف و تقیه نیست که آنها را مدح می کنی. دوباره متوجه رئیس شهرداری شدند و فرمودند:
هفت روز بیشتر از عمر تو باقی نمانده است.
فردا برو و مهر حکومتی را رد کن.

روز بعد اول صبح از خانه بیرون آمدم و در فکر خواب خود بودم. دیدم بعضی به یکدیگر می گویند: خبر داری چه شد؟ رئیس شهرداری نزد حکومت رفته و استعفا داده و کلیدها را به آنان تسلیم نموده است. من تعجب کردم!

روز بعد میرزا احمد مریض شد و حالش دگرگون گردید. با خود گفتم بروم و او را عیادت کنم.
وقتی وارد خانه اش شدم، دیدم حالش خوب نیست و از هوش رفته است. نزد او نشستم؛ چون به هوش آمد، چشم باز کرد و هنگامی که نظرش به من افتاد، گفت: ها یا شیخ انت چنت حاضر؛ یعنی ای شیخ تو هم در آن جا حاضر بودی.

و دست مرا گرفته، با کمال ضعف و زاری گفت: تو در آن مجلس بودی و آنچه آن جا بود دیدی و شنیدی.
من خواستم به او آرامش و دلداری بدهم گفتم: بلی و ان شاء الله تعالی تو خوب می شوی. گفت: چه می گویی؟ مطلب از همان قرار است و من رفتنی هستم.
اهل مجلس و حضار هیچ کس متوجه نشد که ما چه می گوییم؛ بلکه خیال کردند سابقه ای با هم داریم که چندی قبل جایی بوده ایم و مطلبی واقع شده است.
به هر حال مرض میرزا احمد کم کم شدیدتر شد تا سر وعده بعد از هفت روز رحلت کرد و از دنیا رفت.



التماس دعاي فرج

125186
نام: غریب امام زمانم
شهر: انتظار
تاریخ: 5/1/2014 12:11:28 PM
کاربر مهمان
  به نام خدای مهربونم...

تقدیم به معلمان عزیز زحمتکش خصوصا:

خواهرم خدایاهرچه توبنامی ومادرم صبروجناب امیرکبیر بزرگواروتمامی

بزرگوارانی که این حقیر دراین مدت ازمحضرشون بسیاردرس گرفته ام.

چه کسی هر دو لبم را به الف باز نمود
چه کسی جامه تقوا به تنم ساز نمود

ای معـلم کـه تـو را دانـش بسیـار بـوَد
جان شاگرد بـه فدایت که سزاوار بوَد . . .


معلم چون شمعی می سوزد و جهانی را روشنایی می بخشد

روز معلم ؛ روز سرداران جبهه دانش ؛ بر همگان گرامی باد..
125185
نام: فاطمه
شهر: رشت
تاریخ: 5/1/2014 11:51:51 AM
کاربر مهمان
  سلام.
هر سال دو سه بار می رفتیم مشهد.یکی دو بار هم قم می رفتیم.الان نزدیک یکی دو ساله که اونورا نرفتیم.معمولا یه هفته بعد از اینکه بر می گشتیم دلم واسه ضریحش ،واسه عطر حرمش ،واسه جامع رضویش ،واسه باب الجوادش تنگ می شد.نمی دونستم چجوری دو سال دووم آورده بودم.تا اینکه قرار شد بچه های شورای موسسه ی یاران رو ببرن قم. از خوشحالی داشتم بال در میاوردم.از خدا از امام رضا از همه تشکر می کردم پدر و مادرمم موافق بودن. هیچ مشکلی نبود ولی...طی موضوعاتی این سفر بهم خورد.من مونده بودمو یه قلب سنگین که فقط منتظر جاش بود تا خالی شه.تا اینکه خبر رسید می خوان بچه های یاران رو ببرن راهیان نور.اول با خودم گفتم من می خواستم برم مشهد ولی حالا می رم اونجا اینقدر می گن راهیان راهیان چیه؟وقتی رفتم فاطمیه بود.سال تهویل بود.کنار نهر خین.جایی که کمتر از چند متر با خاک عراق فاصله داشت و خون شهدا روش ریخته شده بودسال رو تهویل کردیم.اینقدر گریه کردم که وقتی برگشتم سبک سبک بودم.الان دلم واسه طلاییه،شلمچه،معراج شهدا،نهر خین و خیلی جاهای دیگه تنگ تنگ تنگ شده.تازه تو راه برگشت ما رو بردن قم.ما رو بردن قم!تازه فهمیدم خواهر و برادر واسم دعا کرده بودن.حضرت فاطمه واسمون دعا کرده بود...خدایا دوست دارم.
125184
نام: مجنون مهدي(عج)
شهر: كوفه!
تاریخ: 5/1/2014 11:30:00 AM
کاربر مهمان
  سلام وعلي ال ياسين....

حجت الاسلام ملبوبی، صاحب کتاب الوقایع و الحوادث، خوابی را که خود از مرحوم آیت الله سید محمد هاشمی گلپایگانی شنیده اند، چنین مرقوم فرمودند:

مرحوم حجت الاسلام سید محمد گلپایگانی فرزند آیت الله سید جمال گلپایگانی فرمود:
پس از فوت مرحوم پدرم شبی در خواب دیدم حضورشان مشرف و ایشان در اطاق مفروش به زیلو و فاقد اثاث نشسته اند.
گفتم: پدر! اگر خبری نیست ما هم بدنبال کارمان برویم؛ وضع طلبگی در گذشته و حال، همین است که به چشم می خورد.
فرمود: پسر حرف مزن؛ هم اکنون ولی امر ـ عجل الله فرجه الشریف ـ تشریف می آورند.
آنگاه پدرم از جا برخاست. متوجه محبوب کل عالم، تشریف آوردند؛ پس از عرض سلام و جواب، حضرت، قبل از اینکه من حرفی بزنم فرمودند:

(( سید محمد، مقام پدرت این حجره محقر نیست؛ بلکه مقامش آنجاست. ))

بر اثر اشاره دست حضرت نگاه کردم قصری با شکوه، ساختمانی با عظمت که لایدرک و لایوصف است، دیدم و خوشحال گردیدم. عرض کردم:
یابن رسول الله آیا وقت ظهور موفورالسرور رسیده است تا دیدگان همه به جمال و حضور و ظهورتان روشن شود؟

حضرت فرمودند:
(( لم تبق من العلامات الا المحتومات و ربّما ( او فربما علی تردید منی ) اوقعت فی مدة قلیلة فعلیکم بدعاء الفرج:
از علائم ظهور فقط علامات حتمی مانده است و شاید آنها نیز در مدتی کوتاه به وقوع به پیوندند و برای فرج دعا کنید. ))


التماس دعاي فرج
125183
نام: دوستدار خدا
شهر: میاندوآب
تاریخ: 5/1/2014 11:08:52 AM
کاربر مهمان
 
توجه توجه توجه توجه

سلام بچه ها داریم آمار میگیریم که کیا امروز روزه گرفتن لطفا همراهی کنین .
اولین نفر خودمم منتظر نفرای بعدی هستیم.


محتاج دعا...کوثر
<<ابتدا <قبلی 12525 12524 12523 12522 12521 12520 12519 12518 12517 12516 12515 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved