اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
123612 |
نام:
نوکر ارباب
شهر:
بین الحرمین
تاریخ:
3/8/2014 11:52:38 AM
کاربر مهمان
|
سلام به همه ی اهل دلا .... به همه ی نوکرا ..... امروز 17 اسفن و قرار 12 شب هیات حرکت کن اما هنوز به من خبر ندادن ترو خدا دعا کید برم ... اخه دلم بدجور هواییییییییییییییییییییییی شده
|
|
123611 |
نام:
سحرخيزمدينه ...
شهر:
كوفه
تاریخ:
3/8/2014 11:03:55 AM
تاریخ ثبت نام: 10/6/2013
|
سلام وعلي آل ياسين...
سلام براهالي حرف دل.
اين روضه تقديم به تمام افرادي كه وقتي نام شش ماهه باب الحوائج را مي شنوندناخودآگاه بغضشان مي گيرد...
دستان كوچك اين شش ماهه گره هاي بزرگي بازمي كند.
بزرگواراني چون خدايا هرچه توبنامي...كربلايت را ازاين نوگل نشكفته اهل بيت بخواه...هودبزرگوار حضرت ولي عصرارواحناه فداه حساسيت خاصي نسبت به اين شش ماهه باب الحوائج دارد حاجتت را بسپار به اين دردانه حسين(ع) وازآقا مدد بگير...
آي كساني كه روضه شش ماهه باب الحوائج نيت كرديد!
حسين آمد به ميدان وعلي اصغردرآغوشش چو ابري بررخ ماهي ...لب خاموش اوگويدزسوزدل حكايتها.زبيتابي وبي ابي سرش خم گشته وافتاده بردوشش.روي دست حسين ع بلندكرده مقابل لشگرفرمود كه اي قوم اگربه من رحم نميكنيد به اين طفل رحم كنيداگه به خيال شما من اين طفل روبهانه قراردادم كه ازشما آب طلب كنم يكي ازشماها بياد بگيره ببره سيرابش كنه برگرداند...
رشته ي اين قصّه پيچ و تاب ندارد
تير سه سر زهر آبديده مهياست
حرمله آن سو كمان كشيده مهياست
سينه ي بابا و چشم هاي عمووگلوي طفل رباب را...
پرسش سرخ "حسين" و جان "رباب" ست
تشنگي اش را چرا سه شعبه جواب ست؟
آي حرمله بشكند دستت ....مگرطفل شش ماهه چقدرآب مي نوشه..گلوي شش ماهه مگرچقدراست كه باتيرسه شعبه دريدي...شش ناهه كه تيرزدن نداشت...
خيمه و سقا و گاهواره ي خالي
علقمه و مشك پاره پاره ي خالي
خامه عطش سوز گريه هاي فرات ست
خون "علي اصغر" حسين برات ست
نازكي غنچه ي بهار چقدرست!
حنجره ي طفل شيرخواره چقدرست!
تاب تماشاي حلق پاره چقدرست؟
با لبان خشک خود دارد مدارا می کند
واژه ی "ايثار" را اينگونه معنا می کند
با همين دستان کوچک کودک شش ماهه ای
صد گره از کار ما بيچاره ها وا می کند....
فرج آقا امام زمان(عج) رامدنظرقراردهيد.
التماس دعاي فرج
|
|
123610 |
نام:
بنده خدا
شهر:
تاریخ:
3/8/2014 10:35:00 AM
کاربر مهمان
|
ای تنهافریادرس من هرجاباشم میدونم که توکنارمی همیشه به دادم رسیدی بس تورابه جگرسوخه مولاعلی قسمت میدم هیچ وقت رهایمان نکن ای تنهابناه من. کسایی که به خداامیدنداریدبدونیدمن یه بنده گناهکاربودم اماخدا ابرومونجات دادمن لیاقت نداشتم امااون بزرگترازاونی بود که من فکرمیکردم هرچی باشی اون دوستت داره بس فقط به خودش بناه ببرکه فقط اون میتونه نجاتت بده. عشق رواغازکن. یاعلی
|
|
123609 |
نام:
شهر:
تاریخ:
3/8/2014 8:34:00 AM
کاربر مهمان
|
بزرگواران شرکت کننده در ختم زیارت عاشورا در ۱۷ اسفند بمناسبت شهادت شهید همت:
جناب غریب از شهر تنهایی *یک زیارت عاشورا جناب فرزند ایران *یک زیارت جناب زهرا السادات از شهر گلستان *یک زیارت جناب ای مولا *یک زیارت جناب مهشید از شهر دلتنگی *دو زیارت جناب وجود از آل عبا * یک زیارت جناب معصومه از بی مادر *یک زیارت جناب خسته دل از اصفهان * یک زیارت جناب... از شهر ..... * پنج زیارت جناب فدایی آقا *یک زیارت جناب سفید از شهر امید * یک زیارت جناب*** از اصفهان *دو زیارت جناب کوروش از کرج * یک زیارت جناب حبیبه از شهر نیستی*یک زیارت جناب محبوب از بم* یک زیارت جناب غریب امام زمان از نتظار*3 زیارت جناب هادی از کانال کمیل*5 زیارت جناب مینا همت از مجنون**10زیارت
دوست خوبم غریب امام زمان من بخاطر ضیق وقتی که دارم همه کامنت ها رواجرتون با حاج همت.
شهادتت مبارک حاجی اگر چه ما داغونیم ولی بکام توه شیرین بیاد خداروشکر. دنیا را می دهم برای لبخندت تو که بخندی دنیا از آن من است
**دوستان عزیز مخصوصا دوست خوبم ای مولا اگر اشتباه تکنم از ختم قرآن 3 جز مونده که ثبت نامی نداشتیم کسانی که مایلند کمکمون کنندجز14-29-11
ممنون از همتون دوست خوبی که تازه وارد سایت شدند خیر مقدم محضرشون عرض میکنم.
|
|
123608 |
نام:
منتظرظهورمنجی
شهر:
قزوین
تاریخ:
3/8/2014 12:23:02 AM
کاربر مهمان
|
سلام به همه دوستان؛ امام صادق(ع) در بارۀ تهران در آخرالزمان می فرماید :
تهران به حدی می رسد که کاخ هایش چون کاخ های بهشتی می شود و... http://azkhaktaaflak.blogfa.com/
|
|
123607 |
نام:
ی بنده گنه کار
شهر:
تاریخ:
3/8/2014 12:18:09 AM
کاربر مهمان
|
خدایا منو بابت تمام گناهایی که کردم ببخش. خدایا نادانی دیروزم را بگیر تا خوشی فرداهام را از دست ندم. خدایا من واقعا پشیمونم دیگه تکرار نمیشه ببخش...
|
|
123606 |
نام:
ای مولا....
شهر:
تاریخ:
3/7/2014 11:00:27 PM
کاربر مهمان
|
متشکرم ازتون بزرگوار شعر فاطمی خیلی خوبی بود..با اجازتون کپی کردم
همین طور شعر های زیبای نیکان از خاک خدا....میثم تمار زینبم...
وشعرغریب امام زمان را خواندم. بسیار زیبا ودل نشین بودند .کپی کردم .... سپاسگذارم
راستش هی به این مغز کوچکم فشار میاورم نمیتونم دلیل این راهیان نور را بفهمم پدرم من اجازه نمیدهد به این جور جا ها بروم
دلیلش را نمیدونم
به قول بسیجی ها تا حالا توفیق نشده..
ولی با جهاد سازندگی که چند وقتیه راه افتاده صد در صد موافقم
جوان های خوش فکر جمع شدند دارند کار میکنند
احسن احسن به همشون...به نظر من اگر از انرژی جوانها برای سازندگی استفاده شود شهداراضی ترند.تا این که وقت جوانها را با چندروایت یاعملیات هدر داد
البته من منافق نیستم قصد توهین ندارم فقط نظر شخصی من اینه کاش کسی دلش برای مردم میسوخت
بسیج دانشگاه ما دو میلیون پول حیف ومیل کرد برای چند تا میله
وپرچم وساختن مناطق خاکی توی یک کلاس وبعد همشون را ریختند دور... من از همه عذر خواهی میکنم اما میشد با این پول یک ایده جالبتر درست کرد.. مثلا اگه من رییس بسیج بودم این دومیلیون را میبردم به خانه بیقوله ای یک مرد فقیر میدادم .کمکمش میکردم سقف خونش را ایزوگام کنه به یاد مثلا یک شهیدی وبسیجی ها را خبر میدادم دستی به خونه گلیش میکشیدیم.... با رمز بیت المقدس واقعا خوب نبود... حیف که این بعضی ها دستو پای آدم را میگیرند واقعا اگراین کار را میکردیم یاد شهدا هدر میرفت..
به یاد همه شمع های روشن که بی ادعا سوختند...خدا همشون را رحمت کند
اللهم صل علی محمد وال محمد
یا مولانا صاحب الزمان...
بدون تو خوشی محاله بتابه...
|
|
123605 |
نام:
سعید
شهر:
تهران
تاریخ:
3/7/2014 9:55:26 PM
کاربر مهمان
|
سلام خدایا....خدایا......خدایا... یه وقتایی انقد دل آدم پر میشه، انقد دلش میگیره، انقد سنگین میشه که اشکاشش گوله گوله پایین میاد....خدایا من بنده سر پا تغصیر رو هدایت کن، خدایا ترو بحق امام زمان من رو به حال خودم نذار.....خدایا کمکم کن که یادم نره ترو.......بهم نیرو بده که سر توبه ام بمونم........... از همه شما اهل دل التماس دعا دارم انشاالله که زندگی ما رنگ خدایی بگیره که در غیر این صورت بازنده هستیم..... یا حق
|
|
123604 |
نام:
شهر:
تاریخ:
3/7/2014 9:43:06 PM
کاربر مهمان
|
به نام خدا سلام عزیزان خداقوت خوشحال شدم دیدم در میدان جنگ نرم فعالید امام خمینی :"برای خدا کار کنید تا نتیجه کارتان تا ابد باقی بماند" نتایج عظیم تلاشهاتون رو در سفر آخرت، سفر به بی نهایت خواهید دید من ورشکسته رو دعا کنید
|
|
123603 |
نام:
زینب
شهر:
تهران
تاریخ:
3/7/2014 9:13:54 PM
کاربر مهمان
|
من شدم خلق که چون مهدی زهراباشم طی شداین عمروتودانی به چه سان ؟ پوچ وبس تند چونان باد دمان همه تقصیرمنست این که خودمیدانم که نکردم فکری که تعمق ننمودم روزی ساعتی یاآنی که چه سان میگذردعمرگران؟ کودکی رفت به بازی به فراغت به نشاط فارق ازنیک وبدومرگ وحیات همه گفتند کنون تابچه بگذارید بخندد شادان که پس ازاین دگرش فرصت خندیدن نیست بایدش نالیدن من نپرسیدم هیچ که پس ازاین زچه رو بایدم نالیدن؟ هیچ کس نیزنگفت زندگی چیست؟چرا می آییم ؟به چه سان باید رفت؟ پس ازاین چندصباح به کجا باید رفت؟باکدامین توشه به سفربایدرفت؟ نوجوانی سپری گشت به بازی به فراغت به نشاط فارغ ازنیک وبدو مرگ وحیات بعدازآن بازنفهمیدم من که چه سان عمرگذشت لیک گفتند همه که جوان است هنوز بگذاریدجوانی بکندبهره ازعمربرد کامروایی بکند بگذارید که خوش باشدومست بعدازاین باز ورا عمری هست یک نفر بانگ برآورد :ازهم اکنون باید فکر فردا بکند دیگری آوا داد: که چوفردا بشودفکر فردا بکند سومی گفت:همان گونه که دیروزش رفت بگذرد امروزش همچنین فردایش با همه این احوال من نپرسیدم هیچ که چه سان جوانی بگذشت ؟ آن همه قدرت ونیروی عظیم به چه ره مصرف گشت؟ نه تفکر نه تعمق نه اندیشه دمی عمربگذشت به بی حاصلی ومسخرگی چه توانی که زکف دادم مفت من نفهمیدم وکس نیز مرا هیچ نگفت
قدرت عهد شباب میتوانست مرا تا به خدا پیش برد لیک بیهوده تلف گشت جوانی هیهات
ای صدافسوس که چون عمر گذشت معنی اش فهمیدم
حال میفهمم هدف اززیستن این است رفیق
من شدم خلق که باعزمی جزم ودلی مهدی عزم پای ازبند هواها گسلم پای در راه حقایق بنهم فارغ از شهوت وآزوحسد وکینه وبخل مملو ازعشق وجوانمردی وزهد در ره کشف حقایق کوشم شربت جرات وامید وشهادت نوشم زره جنگ برای بد وناحق پوشم ره حق پویم وحق جویم وپس حق گویم آنچه آموخته ام بردگران نیزنکوآموزم شمع راه دگران گردم وباشعله خویش ره نمایم به همه گرچه سراپاسوزم من شدم خلق که چون مهدی زهرا باشم نه چنین زایدوبی جوش وخروش عمربربادوبه حسرت خاموش ای صدافسوس که چون عمرگذشت معنی اش می فهمم حال میپندارم کاین سه روز ازعمرم به چه ترتیب گذشت کودکی بی حاصل نوجوانی باطل وقت پیری غافل .
شعراز سپیده کاشانی
|
|