اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
12342 |
نام:
فرهاد
شهر:
تهران
تاریخ:
9/30/2005 12:58:50 PM
کاربر مهمان
|
آیا آشنایی هست که مرهم این غریب باشد
آیا کسی هست که بتوان به او اعتماد کرد
آیا کسی هست که شنونده درد دل من باشد
|
|
12341 |
نام:
آیت
شهر:
تهران
تاریخ:
9/30/2005 12:43:26 PM
کاربر مهمان
|
امیر بی قرینه کی میایی شفای زخم سینه کی میایی
عزیزم مادرت چشم انتظاره سحرخیز مدینه کی میایی
|
|
12340 |
نام:
بازمانده
شهر:
باسلام به بقرار عزیز ودیگر دوستان
تاریخ:
9/30/2005 11:54:41 AM
کاربر مهمان
|
امروز حا لم کمی بهتره...
حدود جهار هفته ای هست که بستری هستم
مثل روزهای پیش ملا غا تی زیا ده..
هم از فک وفا میل وهم ازمردم..
هر روز عده زیادی به ما سر میزنند..
گاهی ادم احساس غرور میکنه
بعضی ها تمام روز اینجا می مانند
خیلی از محبتشان شرمنده میشوم....
کمی بعد خانمی قد بلند با چادر مشگی امد
سلام،سلام خدا اجرتان بده حالتان چطوره....
برادر شما از تیپ محمدرسول....هسیتید..بله
من تمام ستادهای تخلیه شهدا و...گشتم
12نفر از گردان شما پیدا کردم.
تنهاکسی که قادر بصحبت باشه شما هستید
وقتی خاطر جمع شد عکس را.....
برادر این عکس را میشناسی؟
خدایا کمکم کن!
اخه اون جوانی 16/17 ساله ای بود
بحق میشد گفت یکی از پاکترینه رزمنده ها بود.
وقتی مجروح شدم با مکافات خودم را به کمی غقب تر رساندم
عرق درد چشمام رو میسوزونه هرچی به عقب نگاه میکنم چیزی رو نمیبینم
خدایا کا ری کن نعش من به مادرم برسد.
حلقه محاصره تنگتر میشه همه جا شهید و زخمیه..
از خط خودمون خیلی جلوتریم.
بخودم میگم ائمه را صداکن وبرو..
نمیخوام دست عراقی ها بیافتم...
حرکت میکنم انگار پای راست ندام ..
روده هام بیرون ریخته باید دستم رو زیرشون..
وگرنه هروقت اویزون میشن دردم بیشتر میشه
عراقیها نزدیک شدن اتیششون زیادتر شده..
همینجاا ون بسیجی مظلوم ونورانی رو دیدم.
روی شکم خوابیده بود کمی خون از صورتش روی زمین ...
اون خانم من ر و نگاه میکنه،برادر اماده گیش رو دارم.
من همه جا حتی ستادهای شهرستانها رو هم گشتم.
بعد چیزی گفت که اتشم زد. گفت فرمانده گردان دامادشونه
من در تمام مدت یک بار این دو را با هم ندیدم.
اخلاص ر ا ببین،هیچگونه استسناء.....وهردوی انها شهید شدن.
همان کار ما باعث شد پاتک دشمن برای باز پس گرفتن خرمشهر ناکام بماند.
وان منطقه بدست عراقها افتاد .وهیچ کدام از زخمی وشهدای ما تخلیه نشد.
برای روح پاکشان صلوات.شاید به همین علت است که هنوزحتی یک نفر از یارانم را پیدا نکردم.ودرد غریبی را
خودم بدوش میکشم.
|
|
12339 |
نام:
حامد
شهر:
تهران
تاریخ:
9/30/2005 11:23:03 AM
کاربر مهمان
|
من به کسی احتیاج دارم که با او صحبت کنم
|
|
12338 |
نام:
سمانه
شهر:
نوشهر
تاریخ:
9/30/2005 11:19:55 AM
کاربر مهمان
|
سلام مهتاب خانوم...
اگه همه ی درا بستن هنوز یه پنجره ای باز هست...اگه اون پنجره هم باز نیست...بازش کن ..خودت بازش کن اگه بخوای کمکت می کنه همون که بست خودش واست باز می کنه...منم دعا می کنم ..
خدایا اگه همه ی درا رو بستی پنجره ی کوچیک اندیشه و فکر مارو نبند...
|
|
12337 |
نام:
سمانه
شهر:
نوشهر
تاریخ:
9/30/2005 11:10:47 AM
کاربر مهمان
|
وقتی دلم تنگ می شه چیز زیادی واسه گفتن نداره...بیشتر سکوت می کنه....ولی الان یه چیز می خوام بگم آخه مدت هاست دلم تنگه......
می خوام بگم خیلی بزرگه خیلی با عظمته خیلی ...
آخه وقتی زمین کوچیک خودمونو با سیاره های دیگه مقایسه می کنم اون وقت همه رو با جها نی که هر روز بزرگتر می شه مقایسه می کنم هیچی واسه گفتن نمی مونه هیچی....................................
|
|
12336 |
نام:
سید امیر
شهر:
سوئد -مالمو
تاریخ:
9/30/2005 8:23:35 AM
کاربر مهمان
|
سلام دوستان .
جانباز شیمیایی هستم و میخواستم از همه دوستان که در این روزها سخنان نغز شان مرحمی برای ما جامونده ها بود
سید امیر جامونده.وامونده.....
|
|
12335 |
نام:
راضيه و سميه سادات نبوي
شهر:
تهران
تاریخ:
9/30/2005 8:06:43 AM
کاربر مهمان
|
بر حاشيه برگ شقايق بنويسيد
گل تاب فشار در و ديوار ندارد
(يا زهرا)
***************************
کاش در دهکده عشق فراواني بود
توي بازار صداقت کمي ارزاني بود
کاش اگر گاه کمي لطف بهم مي کرديم
مختصر بود ولي ساده و پنهاني بود
***************************
اين روزا عادته همه رفتن و دل شکستن
درد تموم عاشقا پاي کسي نشستن
جنس دلاي آدما اين روزا سخت و سنگين است
فقط توي نقاشيها دنيا قشنگ و رنگيه
اين روزا کار آدما دلاي پاک ربودنه
بعدم اون و گرفتن و به ديگري سپردنه
*****************************
روزي به در خانه ي يار رفتم مست
حلقه بر در زدم گمان کردم هست
همسايه ولي پنجره بگشود بگفت
او ماه عسل رفته سپس پنجره را بست
*****************************
عاشقت گشتم بگفتي عاشقان ديوانه اند
عاقبت عاشق شدي ديدي که خود ديوانه اي
*******************************
شمع سوزان توام اينگونه خاموشم مکن
از کنارت مي روم اما فراموشم مکن
آنقدر در کشتي عشقت نشينم روز و شب
يا به ساحل مي رسم يا غرق عشقت مي شوم
**************************
تقديم به آنکه ترنم باران رحمتش زيباترين آهنگ هستي است
**************************
ايميل تماس www.somayeh_sadat_nabavi_hoseen@yahoo.com
|
|
12334 |
نام:
مبینا
شهر:
نا کجا اباد
تاریخ:
9/30/2005 7:39:40 AM
کاربر مهمان
|
وقتی خواستم عاشق بشم...گفتن گناه است
وقتی خواستم راست بگويم...گفتن دروغ است
وقتی خنديدم...گفتن ديوونه است
وقتی گريستم...گفتن کودکانه است
حال که سکوت کردم...ميگويند عاشق است
عاشق است.... عاشق است.... عاشق است
|
|
12333 |
نام:
محسن سیلانی
شهر:
اصفهان
تاریخ:
9/30/2005 7:36:01 AM
کاربر مهمان
|
فن هسته ای آرمان ملی ماست
|
|