شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
122992
نام: .....
شهر: .....
تاریخ: 2/16/2014 10:17:22 AM
کاربر مهمان
  دروغ ریشه جامعه را خشک میکند
برای سفر به اصفهان رفته بودم. کنار سی و سه پل نشسته بودم . نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله خارجی افتاد که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد . بقداری چهره زیبا و بانمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم به طرفم بیاید اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد . دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما نیامد . به عادت همیشگی ، دستم را که خالی بود مشت کردم و به سمتش گرفتم تا احساس کند چیزی برایش دارم . بلافاصله به سویم حـرکت کرد . در همین لحظه پدرش که گویا دورادور مواظبش بود بسرعت به سمت من آمد و یک شکلات را مخفیانه در مشتم قرار داد . بچه آمد و شکلات را گرفت . به پدرش که ایتالیایی بود گفتم من قصد اذیت او را نداشتم . گفت میدانم و مطمئنم که میخواستی با او بازی کنی اما وقتی مشتت را باز میکردی او متوجه میشد که اعتمادش به تو بیهوده بوده است . کار تو باعث میگردید که بچه ، دروغ را تجربه کند و دیگر تا آخر عمرش به کسی اعتماد نکند .

حال ما ایرانیها چگونه عمل میکنیم . بابا میشینه تو خونه جلوی بچه کوچک به زنش میگه ، فلانی زنگ زد بگو من نیستم . مامانه به بچه میگه اگه غذاتو بخوری برات فلان چیزو میخرم بعد انگار نه انگار . بابا به بچه اش میگه مامانت اومد نگو من به مامان بزرگ زنگ زدم

بعد این بچه بزرگ میشه میره تو جامعه . معلمش میگه چرا مشق ننوشتی براحتی دروغ میگه که خاله ام مرده بود نبودیم . فروشنده میشه مثل آب خوردن جنس بنجل را بدروغ جای اصلی میفروشه مهندس میشه بجای دو متر ، یک متر فونداسیون میریزه ، دکتر میشه ، اهمال در عمل جراحی را ایست قلبی گزارش میکنه ، تولید کننده محصولات پروتئینی میشه ، گوشت شتر و اسب مصرف میکنه ، رییس هواپیمائی میشه سقوط هواپیما را پای خلبان مرده میذاره وارد سیاست میشه سر ملت شیره میماله . دروغ به اولین ابزار هر فرد برای دست یافتن به هدف تبدیل میشود .

دروغ فساد و تباهی جامعه را ببار میاورد . اعتمادها را زایل میکند . لذت زندگی جمعی و مدنی را از بین میبرد . ظلم و بیعدالتی را گسترش میدهد . منشا بسیاری از معضلات اجتماعی دروغ است . دروغ ریشه جامعه را خشک میکند .
دروغ در تمامی اجزای زندگی ما ایرانیها براحتی جاری است و چون سیلی که هر لحظه بزرگتر میشود حال نابودی ما است.45
122991
نام: بهزاد
شهر: قزوین
تاریخ: 2/16/2014 10:00:56 AM
کاربر مهمان
  تشکر از این سایتتون
122990
نام: ناهید
شهر: تهران
تاریخ: 2/16/2014 8:44:24 AM
کاربر مهمان
  میخواهم ازدواج کنم ولی به بن بست می رسم چه کارکنم؟
122989
نام: محمدرضا
شهر: مشهد
تاریخ: 2/16/2014 7:58:46 AM
کاربر مهمان
  چهل نکته کلیدی در باب انسان شدن از نصایح آیة الله امجد

۳۶- پیامبر نیامده است ما دولا راست شویم، آمده است ما را ببرد آنجایی که خودش می‌باشد آنجایی که جبرئیل پر می‌اندازد جبرئیل رئیس ملائک آنجا نمی‌تواند برود.

37- هر چی می‌خوای از خدا فقط بگو: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم!!

38- خدا می‌گوید چیزی در نزد من محبوبتر و عزیزتر از واجبات نیست کجا می‌روید سیر و سلوک؟ سیر و سلوک، واجبات و محرماته، مرد، مرد باشد واجباتش را انجام دهد و محرماتش را ترک کند به همه جا می‌رسد .

39- اگر قدرت داشتم خیلی از مجالس مذهبی را در این شهر تعطیل می‌كردم.

40- انسان به تفریح هم نیاز دارد انسان که یک بُعدی نیست چند بُعدی می‌باشد همه‌اش عبادت کنید خشک می‌شوید، همه‌اش مطالعه کنید چیزی نمی‌فهمید، علم همه جا محترم است منتهی علم انسان‌ساز علم توحید می‌باشد از اول تا آخر قرآن یک کلمه بیشتر نیست: نفی غیر ...تنظیم: هدهدی، گروه دین و اندیشه تبیان
التماس دعای مخصوص از همه شماعزیزان دارم ممنون
122988
نام: hajiagha
شهر: Montreal
تاریخ: 2/16/2014 6:02:46 AM
کاربر مهمان
  برادر شهید و جانباز جنگ شیمیا ئی رزمنده اسلام و کاریکاتوریست گل اقا برادر مصباح یزدی مراقب کلام خود باشید خدای نکرده حرفی نزنید که برای دولت و مردم گران تمام شود مصباح یزدی : لواط و زنا با زندانی به منظور اعتراف جایز..این چندمین باری است که دامان اسلام و حکومت رهبری را آلوده می کنید این یک اخطار جدی به شما است از نصیحت هم گذشته است
122987
نام: مارال
شهر: مسیرسبز
تاریخ: 2/16/2014 2:49:10 AM
کاربر مهمان
  اللهم صل علی محمدوآل محمد
سلام ودرودبرهمگی
زهراسادات عزیزم ازدرگاه خدای بزرگ براتون سلامتی رپآرزومندم.توکل کنید ناامیدنمیشید.یاحق
راستین جان فوت پدربزرگتون روتسلیت میگم,میدونم عزیزازدست دادن چقدردردداره,یه ماه پیش عمه ی منم ناگهانی فوت شد,خیلی روزای سختی بود.امیدوارم روحشون قرین رحمت بی انتهای الهی باشه,یاعلی
وجودعزیزم ممنون برای تلاشتون.خواهرم یه جزء برای من هم ثبت بفرمایید,اجرتون باالله,
???? گرامی ازمشهد: نمیدونم چی بگم اماحال من هم مثل حال شماست,امروزجورابایی رو ک شبای محرم,به خاطرنذرم ک باپای برهنه تامسجدبرمو شستم,هنوزخاکی بود.وقتی خاکارومیشستم,اشک توچشام حلقه زد,الانم باگریه اینومینویسم,براامام حسین وحضرت ابوفاضل ,نامه دادم سفره ابوالفضل انداختم,ختم چله گرفتم ,چندتا,امانشد,اعتنایی نکرد,امروزبغض گلوموفشارمیدادگفتم:خدایا, حکمتت رونمیدونم,اماتو ک میدونستی چراگذاشتی بازدلم بشکنه?گفتم نذارشکستنموبنده هات ببینند,مادرپدرمو پیرکردم,درددارم خیلی...ولی بازته دلم میگم خدابزرگه.
برادرامیرکبیروقتی کلمنتاتون رودیدم خیلی خوشحال شدم ک هنوزهستین,ازدرگاه خدابراتون آرزوی شادی وسلامتی رودارم.
بچه هامن کمترین,تک تک کامنتهاتون رومیخونم,واگه قابل باشم آمین میگم,امشب برای برآورده شدن حاجاتتون سه تاحمدفرستادم,شایدمورقبول حضرت عشق واقع بشه,آمین..
اینجااومدن حالموخوب میکنه,دردودل آدموسبک میکنه,خیلی وقتاپای سجاده ساعتهامیشینموگریه میکنموباخداحرف میزنم واونم فقط گوش میده,ساکت ساکت,شماک خوبوپاکین,ب خدای مهربون بگیدمن ک میدونم ته دلت دوسم داری,بسته سکوت,من ب نوازشت نیازدارم,ازبس محبت کردموبی اعتنایی دیدم,خیلی بداخلاق وبهونه گیرشدم.مث بچه هافقط گریه میکنم.بگین سردرگمم دستمومیگیره? خدایانذارهیچ وقت دیگه هیچ وقت محبت ازکسی بخوام جزخودت,
التماس دعا
122986
نام: هستی
شهر: تبریز
تاریخ: 2/16/2014 12:59:33 AM
کاربر مهمان
  سلام ممنون مثل همیشه حرف هاتون عالی بودهدی خانم.
حرف دلی های عزیز این روزاشکرخداداره توزندگی ام به کمک خدااتفاقات جدیدی می افته دعاکنیدتاهمه چیزخیرباشه واگه به مصلحتم هست کارموردنظرانجام بشه.التماس دعاشدیدازهمه بچه مشهدی هااخه 5ماهه درست اززمانی که ازمشهدبرگشتم امام رضانسبت بهم خیلی لطف داشت وکمکم کرده وانشاا...میکنه.
گفتم به کجاگفت صدایم کردند.شاخه گلی بودم که ازبوته جدایم کردند.گفتم فرشتگان باتوچه کردند.گفت روزی خورسفره ی خدایم کردند.
راستی کسی ازخیانت شهرگنهکاران خبرنداره نکنه خدای نکرده زبونم لال خودکشی کرده باشه؟التماس دعاازهمه.
دراخرسایتوتن خیلی عالی خداترجه شهیداوینی عالی متعالی کنه انشاا...
122985
نام: نیکان
شهر: خاک خدا
تاریخ: 2/16/2014 12:00:03 AM
کاربر مهمان
  به نام یگانه خالق مهربونم
سلام به تمامی دوستان حرف دل میدونم این متن طولانیه ولی ازتون خواهش میکنم بخونید که حداقل ارزش یکبار خوندنو داره

**جواب خداوند بر آنچه در دل دارم :

سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرده ام و نه با تو دشمنی کرده ام. (ضحی 1-2)

افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را که مرا به سخره گرفتی. (یس 30)

و هیچ پیامی از پیام هایم به تو مرسید مگر از آن روی گردانیدی. (انعام 4)

و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام (انبیا 87)

و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان توهم زده شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری. (یونس 24)

و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری (حج 73)

پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند، و قلبت آمد توی گلویت و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی . ( احزاب 10)

تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربان ترینم در بازگشتن. (توبه 118)

وقتی در تاریکی ها مرا بزاری خواندی که اگر تو را برهانم با من می مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی . (انعام 63-64)

این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شده ای. (اسرا 83)

آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟ (سوره شرح 2-3)

غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف 59) پس کجا می روی؟ (تکویر 26)

پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50)

چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟ (انفطار 6)

مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنند و ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود (روم 48)

من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی باز می ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم. (انعام 60)

من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت می دهم (قریش 3) برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگر با هم باشیم (فجر 28-29)

تا یک بار دیگر دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده 54)

التماس دعای فراوان
122984
نام: یه
شهر: عشق آباد
تاریخ: 2/15/2014 11:31:36 PM
کاربر مهمان
  تووووووووووووووووووووووووججججججججججججججججججججججه ************************** توجه توجه **سلام به همه ی حرف دلی ها شمارو ب هرکی کی دوس دارید برام دعا کنین لطفا ازتون خواهش میکنم من خییییییییییییلی ب دعاتون نیاز دارم لطفا یادتون نره مخصوصا شماها ک دلای پاکی دارید و مومن هستین توروخدا منو سره نمازاتون یادتون نره*********** توجه******توجه یادتون نره منو ها دستون دردنکنه
122983
نام: haji
شهر:
تاریخ: 2/15/2014 10:17:06 PM
کاربر مهمان
  خیانت در لباس من
وطن در حسرت عشق و احساسم
خیانت برلبان من
وطن می پرسد زمن
با من چه کردی
نمی دانم جوابی نیست
عزیزانی در کنارم بودند
زمان سخت بود
که من دیدم خون گرم شان با خاک ایرانم
سخن می گفت وسپس رفتند
زمن اکنون هیچ باقی نیست
عزیزانم رفتند عزیزانم رفتند
به ایرانم به خاک مهربانم
چه خنجر ها زدند بیگانگان
بد هوس های من ناله های من
ندانستم بدی از آن من بود
خیانت در تنم بود
ندانستم که بیگانه کمین اش
در شبی تاریک قاتل وجدان من بود
که این کوفیان بد احدو نامرد
به خنجر می زنند از پشت برادربا برادر
خداوندا تو می دانی
من هوس کردم به خاک میهنم
با کینه ام بد کردم
لبانم خاموش است
تنم می لرزد
عزیزانم کنار دجله کارون
به خون خود زمن پرسیدند
ای برادر ای برادر
غلط های من نامرد
هوس های من نامرد
نمی دانستم که امشب لباسم رنگ نامردی دارد
نفهمیدم هدف چیست
هوس هایم من را بردند تا ته ظلمت
آدمی بی روح و بی وجدان و هوس باز
مانده باقی از این مرد تنها
چه بد کردم خیانت کردم
وطن مثل من بود پاره جان و تنم بود
<<ابتدا <قبلی 12305 12304 12303 12302 12301 12300 12299 12298 12297 12296 12295 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved