شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
122742
نام: حبیب
شهر: تهران
تاریخ: 2/9/2014 4:01:26 PM
کاربر مهمان
  همه عاشقای امیرالمومنین برای دریافت احادیثی پیرامون فضایل ومناقب امام علی علیه السلام ، 12 رو ارسال کنید به201000
اجرکم عندالله
یا علی
122741
نام: رها
شهر: کرمان
تاریخ: 2/9/2014 3:20:40 PM
کاربر مهمان
  خدا جونم خودت خوب میدونی این روزا چقدر سرگردونم... دلم خیلی گرفته ... کمکم کن ... تنهام نذار... هوام و داشته باش مثل همیشه ... دوستت دارم .
122740
نام: هدی
شهر: اصحاب کهف
تاریخ: 2/9/2014 2:51:06 PM
کاربر مهمان
  به نام خدای مهربونم..


خود را به خواب مي زني اي بنده تا به كي !؟

هي توبه پشت ِ توبه، سرافكنده تا به كی !؟


دنيا وفا نكرده ، وفا هم نمي كند

با زرق و برقش از غم دل، كم نمي كند


از حوض ِ نور،كي به رخت آب مي زني !؟

كي دست رد به سينه ي اين خواب مي زني !؟



اي بنده جزء براي خدا بنده گي نكن

!کج می روی،لجاجت و یک دنده گی نکن


بنده در اوج ِ فاجعه زانو نمی زند

غير از خداي ِ خود به كسي رو نمي زند


عقلت مگر به شايد و بايد نمي رسد !؟

بارِ كجت به منزل و مقصد نمي رسد


!تيشه نزن به ريشه ي خود بنده ي خدا

بیراهه می روی، نشو شرمنده ی خدا


جاي غم ِ بهشت، غم ِ پول مي خوري !؟

بيچاره اي كه مثل پدر گول مي خوري


بيهوده هي براي دلت كيسه دوختي

باغ بهشت را به جو ِ ري فروختي !؟


!ای ورشکسته،بیش ترازاین ضرر نده

لحظه به لحظه عمر خودت را هدر نده


جا مانده اي ز قافله، هيهات، گریه کن

امشب براي عمه ي سادات گريه كن


شايد خدا به حال ِ خرابت نظاره كرد

پرونده ي سياه تو را پاره پاره كرد


مانند سوزِ صبح ِ مه آلود مي رسد

وقتي نمانده است، اجل زود مي رسد


باید بری ! به فكرِ حساب و كتاب باش

فكر فشارِ قبروسئوال وجواب باش



شبهاي قبر، تيره تر از كرده هاي توست

مهتاب روشنش سفر كربلاي توست


نور عشق، قبر تو دلگير مي شود

امشب بگير تذكره را ، دير مي شود


ای تشنه لب ، ز دست سبو آب را بگير

امشب به گريه دامن ارباب را بگير

شاعر: وحيد قاسمي

http://hadith-ashk.ir/
122739
نام: نسیم
شهر: گلپایگان
تاریخ: 2/9/2014 2:17:41 PM
کاربر مهمان
  باسلام خدمت شما عزیزان من بیشتراوقات نوشته های بچه هارو میخونم خوشحالم که بااین سایت اشناشدممیخواستم ببینم کسی ازبچه هادرمورد گزینش خادمین وثبت نامش واصلامعتبربودنش خبرداره من ازسایت کوله بار ثبت نام کردمالبته یکی دوسالی هست باخبر شدم ولی هی جامیمونم امسالم نوشتم اما درست نمیدونم درست ثبت نام کردم یانه؟شایدم بازجاموندم
دشت می پیچدبه خودازسوز درد
هرکه بی درد است این جانیست مرد
عشق امد جمله عین وشین وقاف
خنجری برگرد راسی درطواف
عشق ترکیبی ز قاف وعین وشین
حا حم درمیان یا وسین
اری عشق امدزقاف وشین وعین
عشق یعنی یک کلام وان حسین
122738
نام: علی
شهر: گرگان
تاریخ: 2/9/2014 1:12:46 PM
کاربر مهمان
  امید وارم خداوند تمام گناهان مراببخش هم کبیره /هم صغیره ............
به راه راست هدایت کند وشهیدبمیراندم
خدایاتورادورودکه ستارالعیوبی...
خدایاماراببخش .
امام زمان رابرسان.......جمیع رفتگان راهم بیامرز
122737
نام: هدی
شهر: اصحاب کهف
تاریخ: 2/9/2014 12:25:03 PM
کاربر مهمان
  بنام خدای مهربونم...

**خواهرم راستین سلام وعرض ادب.غم ومصیبت وارده روبشما خواهرخوبم وخانواده محترمت تسلیت میگم.ان شاء الله پدربزرگت مورد رحمت بی پایان الهی قراربگیرند وروحشون شاد ان شاء الله.ازحضورمجددت بسیارخوشحال شدم.ان شاء الله موفق وعاقبت بخیرباشی...التماس دعا...

**خواهرخوبم هستی ازتبریز سلام وعرض ادب.خیر بنده ازتبریزنیستم.ولی بدلایلی کاش میبودم.استاد علیپور رومیشناسید.ازبزرگان اهل عرفان هستند.ایشون هم اهل تبریزهستند.ازطریق یکی از دوستانم با ایشون آشناشدم.البته ندیدمشون.سخنرانیها وجزوه هاشون رودارم.کاش میشدحضوری هم بهره می بردم.
چطور؟موردی پیش آمده؟

**نیکان خواهرخوبم سلام وعرض ادب.متن هات روکه می بینم خیلی خوشحال میشم.ان شاء الله که وجودت هم مثل متنهات سرشارامید وصبرباشه.
موفق وحاجت رواباشی..التماس دعا..

**جناب محمدرضا ازمشهدسلام وعرض ادب.بخاطرمطالب مفیدوارزندتون سپاسگزارم.ان شاء الله موفق وحاجت رواباشید.التماس دعا
122736
نام: یوسف
شهر: بابل
تاریخ: 2/9/2014 12:08:09 PM
کاربر مهمان
 

عمریست کز حضور تو جا ماندم در خلوت سرد خویش تنها ماندم

عمریست کز وجودت ای معنی گل آواز وترانه های بلبل خواندم

من در دلم به هر کسی نفروشم دردانه ترا محرم رازم خواندم

ازعشق مپرس که این دلم خونین است خنجر به دلم مزن که تنهاماندم

یارب، به حق ناله های دل من مهدی دلم رسان که تنها ماندم

افروزی
122735
نام: شيدا
شهر: مشهد
تاریخ: 2/9/2014 11:58:13 AM
کاربر مهمان
  جناب مرشدازشهر ستاره ها
سلام_ بنظرميادمكان حرف دلو با چت روم اشتباهي گرفتين
تمام حرف دلي ها ممكنه به نوعي مشكل داشته باشن لابدمايليد باتمامي شان ازطريق ايميل طرح دوستي بريزيدتامشكلي به مشكلاتشون بجاي برطرف كردنش اضافه كنيد_خانم فاطمه هم اشتباه كردين حتي اگه سربه ايميلشون زدين براي حل مشكلاتتون به مشاور يا روحانی محلتون مراجعه بفرماييدتادوستاني اين چنيني
122734
نام: خروش!
شهر: همین دور و برا
تاریخ: 2/9/2014 11:22:08 AM
کاربر مهمان
  ابو ریاض از افسران عراقی زمان جنگ و از سیاسیون حال حاضر کشور عراق است که خاطره ای را اینگونه تعریف می کند :


توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست

فرمانده مان با دیدن من خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد

خیلی ناراحت شدم

رفتم سردخانه ، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم

اونا رو چک کردم ، دیدم درسته

رفتم جسدش رو ببینم

کفن رو کنار زدم ، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم:

اشتباه شده ، اشتباه شده ، این فرزند من نیست

افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت:

این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده

هر چی گفتم باور نکردند

کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد

من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم

به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم

می خواستم اون رو توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم

اما وقتی به کربلا رسیدم ، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه رو به خودم ندهم

به سرم زد اون جوون رو توی کربلا دفن کنم

چهره ی آرام و زیبای اون جوون که نمی دونستم کدوم خانواده انتظار اونو می کشید ، دلمو آتیش زد

خونین و پر از زخم ، اما آروم و با شکوه آرمیده بود

اونو در کربلا دفن کردم و رفتم



... سال ها از اون قضیه گذشت

بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است و اسیر شده

بعد از مدتی با اسرا آزاد شد

به محض بازگشتش ، ازش پرسیدم:

چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟

وقتی داستان مربوط به کارت و پلاکش رو برام تعریف کرد ، مو به تنم سیخ شد

پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی خوش سیما اسیر کرد

با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم

وقتی بهش دادم ، اصرار کرد که راضی باشم

بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخوای

اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم

قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم

می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید...


یاعلی...یاعلی...
122733
نام: متولد آخر دهه ی ۵۰
شهر: بوشهر
تاریخ: 2/9/2014 11:19:08 AM
کاربر مهمان
  کاش مشد باز هوای دهه ی شصت را استشمام کرد کاش می شد نفس به نفس مجاهدان را رفت و معنای خدایی بودن و خدایی شدن را حس کرد ، چه زود دیر شد و مدیران و مسئولین ما تکلیف محوری را کنار زده و سیاست بازی و قدرت طلبی را اساس و ملاک باطنی خود قرار دادند ، این روزها ولی و رهیر فرزانه مان در ازدحام اطراف خود ، جه تنها است ، ای کاش سن و سال ما اجازه می داد رجایی و بهشتی و باکریها و زین الدین ها و آوینی آن سید اهل قلم و روشنفکر واقعی را درک می کردیم ...
<<ابتدا <قبلی 12280 12279 12278 12277 12276 12275 12274 12273 12272 12271 12270 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved